صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۳۲۷۲۸
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۰۷ - ۰۵ آبان ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز نوشت:
 
این روزها به مناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس سازمان ملل جشن‌هائی در کشورهای مختلف برگزار می‌شود تا از تشکیل این سازمان و فعالیت‌های آن قدردانی صورت گیرد. در این جشن‌ها معمولاً تلاش می‌شود اظهارات، حاوی مطالب و محورهائی باشند که نشان دهند سازمان ملل عملکرد مثبتی داشته است. اما انصافاً عملکرد سازمان ملل با این جایگاه و پایگاه جهانی تحت هیچ شرایطی با انتظارات جامعه جهانی به ویژه در برخورد با عوامل بحران‌ساز و مقابله با کانون‌های بحران، سازگاری و مطابقتی ندارد.
 
بسیاری از دستورالعمل‌ها، معیارها و روش‌های مدون در این مقولات، بر روی کاغذ عموماً حاوی نکات مثبت و قابل قبولی است که انتظارات فراوانی را ایجاد می‌کند ولی در میدان عمل کمتر شاهد تحقق آن نکات مثبت هستیم و چه بسا در پرتو آن، سازمان ملل عملکرد دیگری داشته و حتی کارنامه سیاهی را به نمایش گذاشته است. شنیدن و باورکردن این نکته، تلخ است ولی واقعیت دارد که نطفه بسیاری از جنگ‌ها و بحران‌ها از نقش‌آفرینی منفی سازمان ملل و اجزاء آن از جمله «شورای امنیت» حاصل آمده و در طول تاریخ، همچون غده چرکینی، یک کانون بحران همیشگی را به وجود آورده است.
مسئله فلسطین، تلخ‌ترین پدیده از این نوع است که با به رسمیت شناختن موجودیت غیرقانونی و جعلی یک رژیم اشغالگر که سرزمین اسلامی فلسطین را غصب کرده، اساس یک بحران ریشه‌دار را در قلب منطقه نفت خیز جهان اسلام ایجاد و پایه‌ریزی کردند درحالی که این اقدام شورای امنیت سازمان ملل فاقد وجاهت قانونی بوده است. این بدان معنی است که سازمان ملل شریک جرم رژیم اشغالگر صهیونیستی است و در تمامی آثار و تبعات چنین تصمیم و اقدامی مشارکت داشته و دارد.
 
اما این تنها پدیده از این نوع نیست. دنیا در جنگ ویتنام، جنگ مالویناس، جنگ‌های اعراب و اسرائیل، جنگ 8 ساله عراق علیه ایران و ده‌ها بحران دیگر شاهد اقدامات یکطرفه، بی‌تفاوتی و بی‌عملی یا اقدامی نامناسب با الزامات بحران‌ها از طرف شورای امنیت و سازمان ملل بوده است. سازمان ملل به ویژه شورای امنیت در بسیاری از موارد مجوزهای تاسف باری به جنگ افروزان و ‌سلطه‌جویان داده است. از جمله قطعنامه 2216 درباره یمن، صراحتاً مهر تایید سازمان ملل را بر روی دخالت‌های سیاسی و مداخلات نظامی و حتی جنایات جنگی و شرارت‌‌های آل سعود و متحدانش در یمن زده و باصطلاح به این جنایات ضدانسانی مشروعیت بخشیده است. اکنون دبیرکل سازمان ملل خواستار آتش بس در یمن است اما به این نکته نمی‌اندیشد که اساس تصمیم اولیه شورای امنیت زیر سئوال و به کلی مردود و غیرقانونی است و به منزله دخالت در امور داخلی یمن محسوب می‌شود. حتی گزارش‌های منتسب به سازمان ملل هم عموماً در معرض دستکاری قدرت‌ها قرار می‌گیرد. از جمله گزارش گروه حقیقت یاب درخصوص فجایع مربوط به نسل‌کشی در «رواندا» که منجر به قتل عام 800 هزار نفر از مردم رواندا شد، مطابق بررسی‌ها مشخص گردید که فرانسه از طریق مداخلات نظامی در «رواندا» متهم اصلی و ردیف اول این پرونده جنایتکارانه بوده است لکن براثر بده – بستان‌های پشت پرده، در این گزارش دستکاری شد و نقش پررنگ فرانسه حذف و مسئله درحد یک جنگ داخلی منجر به کشتار از طریق دعوا معرفی گردید.
 
کم نیستند مواردی که قطعنامه‌ای علیه عاملین جنگ و جنایت و بحران تنظیم گردیده ولی بخاطر نقش موثر صاحبان حق وتو، اساس موضوع بدون هیچگونه تصمیم و اقدام الزام‌آوری، مشمول مرور زمان شده است. انبوه قطعنامه‌های تنظیمی علیه جنایات و شرارت‌های رژیم صهیونیستی توسط آمریکا و انگلیس وتو شده و عملاً اشغالگران را برای شرارت بیشتر مورد تشویق و حمایت قرار داده است. بدین ترتیب شورای امنیت سازمان ملل با سکوت خود یا تایید یکی از طرف‌های بحران یا تصمیمی نامتناسب با ابعاد فاجعه یا بحران، به بحران‌ها دامن زده و عملاً طرف خاصی را به ادامه حق کشی و پایمال کردن حقوق دیگران تشویق کرده است. اگرچه این تصمیمات و اقدامات غیرقابل توجیه عموماً با اراده حداقل یکی از صاحبان حق وتو شکل گرفته ولی عملاً نشانگر ساختار معیوب سازمان ملل و ترکیب نارسای شورای امنیت بوده و نمایشی از ناتوانی، بی‌کفایتی و انفعال سازمان ملل را در برابر دید جهانیان اجرا کرده است. مهمترین نمونه از این نوع، اقدام جانبدارانه شورای امنیت درخصوص لانه گزینی تروریست‌های یهودی در سرزمین فلسطین در طول سال‌های قبل و بعد از دو جنگ جهانی و بی‌تفاوتی امروزین در قبال شرارت‌های بی‌حد و مرز تروریست‌های تکفیری و داعش و جنگ‌های نیابتی در لیبی، سوریه، عراق، یمن و سایر کشورهای عربی و اسلامی است. هر چند دبیرکل و اجزای سازمان ملل از موجودیت این سازمان دفاع می‌کنند و به توجیه عملکرد ناموفق و پرابهام آن می‌پردازد ولی از دیدگاه ملت‌ها به ویژه ملت‌های ستمدیده و زجر کشیده، سازمان ملل هرگز کارنامه دلگرم کننده و قابل دفاعی نداشته و همواره در خدمت زورگویان بوده است. طبعاً اگر از این پس نیز تغییر جدی، محسوس و مورد انتظاری در ساختار و اساسنامه و منشور ملل متحد صورت نگیرد، این ظلم سازمان یافته، با استمرار خود چشم‌انداز مشابه را به آیندگان هم تحمیل خواهد کرد. در آنصورت فهرست عملکرد سازمان ملل و کارنامه این سازمان در دهه‌های آینده نیز حاوی نقطه قوتی نیست که موجبات شادمانی و جشن و سرور ملت‌های تحت ستم را فراهم سازد. بلکه انتظارات برآورده نشده‌ای را در بر می‌گیرد که از فلسفه وجودی سازمان ملل سرچشمه گرفته است.