صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۲۹۱۴۴
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۱۲ - ۱۶ مهر ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
شهروند: مرد جواني كه با انتقام اسيدي، سعي كرد به اختلافات با همسرش پايان دهد، صبح ديروز در جلسه محاكمه‌اش، منكر اسيدپاشي شد. اين مرد ادعا كرد كه خودش قرباني نقشه اسيدي زن و مادرزنش شده و آنها با اسيد به سراغش آمده‌اند.

روز ١٢ آبان‌ سال ٩٢ روز انتقام‌گيري بود. انتقام سختي كه مرد جوان قرار بود بعد از ١٥‌سال زندگي مشترك، از همسرش بگيرد. او آن روز تهديدهايش را عملي كرد. آن روز ساعت ٩ صبح ليلا به همراه مادرش براي فك پلمب كارگاه خياطي‌اش به شهرداري ملارد كرج رفت. جايي كه شوهر سابقش در آن‌جا كار می‌كرد.

علي كارمند شهرداري بود. ليلا كه تصور می‌كرد پلمب كارگاهش، كار شوهرش بوده، از دست او به شدت عصباني شد. با اين حال تهديدهايش را جدي نگرفت و به شهرداري رفت تا كارهايش را انجام دهد. او داخل شهرداري بود كه پيامكي از سوي شوهرش دريافت كرد با اين مضمون: «من جلوي در شهرداري منتظرت هستم.»

ليلا كه به شدت ترسيده بود، همراه مادرش، از در شهرداري خارج شد ولي نمی‌دانست كه چه سرنوشتي در انتظارش است. بلافاصله با شوهرش روبه‌رو شد. زن جوان با ديدن همسر سابقش قدم‌هايش را تندتر کرد ولي باز هم علي به سراغش رفت و خودش را به او رساند. مرد عصباني از پشت سر موهاي ليلا را گرفت. ليلا روي زمين نشست. او دستانش را روي صورتش گذاشت. چند لحظه بعد مرد خشن در برابر ديدگان حيرت‌زده رهگذران و فريادهاي مادرزن سابقش در بطري قرمز رنگي را باز کرد و همزمان با کشيدن موهاي زن جوان سعي کرد دستانش را از جلوي صورتش بردارد. ليلا التماس می‌کرد و مادرش از همه کمک می‌خواست تا اين‌که علي ظرف پر از اسيد را به سمت صورت زن خالي کرد. بعد از آن درحالي‌كه مادر ليلا همچنان سعي می‌كرد مانع كار علي شود، مرد جوان باقيمانده اسيد را روي پاهاي مادرزنش ريخت.

اين پايان نقشه اسيدي مرد جوان بود و حالا بايد فرار می‌كرد. اين مرد پا به فرار گذاشت و چند لحظه بعد اورژانس و ماموران پليس بالاي سر اين دو زن قرباني حاضر شدند. ليلا و مادرش به بيمارستان شهيد مدني كرج و بعد از آن به بيمارستان سوانح سوختگي تهران منتقل شدند.
آسيب‌هاي جدي

از آن‌جايي كه ليلا هنگام اسيدپاشي درحالي‌كه اقدام وحشتناك شوهرش را پيش‌بيني كرده، دستانش را روي صورتش گذاشته بود، توانست سلامت صورتش را حفظ كند، ولي دو دستش، گوش و سمت چپ بدنش در اين حادثه به شدت سوخته بود، تا جايي که پزشکان پس از اقدامات پزشکي مجبور به برداشتن لاله گوش وي شدند. مادر ليلا هم از ناحيه هر دو پا تحت درمان قرار گرفت.

ليلا پس از درمان‌هاي لازم در تحقيقات به ماموران پليس گفت: «من و علي هميشه با هم اختلاف داشتيم. علي معتاد به موادمخدر بود و مرتب مرا آزار می‌داد. براي همين ما از هم جدا شديم، ولي علي همچنان مرا تهديد می‌كرد. او می‌گفت نمی‌گذارم راحت زندگي كني. حتي به خاطر اين‌كه در شهرداري كار می‌كرد، كاري كرد كه كارگاه خياطي من پلمب شود. براي همين روز حادثه براي انجام فك پلمب راهي شهرداري محل كار شوهرم شدم، اما اين سرنوشت در انتظارم بود.»

اعتراف به اسيدپاشي
از سوي ديگر مرد اسيدپاش نيز خيلي زود به دام پليس افتاد و تحت بازجويي‌هاي قضائي و پليسي قرار گرفت. وي كه در ابتدا سعي می‌كرد منكر اسيدپاشي شود، در ادامه به جرم خود اقرار كرد و گفت: «به دليل اختلافات خانوادگي كه با همسرم داشتم مجبور شدم از او جدا شوم اما همچنان می‌خواستم با او زندگي كنم ولي همسرم اصلا به من اهميت نمی‌داد و مرتب تهديدم می‌كرد. ما حتي بعد از طلاق هم هميشه با هم بوديم تا اين‌كه در نهايت كنترل خودم را از دست دادم و تصميم به انتقام گرفتم. من مايع لوله بازكني را از قبل تهيه كردم و با آن  سراغ همسرم رفتم. درحالي‌كه از قبل می‌دانستم او به شهرداري رفته است، مقابل در منتظرش ماندم. وقتي آمد باز هم با هم درگير شديم و من ليلا را كتك زدم. بعد از آن ظرف لوله‌بازكني را باز كردم و روي او ريختم. مادر ليلا هم که دست‌بردار نبود و در دعواي ما دخالت می‌كرد، قرباني اسيدپاشي شد، اما نمی‌خواستم روي او اسيد بپاشم.»

صدور حكم در دادگاه عمومي
با اعتراف اين مرد، درحالي‌كه با قيد وثيقه آزاد شده بود، در شعبه ١٠١ دادگاه عمومي شهر ملارد محاكمه شد. قضات اين شعبه پس از بررسي‌هاي لازم، حكم به پرداخت ديه در مورد تمام آسيب‌هايي كه به ليلا وارد شده، دادند. مرد جوان همچنين با حكم دادگاه به دو‌سال حبس تعزيري با احتساب ايام قبلي بازداشت، محكوم شد.

اعتراض به رأي
مادر و دختر قرباني زماني كه متوجه رأي دادگاه شدند به آن اعتراض كردند. آنها گفتند ديه نمی‌خواهند و تنها خواستار قصاص متهم هستند و اين‌كه در اين سال‌ها چه عذابي را تحمل كرده‌اند و متهم تنها مستحق قصاص است. با اين اعتراض، پرونده در دادگاه تجديدنظر استان تهران بررسي شد و قضات اين دادگاه نيز رأي را تأييد نكردند. آنها پرونده اين اسيدپاشي را براي رسيدگي دوباره به شعبه هشتم دادگاه كيفري استان تهران فرستادند. بنابراين صبح ديروز جلسه رسيدگي به اين پرونده در شعبه هشتم دادگاه كيفري و به رياست قاضي اصغرزاده برگزار شد.

در دادگاه
در اين جلسه، ابتدا ليلا به قضات گفت: «من و علي در زندگي مشترك اختلافات زيادي داشتيم. او چند ‌سال آخر زندگي‌مان معتاد به موادمخدر و شيشه شده بود و زندگي را براي هر دويمان جهنم كرده بود. براي همين تصميم به جدايي گرفتم ولي علي هميشه مرا تهديد می‌كرد. او  می‌گفت كاري می‌كنم كه هربار به آينه نگاه كني از زندگي سير شوي. با اين حال، روز حادثه وقتي در شهرداري بودم، او به من پيام داد كه منتظرتم. من حتي به حراست شهرداري هم موضوع را گفتم و او هم گفت برو بيرون اتفاقي نمی‌افتد. به همراه مادرم بيرون آمديم كه ناگهان علي به جانم افتاد و كتكم زد. بعد هم اسيد رويم ريخت. خيلي ترسيده بودم و در اين مدت زندگي سختي را داشتم. يك گوشم را از دست داده‌ام براي همين به شدت می‌خواهم كه علي قصاص شود. حداقل او هم مثل من يكي از گوش‌هايش را از دست بدهد تا متوجه شود با من چه كرده است.»

در ادامه مادر ليلا نيز از دادگاه تقاضاي قصاص متهم را كرد. سپس خود متهم درحالي‌كه باز هم اسيدپاشي را انكار كرد، به قضات گفت: «من نه معتاد بودم و نه همسرم را اذيت می‌كردم. هميشه اين همسرم بود كه مرا اذيت می‌كرد و حتي تهديدم هم می‌كرد. او خيلي مرا اذيت كرده بود، تا اين‌كه روز حادثه من از محل كارم بيرون رفتم تا براي دخترم كه ممتاز شده بود، هديه بخرم. وقتي برگشتم، همسر و مادرزنم را ديدم و ماشين را پارك كردم تا با آنها صحبت كنم، ولي وقتي به طرف آنها رفتم، هر دوي آنها شروع كردند به داد و بيداد. من هم از روي عصبانيت ليلا را كتك زدم كه در آن لحظه ليلا ظرف قرمز رنگي را به مادرش داد. او هم محتويات درون ظرف را روي من ريخت. من تصور می‌كردم روي من آب ريخته است حتي خنديدم ولي بعد متوجه شدم كه بدنم می‌سوزد، همان جا فهميدم اسيد است، به همين دليل براي اين‌كه بيشتر از اين روي من اسيد نريزد، دست مادرزنم را هل دادم كه اسيد روي خودش و دخترش ريخت.»

وي ادامه داد: «من به شدت اسيدپاشي با نقشه قبلي را انكار می‌كنم و می‌گويم خودم قرباني اسيدپاشي هستم. اين مادر و دختر می‌خواستند مرا بدبخت كنند براي همين با اسيد به سراغ من آمدند.»

با اين اظهارات وكلاي متهم نيز از وي دفاع كردند و در پايان هيأت قضائي وارد شور شدند تا رأي نهايي در مورد اين پرونده را صادر كنند.