پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : «برای کمک به کودکان کار از آنها خرید نکنیم». این پیامی است كه این روزها در شبكههای اجتماعی دستبهدست میشود. سالهاست که معضل کار کودکان در ایران و سایر کشورهای جهان یکی از آسیبهای اجتماعی محسوب میشود.
کشورهایی مانند کشور ایران سعی در ریشهکنكردن این مشکل دارند اما آنچه که تازگی دارد پیامی است که اخیرا در شبکههای اجتماعی بین گروهها و افراد منتشر و از مردم خواسته میشود از كودكان كار خرید نکنند و به آنها خوراکی بدهند. اما با مطرحشدن این موضوع در شبكههای اجتماعی این سؤال در ذهن مطرح میشود که خرید یا عدم خرید از کودک کار چه کمکی میتواند بکند؟ این کمک در رفع آسیب کار کودک چقدر میتواند مفید باشد؟ آیا با این خریدنکردن، آسیب کار کودک کمتر خواهد شد و ما یک قدم به جلو رفتهایم و اگر فرض کنیم همه به این راهکار پایبند باشند و از هیچ کودک کاری خرید نکنند و هیچ کودک کاری در خیابان دیده نشود، برای چه گروهی میتواند مفید باشد؟ پس از دیدن این پیام در شبکههای اجتماعی که به جای خرید از کودکان خوراکیهای مقوی با خود همراه داشته باشیم و به آنها از این خوراکیها بدهیم، این سؤالات به نحو دیگری در ذهن پررنگ میشود، سؤالهایی از این قبیل که آیا این صورتمسئله به شفافی طرح شده است که هدف از دادن خوراکی به کودکان کار چه میتواند باشد؟ آیا دادن خوراکی میتواند گامی کوچک در کمکردن سوءتغذیه این کودکان باشد؟ آیا مردمی که این کار را انجام میدهند، با فکر و آگاهی قبلی این کار را انجام میدهند یا صرف غلبه احساس؟ یا با این عمل تنها مخاطبی که با کودک کار مواجه شده است فکر میکند که مسئولیت خود را در مقابل این آسیب اجتماعی انجام داده و از درون احساس آرامش میکند؟ و در نهایت پس از پخش گسترده این موضوع در شبکههای اجتماعی بررسی روی نتایج آن صورت گرفتهاست؟
جدای از اینکه دولتها، سازمانهای دولتی و غیردولتی چه نقشی در وضعیت کودکان کار دارند، بحث اصلی مربوط به نقش بیواسطه و با واسطه مردم و تأثیر شبکههای اجتماعی و مجازی روی پررنگ یا کمرنگشدن افکار عمومی یا جهتدادن این افکار و بالطبع نقش آنها در پدیده کودکان کار است. چندیپیش چند نفر از نمایندگان دفاع از حقوق کودک در نشستی با مدیرکل دفتر آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون اشاره بر این داشتند که پدیده کار کودکان با بخشنامه و همایش حل نمیشود و باید بین دولت، نهادهای مدنی و حوزه آکادمیک (دانشگاهها) هماهنگی و همکاری متقابل صورت پذیرد، این صحبت به نظر درست میآید اما نقش مردم در این میان و اهمیت بررسی این وضعیت اجتماعی و در پی آن آگاهسازی مردم در برخورد صحیح با کودکان کار از اهمیت بالایی برخوردار است. در گفتوگویی که با چند نفر از کارشناسان برجسته این حوزه داشتم، صحبت بر این بود که نقش مردم در برابر معضلات آشکاری چون کار کودکان، دچار مقداری خلط مبحث شده است.
آیا مردم همه مددکارند و باید به کودکان تغذیه بدهند؟ آیا دادن خوراکی به کودکان کار توسط مردم و فقط با انتشار یک پیام اینترنتی، کار صحیحی است یا خیر؟ یا نقش اساسی مردم در این عرصه سؤالکردن و اتخاذ تصمیمات قانونمندانه است؟ طبق قانون، کار کودک از مصادیق کودکآزاری و نیازمند اقدامی عاجل در این زمینه است و اورژانس اجتماعی باید نسبت به آن واکنش نشان دهد. چند درصد شهروندان، حتی در تهران و حتی در محلات شمال شهر به این موضوع واقف بوده و حساسیت دارند که با دیدن یک کودک که در خیابان مشغول به کار است، به نهادهای ذیربط زنگ بزنند و به جای خریدن خوراکی خواستار احیای حقوق ازدسترفته این کودکان باشند؟ و اینکه درکل چند نفر از افراد جامعه با حقوق کودک آشنایی دارند؟ هنوز هم خریدکردن یا نکردن از کودکان، سؤالی است که محل مناقشه است و خیلی با قاطعیت نمیتوان پاسخی برای آن یافت. عدهای از کودکان هستند که اگر درآمد مشخصی را از کار در خیابان، کسب نکنند، خانوادههایشان از اینکه کودکانشان را به منظور کسب درآمد بیشتر، به انواع کارهای پرخطر زیرزمینی مجبور کنند، ابایی نخواهند داشت.
پس اولویت با کار در درون شهر است نه کار به شکل زیرزمینی و کارهای غیرمجاز، پس اگر به فکر ظاهر شهر هستیم و درصدد پاککردن این صورت مسئله آیا به عواقب کارهای زیرزمینی و مخفیانه کودکان نیز مياندیشیم؟ در این راستا به نظر میرسد علاوه بر نقش دولت، سازمانهای مردمنهاد و دانشگاهیانی که دغدغه کمک به اقشار آسیبدیده را دارند، لزوم برنامهریزی و آموزش مدون برای آنکه مردم چگونه، چطور، کجا و به چه نحوی با پدیده کار کودک برخورد کنند و با حفظ کرامت انسانی آنها به این کودکان توجه نشان دهند، از اولویتهای تدوین برنامهای جامع، امن و پرکاربرد در این حوزه است. آموزش حقوق کودک و نهادهایی که میتوانند در این راستا به کودکان کمک کنند؛ اعم از نهادهای دولتی و غیردولتی، شناسایی نقش و وظایف اورژانس اجتماعی به مردم و همچنین فرهنگسازی در مورد لزوم کمکهای داوطلبانه از یک سو و ارتقای سطح کمکرسانی اجتماعی از طریق این نهادها و اورژانس اجتماعی از سوی دیگر و مهمتر از همه هماهنگی این نهادها با یکدیگر و متقابلا با مردم، میتواند از ملزومات قابلپیگیری در این حوزه باشد و نهایتا توجه به این امر که در کنار مردمی که فعالیتهای اجتماعی و کمک به دیگران یکی از دغدغههای آنهاست، طبیعتا افرادی هم هستند که نه وقت، نه حوصله و نه جذابیتی در پیگیری و کمکرسانی در این حیطه نمییابند، لزوم جلب مشارکت این عده از مردم هم طبیعتا میتواند حین برنامهریزیهای بیشتر در این حیطه کمکدهنده باشد.
شرق