صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۳۱۸۴۳
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۰۷ - ۳۰ مهر ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
يا دهر افّ لک من خليل

کم لک بالاشراق و الاصيل

‎‎من صاحب او طالب قتيل

‎‏والدهر لا يقنع بالبديل

‎‎و انما الامر الي الجليل

و کل حي سالک سبيل

مورخين به نقل از سيدساجدين(ع) برآنند که معلم شهادت، حضرت اباعبدالله الحسين(ع) در شب عاشورا اين ابيات را با خويش زمزمه مي‌کرد. در اين ابيات حضرت سالار شهيدان سرنوشت عاشورا را تعيين کرده بود و پيشاپيش مي‌دانست که در فرداي اين شب که اکنون چادري از ظلمت بر سر کشيده چه واقعه‌اي رقم خواهد خورد.

شگفت اينکه رسول خداوند نيز بر شگفتي سرنوشت امام شهيدان واقف است، مورخي نقل مي‌کند: پس از فاجعة کربلا نخستين شيونگري که در مدينه صدا به نوحه برداشت، ام‌سلمه بود، پيامبر شيشه‌اي را که در آن خاکي بود به او داده و گفته بود: ان جبرئيل اعلمني ان امتي تقتل‌الحسين. ام سلمه گفته: که رسول، آن خاک را به من داد و مرا گفت: هر آنگاه که خون تازه گرديد، بدان که حسين کشته شده. خاک نزد وي بود و چون وقت آن رسيد، در هر ساعتي به آن شيشه مي‌نگريست و چون آن را ديد که خون گرديده است، فرياد برآورد: اي حسين! اي پسر پيامبر خدا! پس، زنان از هر سو شيون برآوردند، تا از شهر مدينه چنان شيوني برخاست که هرگز مانند آن شنيده نشده بود.‏

سرنوشت ائمه شيعه، نمودگار سرنوشت تشيع است؛ گذار از غبار قرون تا عصر حاضر به ره توشه‌اي از درد و رنج و ملامت و شهادت صورت گرفته است و تا زمان کنوني ادامه دارد. از اين رو شيعه هميشه در گستره‌اي از درد و حرمان و رنج زيسته و به تعبير آن شاعر شيعي، همواره چوبه دار خويش را بر شانه‌هاي خويش کشيده است. هر جا ظلمي قد برافراشته، شکست طلسم ظلم خويش را در احياي تفکر شيعي دانسته و براي تضمين حيات و قدرت خويش، زندگي را از شيعيان دريغ داشته است.‏

و شيعه اين راه پر خوف و خطر را به شکلهاي گوناگون طي کرده است، گاه حيات را در شهادت جسته، و گاه با راه‌اندازي نهضت علمي و فکري احياي انديشه نموده و گاه براي استمرار حيات نهضت تقيه پيشه کرده است تا اساس تفکر و انديشه و اعتقاد شيعي طي اعصار و قرون از بين نرود؛ به هر شکلي هميشه در راه بوده و بر بورياي مسجد بيداران تشيع جايي براي خفتن نبوده است.‏

همين سرنوشت دردآلود است که موجب شده، از آن روزگار که ائمه شيعه را تيغ کين درمي‌ربود تا امروز، شيعه، يا حسرت و دردمندي و سوگ و سرود و آيين‌هاي مختلف، حفظ هويت کند تا يکدلي، همراهي و مساعدت را در پيرامون خويش حفظ نمايد و از تفرقه و پراکندگي دوري گزيند. اين آيين‌ها و شرکت در مراسم مختلف ادامة حيات تشيع را تضمين کرده است و شيعه را به صورت روحي واحد و ظلم ستيز در تاريخ تفکر اسلامي درآورده است، تا بدانجا که عده‌اي از کج‌انديشان به اصطلاح مستشرق، شيعه را به اعتبار همين سوگ‌ها و دردها و آيين‌ها تعريف کرده‌اند و تنها بر جنبة عاطفي اعتقادي شيعيان تکيه داشته‌اند. آنان اين نکته را همچنان مکتوم و ناشناخته باقي نهاده‌اند که اين آيين‌ها تا چه اندازه در حيات معنوي شيعه مؤثر بوده و وفاق و يکدلي بين اين امت ايجاد کرده است.‏

بي‌شک، در راس همة اين رسم‌هاي شناخته شده، آيين‌هاي سوگواري قافله سالار کربلا جاي دارد، که هر ساله بين ميليون‌ها رهرو مخلص در ايران و ديگر نقاط جهان پيوند عاطفي و معنوي ايجاد مي‌کند و معجزة «ذکر» تکرار مي‌شود.‏

امام حسين (ع) نمودگار مظلوميت شيعه در طول تاريخ است؛ همة آرمان‌ها و دردها و رنج‌هاي پيروان مولي‌الموحدين علي‌بن‌ابيطالب(ع) در شهادت امام حسين(ع) و مراسم مختلفي که محبان اهل بيت به ياد اين فاجعه جانگداز برپا مي‌کنند تجسم مي‌يابد. معلم بزرگ شهادت به جهانيان آموخت در زمانه‌اي که سبعيت و درنده‌خويي ظالم همة راه‌هاي شناخت اصولي و درست را مسدود نموده، شهادت، پرده‌دري از چهره کريه ظلم است. در شهادت همه چيز به اعلا درجة امکان ظهور و بروز مي‌يابد؛ شهادت نوعي زندگي است؛ اما زندگي که اختصاص به خويش ندارد يک سوي آن به حيات اجتماعي وابسته است و هستة بنيادين نهضت اجتماعي است. شهادت امکان بروز دوسويه مي‌طلبد. هيچکس در تنهايي و تن‌آساني و مسئوليت‌گريزي به درک معناي اين امر نايل نمي‌شود. امام حسين(ع) نيز با «شهادت» به تفسير زندگي نشست. امام براي بقاي زندگي شهيد مي‌شود و شهادت سلاح امام است براي زنده ماندن. از همين رو آنگاه که به تفسير زندگي مي‌نشيند آن را به عقيده و جهاد معنا مي‌کند و سربازان او کساني هستند که در کام مرگ زندگي را جستجو مي‌کنند. سخن پيامبرسان شهيدان کربلا، حضرت زينب سلام‌الله عليها در مجلس عبيدالله‌بن زياد نيز مؤيد همين معناست. آنچه پس از بيدادي که بر خاندان رسول رفته و علي‌الظاهر شکست و نيستي نصيب آنان شده به بيان علي‌وار فرمود: الحمدلله‌الذي اکرمنا بنبيه محمد صلي‌الله عليه وآله وسلم و طهرنا من‌الرجس تطهيراً انما يفتضح‌الفاسق و يکذب‌الفاجر و هو غيرنا و الحمدالله.‏

قيام سالار شهيدان قابل تفسير نيست؛ مگر در متن نهضت رسول که براي برافکندن شرک و ظلم و بيداد بنيان نهاده شد و براي اينکه اشرف آفريده‌هاي خداوند را از بندگي مخلوق به بندگي خداوند برساند. آنان که روياروي او ايستادند، کساني بودند که در هنگامة نهضت آسيب مي‌ديدند. خاندان يزيد در زمره همين آسيب‌ديدگان بودند. اشرافيت جاهلي قريش در قيام چوپان يتيم کوه ابوقبيس شکست خورده بودند و داغ اين شکست را بر پيشاني خويش داشتند. اگر بناچار به انقلاب بزرگ رسول وحي گردن نهادند اما کينة ديرين خويش را نسبت به رسول مکرم اسلام، انقلاب او و ادامه‌دهندگان اين طريق، حفظ کردند و معمار اين بناي شگفت خود مي‌دانست که اين اسلام پذيرفته‌هاي پس از فتح مکه از سر اضطرار نظام جديد را پذيرفته‌اند. يزيد برآمده از اين پذيرش، از سر ناچاري است و بر آن است تا دوباره جاهليت گذشته را احيا کند و انتقام تاريخي خويش را از نهضتي بگيرد که اشرافيت زخم خوردة جاهلي را از ميدان به در کرده بود. تمامت عناد و مخالفت تاريخي خود را در قالب کلمه مي‌ريزد و آنجا که با خيزران بر گلبرگ لب حضرت امام حسين(ع) مي‌زند، دهان گستاخش ابياتي بر زبان مي‌آورد که جهان‌بيني او را نشان مي‌دهد:‏

لَيتَ أشياخي بِبَدْرٍ شَهِدُوا

جَزَعَ الخَزرَج مِنْ وَقعِ الاَثل

از اينرو عاشورا تنها حادثه‌اي مولم نيست، نقطه عطف يک نهضت است که از رسول مکرم اسلام حضرت ختمي مرتبت شروع شد و در پي او پيروان راستينش آن را ادامه دادند. به تعبيري در هر انقلابي که پس از قيام عاشورا، شيعيان در آن شرکت کردند، تأسي به حسين داشتند و انقلاب اسلامي ايران نيز از اين ويژگي مستثنا نيست.‏

امام حسين(ع) را به صفت "ثارالله و ابنثاره" مي‌شناسيم و ثار خوني است که پيوسته در جوشش است و در طلب انتقام. هر نهضتي که رنگ شيعي دارد، انتقام خون اوست، زيرا حسين(ع) صورت نمادين نيکي، پارسايي و مجاهده و يزيد صورت نمادين بدي، شرارت، ظلم و ستمگري است.‏

تأکيد حضرت امام خميني(س) بر تعظيم ماه‌هاي محرم و صفر از همين باب بود؛ تلقي حضرت ايشان از انقلاب امام حسين(ع) نهضتي فکري و اجتماعي و سياسي بود و اين امر را به صورت واقعه‌اي دفعي و گذرا نمي‌ديد. عاشورا نزد امام راحل بخشي از انقلاب تشيع بود که بدان اندازه برجستگي و تشخص يافته که جهان را مبهوت خود ساخته است. امام تنها جنبة ثواب اخروي نهضت عاشورا را درنظر نداشت، بلکه ثواب اخروي را جزئي از مجموعه اعتقادي خود مي‌دانست که براي احياي عدالت و نفي حاکميت ظالم کوشيده است و تلقي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران از نهضت عاشورا کوششي براي بهسازي دين و دنيا بود. آنجا که فرمود:‏‏«و سلام بر حسين بن علي(ع) که با ياران معدود خويش براي برچيدن بساط ظلم غاصبان خلافت به‌پا خاست و از ناچيز بودن عِده و عُده به خود خيال سازش با ستمگر را راه نداد و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فرياد «هيهات منّ‌االذِّلّه‌»اش را به گوش حق‌طلبان رساند.»‏

پيوستگي دين و دنياي مسلمين در نزد ايشان انکارناشدني بود، از همين رو آنجا که اصلاح دين را طلب مي‌کرد، تأثير اين اصلاح را در دنياي مسلمين نيز درنظر داشت.

وي از تمامي قابليت‌هاي ديني براي بهسازي دنياي مسلمانان بهره مي‌گرفت. قيام عاشورا را نيز در نزد ايشان نقطة عطفي در تاريخ کوشش‌هاي ديني محسوب مي‌شد؛ از همين رو، احساسات پاک مسلمين را، نسبت به اباعبدالله‌الحسين(ع) به سمتي هدايت فرمود که در سرنوشت ايران و جهان اسلام تأثيري شگفت نهاد. همة ما به ياد داريم خاطرة سوگواري محرم هزار و سيصد و پنجاه و هفت را که پايه‌هاي سلطنت پهلوي را به لرزه درآورد و سقوط نظام جائر و جابر پهلوي را تسريع کرد. غنچة ميليون‌ها فرياد در تکايا و مساجد و حسينيه و خيابان و کوي و برزن مي‌شکفت و دسته‌هاي سوگوار در معنايي جديد يزيد زمان را به معارضه و مبارزه مي‌طلبيدند. کار شگفت امام در بازسازي و جهت‌دار نمودن اين احساسات پاک و بي‌شائبه بود. قرن‌ها بود که اين عزاداري‌ها برگزار مي‌شد و هرگز در اين مسير هدايت نشده بود؛ حضرت ايشان از عاشورا تفسيري جديد کرد. ضمن تأييد حرکت‌هاي قبلي معناي جديد به اين نهضت بزرگ تاريخي بخشيدند؛ سينه‌زني، تشکيل دسته‌هاي عزاداري از مدت‌ها قبل در ايران رايج بود و حتي گاه در حين عزاداري به شيوه‌هايي متوسل مي‌شدند که موجبات وهن ديني را فراهم مي‌آورد. اين کارها به قصد نبود بلکه غليان احساسات گاه به بروز رفتارهايي منجر مي‌شود که با مصالح دين سازگاري نداشت؛ قمه‌زني، ايام محرم از اينگونه اعمال است.‏حضرت امام ضمن توصيه مردم به اجتناب از اين‌گونه اعمال نامطلوب، برگزاري عزاداري به شيوة گذشته را به سمت معناداري حکايت نموده، به واقع قالب و صورت گذشته، بازسازي معنايي شد، در عين حفظ صورت قديم سمت و سويي جديد پيدا کرد. ايشان در اين خصوص فرمودند:‏

‏«ما بايد حافظ اين سنت‌هاي اسلامي باشيم، حافظ اين دسته‌جات مبارک اسلامي، که در عاشورا، در محرم و صفر، در مواقع مقتضي به راه مي‌افتند؛ تأکيد کنيم که بيشتر دنبالش باشند،... زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتي خودش از طرف روحانيون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق، و از طرف توده‌هاي مردم با همان ترتيب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات عزاداري به عنوان عزاداري راه مي‌افتاد. بايد بدانيد که اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنت‌ها را حفظ کنيد.»

پير روشنگر ما امام خميني قيام امام حسين(ع) را به عنوان يکي از ارزشمندترين الگوها براي درک فلسفه سياسي شيعه مورد استفاده قرار داد و در خلال گفتارها و پيام‌هاي خويش مکرر به اين نکته اشارت فرمودند که از حوصله اين مختصر خارج است.‏

اين مقال را با نقل بخشي از پيام معمار انقلاب اسلامي ايران خاتمه مي‌دهم:«...دستور آموزنده كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سرمشق امت اسلامي باشد. قيام همگاني در هر روز و در هر سرزمين. عاشورا قيام عدالت‌خواهان با عددي قليل و ايمان و عشقي بزرگ در مقابل ستمگران كاخ‌نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگي امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهايي که بر ماگذشت عاشوراي مکرر بود و ميدان‌ها و خيابان‌ها و کوي و برزن‌هايي که خون فرزندان اسلام در آن ريخت، کربلاي مکرر؛ و اين دستور آموزنده، تکليفي است و مژده‌اي. تکليف از آن جهت که مستضعفان اگرچه با عده‌اي قليل عليه مستکبرين، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطاني عظيم مأمورند چونان سرور شهيدان قيام کنند؛ و مژده که شهيدان ما را در شمار شهيدان کربلا قرار داده است و مژده که شهادت، رمز پيروزي است... .»

*اطلاعات