صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۳۱۸۸۱
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۱۱ - ۳۰ مهر ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جامعه‌شناسان براي واژه «فرهنگ» حدود 500 معنا ذكر كرده‌اند كه پرداختن به تك تك آنها و تطبيق آن با شرايط فعلي جامعه دشوار خواهد بود. در برخي تعاريف، فرهنگ دربرگيرنده اعتقادات، ارزش‌ها و اخلاق و رفتارهاي متأثر از اين سه، و همچنين آداب و رسوم و عرف يك جامعه معين تعريف مي‌شود. در گونه‌اي ديگر از تعاريف، آداب و رسوم شالوده اصلي فرهنگ تلقي مي‌شود و صرفا ظواهر رفتارها، بدون در نظر گرفتن پايه‌هاي اعتقادي آن، به عنوان فرهنگ يك جامعه معرفي مي‌شود و بالاخره در پاره‌اي ديگر از تعاريف، فرهنگ به عنوان «عاملي كه به زندگي انسان معنا و جهت مي‌دهد» شناخته مي‌شود. بر اساس هر كدام از اين تعاریف اگر بخواهيم فرهنگ را تعريف كنيم باز هم ناگزير از اين هستيم كه اعلام كنيم كشور ما دچار افول فرهنگي شده است.

به گزارش آرمان، زنگ خطر اين معضل را ابتداي سال‌هاي 70 و مقارن با تحول يك باره نسلي، جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان به صدا درآوردند، اما ‌مشكل زماني حالت بحراني به خود گرفت كه نسل دهه هفتادي‌ها جاي خودش را به هشتادي‌ها و اخيرا متولدين سال‌هاي نودي داده است كه تغييرات بزرگ و تحولات عميق را تجربه كردند و نسلي نو را رقم زدند. تغيير يك‌باره نسل و دگرگوني نسلي بين جوانان ايران از متولدين سال‌هاي 60 به بعد شدت گرفت و اين باعث شد از سويي هنجارها و الگوهايي كه تا آن زمان مرسوم بود زير سوال برود و بر عرف و مجموعه همه آن چيزي كه تحت عنوان فرهنگ يك كشور از آن ياد مي‌شود سايه بيندازد.

پروفسور حسين باهر جامعه‌شناس، استاد دانشگاه، كارشناس رسانه، بنيانگذار مكتب رفتارشناسي و نويسنده در زمينه رفتارشناسي، جامعه‌شناسي، مشاوره و... در گفت‌وگو با «آرمان» تحولات نوپديد جامعه ايراني و تاثير آن بر فرهنگ و بافت فرهنگي را تشريح مي‌كند.

مشكلاتي كه شاهد آن هستيم تا چه اندازه ريشه فرهنگي دارد؟

درباره مسائل اجتماعي ما شاهد ظهور آسيب‌هاي نوپديدي به‌ويژه در ميان جوانان هستيم. به نظر من، ما در حال حاضر در چند زمينه در كشور دچار بحران هستيم. بحران سياسي با محوريت مساله انرژي هسته‌اي به سرو سامان رسيده است و تا حدي اميد بهبود وجود دارد. بحران اجتماعي كشور ما در حال حاضر مساله خانواده‌هاست كه از حالت تجمعي خانواده سابق درآمده و به شكل فردي تبديل شده است. به هر حال اين تغييرات خانواده اتفاقي بوده كه وقوع آن چندان دور از ذهن نبوده است. خانواده در ايران سه تحول بزرگ را پشت سر گذاشت تا به شكل امروزي خود تبديل شد. در درجه اول و در گذشته خانواده‌ها بسيار بزرگ و شامل اعضاي مختلف اعم از پدربزرگ و مادربزرگ و ساير بستگان كه ممكن بود با هم زندگي كنند بود و بعد از آن خانواده‌ها پنج يا شش نفره شد و بعد از آن هم شاهد خانواده‌هاي دو نفره و نهايت سه نفره بوديم كه ميلي هم به گسترش و افزايش نداشتند. اين روزها اما برخی جوانان و افراد جامعه ميل به مجردي زندگي كردن دارند و اين هم تحولي ديگر در سلسله مراتب تحول تاريخي خانواده در ايران است. بحران اساسي در كشور ما كه ريشه بسياري از مسائل است بحران فرهنگي است. در حال حاضر بين نسل جوان فعلي و فرد ميانسالي كه براي مثال 30 سال فاصله سني با هم دارند تفاوت 300 ساله وجود دارد. تفاوت سني در ايران تفاوت نسلي ايجاد كرده آن هم نه در حد نرمال بلكه به اندازه چندين قرن و دليل آن هم اختلاط سنت و مدرنيته است.

تفاوت نسلي در بين ايرانيان چه تبعاتي را به دنبال داشته است؟

ميانسالان در كنار جوانان و پيرها در ايران تجربيات و برداشت‌هاي متفاوتي از زندگي داشته و دارند. براي نمونه فردي كه بالاي 40 سال سن دارد بهتر اين مساله را درك مي‌كند كه ايرانيان به رسومي ‌مانند عيد نوروز يا شب يلدا پايبند هستند و در كنار آن به اسلام و مراسم شرعي و مذهبي مانند عاشورا يا شب قدر نيز دلبستگي عميق داشته و سعي دارند آن را به هر نحو ممكن به جا آورند؛ يعني فرهنگ متولدين اين نسل و افرادي كه بالاي 40 سال سن دارند متاثر از دو تاريخ است؛ يكي تاريخ 2500 ساله ايران و ديگري تاريخ 1400 ساله اسلام. اما درباره متولدين سال‌هاي 60 و 70 در ايران بايد گفت تاريخ براي اين نسل ها هر 10 سال يك بار كامل عوض شده است. در كشوري زندگي مي‌كنيم كه شكافي عميق بين نسل‌هاي گذشته با نسل فعلي وجود دارد، در كنار اينكه حتي بين نسل فعلي هم متولدين دهه 60 با 70 و 70 با 80 و حتي 80 با 90 هم تفاوت هاي فكري فاحشي با هم دارند. در حالي كه تغييرات نسلي كه منجر به تحول نسلي شود بايد هر 30 سال يك بار رخ بدهد آن هم نه در شكل شكافي عميق، اما در ايران ما شاهد اين هستيم كه هر 10 سال يك بار نسل‌ها به‌طور كامل عوض مي‌شوند و باورهای افراد نيز به فراخور آن شكل ديگري به خود مي‌گيرد. اين تحول سريع بحران قلمداد مي‌شود. تحولات يك باره و دفعتي فرهنگ در كشور ما باعث شده در حالي كه فرهنگ زيربناي همه‌چيز و كل اجتماع است ما در زمينه‌هاي ديگر مانند سياست، اقتصاد و اجتماع هم با بحران روبه‌رو باشيم، زيرا همه‌چيز دفعتي و يك مرتبه تغيير كرده و فرصتي براي مطابقت با اين اتفاقات براي نسل هاي جديد به‌ويژه ايجاد نشده است.

به‌طور كلي تغييرات اجتماعي براي كشورهاي مختلف باعث رشد و پيشرفت شد. درباره ايران يعني صرف نظر از اين اشكالات نمي‌توان براي تغييرات جهات مثبت هم قائل شد؟

موج جهاني و جهاني شدن از طريق امواجي كه از رسانه‌هاي عمومي‌ به ما مي‌رسد همه دنيا را در برگرفته و هر دولتي كه بتواند زودتر و بهتر خود را با اين تغييرات همسو كند برنده مي‌شود. اگر اين تغييرات كه به هر حال مثل همه نقاط دنيا در ايران هم رخ داد باعث همسو شدن با موج جهاني و پيشرفت كلي باشد مثبت است، اما متاسفانه در ايران اين اتفاقات روند خوبي را طي نكرد. مشكل شكاف نسلي مردم كشور ما بر همه شئون و امور زندگي سايه انداخته و اين جدال سنت و مدرنيته را ما در همه عرصه‌هاي اجتماعي شاهديم. براي مثال در امر ازدواج جوانان يا مايلند ازدواج نكنند يا اگر ازدواجي صورت گرفت ترجيح مي‌دهند بر اساس باورهاي خودشان اين اتفاق بيفتد، در حالي كه اكثر خانواده ها هنوز هم براي ازدوج قالب و شكلي سنتي قائلند كه اگر فرد در آن چارچوب قرار نگيرد از نظر خانواده از دست رفته است. عروس و دامادهاي فعلي حتي در مواردي قبل از ازدواج هم با هم زندگي كرده‌اند و طبيعي است در اين فضا رسومي ‌مانند خواستگاري و عقد كردن زير سوال مي‌رود. تحولات نوپديد زندگي اجتماعي بايد توسط دستگاه هاي دولتي رصد شود و مي‌شود و اين يك پروژه بلندمدت است. مساله مهمي‌كه در اغلب اقدامات فرهنگي از سوي مسئولان مورد غفلت قرار مي‌گيرد اين است كه كار فرهنگي كار امروز و الان نيست و تغيير هرچند جزئي و اندك فرهنگ يك ملت نيازمند سال‌ها وقت و پژوهش است و نبايد در امور فرهنگي شتاب كرد. براي مثال اينكه براي مقابله با معضل فرهنگي تهاجم فرهنگي و نفوذ ماهواره ها دستور برخورد و جمع‌آوري يك‌باره همه ديش‌هاي ماهواره صادر مي‌شود اين موثر نيست و بايد ارتقاي فرهنگي صورت بگيرد تا افراد خودشان خوب و بد را بشناسند و انتخاب كنند.