از اسدی در فدراسیون فوتبال بگیرید تا برسید به مایلی کهن مخالف سرسخت کی روش و اکثر خارجی ها در فوتبال. نکته اما در مورد این همبستگی آن است که چه در مقام دشمن و منتقد کیروش و چه به عنوان یک میهن پرست عاشق در هر دو صورت تفاوتی ندارد، دیگر نمیتوان رحمتی را با کیروش جوش داد و او را در قفس توری تیم ملی ایران جا داد.
اعتماد دُری است بسیار گرانبها، اگر شکست به سادگی نمیتوان آن را دوباره از اول پیوند داد و آنچه بین رحمتی و کیروش رخ داده دقیقا از همین جنس است.
چینی این دو شکسته و نمیتوان رحمتی را با این وضعیت درون دروازه ای برد که کیروش سرمربی آن است، چون اولین اشتباه از رحمتی سوء تفاهمها را به اوج خواهد رساند و درگیریها را بالا و بالاتر خواهد برد و چه بسا پای اتهام کم فروشی و خیانت هم به میان بیاید.
این همه تقابل و سفارش توسط دوست و دشمن برای رحمتی در مقابل کی روشی که این دروازهبان را مسن و یکی از دروازهبان می داند که از وظیفه خود هم عدول کرده است، هرگز نمیتواند به نقطه خوبی برسد.
رحمتی دروازهبان خوبی است اما شاید به خاطر دعوت از دانیال داوری دچار ابهام و سوءتفاهم شد و نهایتا خودش جای خودش را با خداحافظی از تیم ملی به دیگران داد.
حالا با وجود آنکه باید تاکید کرد رحمتی از منظر فنی بازیکن بزرگی است اما شاید دیگر هرگز نتوان رابطه بین این دروازه بان و کارلوس کی روش را درست کرد چون اعتماد بین آنها وجود ندارد و هر روز کیروش منتظر است که رحمتی خداحافظی کند و یا اشتباه و رحمتی هم زیر فشار بیاعتمادی مربی نمیتواند همه کارایی خودش را نشان دهد.
شاید بهتر باشد این بحث غیر ضروری و عملیات غیر ممکن را پایان دهیم مگر اینکه استفاده ابزاری و جهتدار در این رابطه وجود داشته باشد که آنهم به کار تیم ملی ایران نخواهد آمد.