بیست و
یکم شهریور ماه مصادف است با سی و چهارمین سالگرد رحلت مرحوم آیت الله حاج شیخ
شهاب الدین اشراقی داماد ارشد حضرت امام خمینی(ره)؛ به همین مناسبت فرزند ایشان حجت
الاسلام و المسلمین مرتضی اشراقی تلخیصی از کتاب زندگینامه پدرش که در دو مجلد
منتشر شده است را به رشته تحریر در آورده است که در ادامه می آید:
«مرحوم آیت الله حاج شیخ شهابالدين اشراقی» در شامگاه سيزدهم رجب سال 1344 هجری قمری (1304 هجری شمسی) در محله «سيدان» قم، در خانوادهای متمکن و اهل علم ديده به جهان گشود. پيشينيان مرحوم والد معظم غالباً در زمره علماء، صاحبان انديشه و يا از جمله زمينداران صاحب نفوذ قم بودند و هر يک وزنهای در علوم دينی شيعه محسوب می شدند.
برجستهترين نيای پدری مرحوم والد معظم، آيتالله العظمی حاج ميرزا محمد ارباب است.
آيتالله العظمی حاج ميرزا محمد ارباب، در سال 1273هـ.ق در بيت علم و فضل در شهر قم چشم به جهان گشود.پدر بزرگوارش، اديب اريب مرحوم حاج میرزا محمدتقی بيک ارباب، معروف به ارباب جانبابا، از فاضلان و اديبان و شاعران قم به شمار می رفت.
آن مرد بزرگ، تمام اوقات خويش را به خدمت دين مصروف داشت. او به غير از تدريس، منبر و اقامه جماعت، کتابهايی بسيار در فقه، حديث، شعر، تاريخ و کلام نوشت ناصرالدين انصاری در کتاب ارزشمند علمای قم ، تأليفات آيتالله العظمی حاجميرزا محمدارباب را 9 مورد عنوان می کند که از آن جمله می توان به شرح کتاب بیان شهید اول ، حاشیه بر کتاب جواهر الکلام ، حاشیه بر کتاب اسفار ملاصدرا ، رساله ای بر رد فرقه بابی و بهایی و کتاب الاربعين الحسينيه نام برد .
آيتالله شهابالدين اشراقی از جانب مادر نيز به گروهی از علما و بزرگان حوزه وصل میشود، جد مادری وی آيتالله حاج آقا احمد طباطبايی قمی بود. وی برادر بزرگ آيتالله العظمی حاج آقا حسين طباطبايی و دومين پسر حاج سيدمحمد قمی بود. آيتالله احمد طباطبايی قمی در سال 1271 هـ.ق (1234 هـ.ش) به دنيا آمد و در سال 1334 هـ.ق (1295 هـ.ش) وفات يافت.
مرحوم والد معظم سيکل اول را در مدرسه اوحدی خواند و سپس به دبيرستان حکيم نظامی ـ دبيرستان امام صادق (ع) امروزی ـ رفت و در همانجا ديپلم گرفت. تا اين زمان زندگی وی همچون اغلب همکلاسی هايش می گذشت، درس میخواند، کمی مطالعه غيردرسی داشت، به زبان فرانسه علاقه نشان می داد و شروع به یادگیری آن کرد و بعد از مدتی به زبان فرانسه مسلط شد.
مرحوم والد معظم
حدود سال 1321، بلافاصله بعد از اتمام دوره دبيرستان وارد حوزه علميه قم شد. ایشان
در اين دوره، ادبيات و منطق و فن تفسير را از پدرش آموخت، فلسفه را نزد علامه
طباطبايی، شرح لمعه را نزد مرحوم آیت الله حاج شيخ جعفر صبوری قمی و بخشی از
سطوح را نيز از مرحوم آیت الله سيدمحمدباقر سلطانی طباطبايی فراگرفت. سپس
خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام حائری، بروجردی، امام خمينی
و محقق داماد، آموخت. وی به همراه چند تن از نخبگان حوزه، درسهای خصوصی حضرت
امام را فراميگرفتند و خصوصاً شاگردی اين مرجع، به مدت دوازده سال از سوی مرحوم
والد معظم باعث شد تا وی به درجه اجتهاد نائل گردد
آیت الله شهابالدين اشراقی در دیماه 1329 سرکار عليه خانم صديقه مصطفوی دختر ارشد امام خمينی را خواستگاری کرد. در بهمن همان سال جشن عقد برگزار گرديد و چهارده ماه بعد يعنی بعد از عيد نوروز سال 1331 زندگی مشترک آن دو رسماً آغاز شد.
با شروع نهضت شکوهمند انقلاب اسلامی و در پی آن تبعید حضرت امام به ترکيه، ایشان فرزند ارشد شان، شهید آيتالله سید مصطفی خمينی را وکيل خود در کليه امور مینمايد و پس از دستگيری ایشان اين وکالت تام به آيتالله اشراقی محول ميگردد.
تبعيد امام خمينی گرچه زمينه کنترل اوضاع در حال انفجار را فراهم کرده بود، اما بر محبوبيت رهبر نهضت اسلامی در ميان طلاب جوان افزوده بود، از سويی اداره دفتر او و پرداخت شهريه به طلاب، زمينه تحکيم پايههای اعتقادی وی در ميان نسل جوان روحانيت را بيش از پيش فراهم میکرد، از اين رو مسئولان سازمان اطلاعات و امنيت کشور با احساس خطر، کنترل و محدود کردن فعاليتهای دفتر را در دستور کار خود قرار دادند.
در همين زمان است که اداره کل سوم ساواک در نامهای به رياست ساواک نام دوازده روحانی انقلابی ازجمله مرحوم والد را به عنوان روحانيون حامی نهضت اسلامی در ليست روحانيون ممنوعالمنبر قرار میدهد. کليه حرکتهای آيت الله اشراقی نیز زير نظر ماموران ساواک قرار می گيرد و بالاخره ساواک تصميم به تبعيد ايشان به نجف می گيرد اما با اعلام مخالفت علمای اعلام مجبور به تبعيد ايشان به همدان می شود. به هر حال در چهارمين روز از ماه ارديبهشت سال 1345 آيتالله شهابالدين اشراقی تبعيد گرديد .
با پايان يافتن دوران تبعيد مرحوم والد در آخرين ماههای سال 1348 و بازگشت وی به قم دوره تازهای از زندگی ايشان را رقم زد. به نظر می رسد که در اين زمان مرحوم والد کوشيده است تا در کنار ادامه فعاليتهای سياسیو مبارزاتی خود علیه رژیم پهلوی و نیز کمک به مبارزین و خانواده زندانیان سیاسی، به تکميل مطالعات خود بپردازد. و همچنين به تدريس و پرورش طلاب جوان ادامه بدهد. تأليف کتاب پاسداران وحی به همراه مرحوم آيتالله فاضل لنکرانی در پاسخ به کتاب شهيد جاويد حجت الاسلام صالحی نجفآبادی در اين دوره اتفاق افتاد و همچنین تکمیل برخی از آثار تفسيری وی به نام سخن حق در تفسیر قران کریم و کتاب چهره های درخشان که شرحی مبسوط در رابطه با آیه مبارکه تطهیر میباشد نيز در اين دوره منتشر شدند.
آيتالله اشراقی در آستانه آغاز مبارزات مردم و با گرم شدن تنور مبارزات مردمی نقش مهمتری را به عنوان داماد رهبر نهضت اسلامی به عهده گرفت. وی در حقيقت يکی از حلقههای وصل نجف و ايران به شمار میرفت و خصوصاً پس از به دست گرفتن دوباره اداره دفتر پدر همسرشان در قم، وظيفه سنگينتر حمايت از خانواده زندانيان سياسی را نيز انجام می داد.
از ديگر وظايف مرحوم والد معظم در آستانه انقلاب، فراهم آوردن زمينهای برای تبادل اطلاعات بود چون آيتالله اشراقی حلقه وصل بسياری از مقلدان امام خمينی به مرجع تقليدشان بود، لذا همواره زيرنظر ساواک بود.
انتشار مقاله رشيدی مطلق در17 دی 56 در روزنامه اطلاعات، قيام نوزده دی قم را رقم زد و اين حرکت را میتوان به عنوان نقطه آغاز زدن جرقه به خرمن خشم مردم محسوب نمود و در پی آن نيز تظاهرات روحانيون و مردم قم آغاز شد. سرکوب اعتراض قمیها نه تنها باعث فروکش کردن اعتراضات نشد که در 29 بهمن همان سال با برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای نوزده دی قم در برخی شهرها از جمله تبريز، آتش خشم مردم شعلهورتر شد.
اسناد به جا مانده نشان میدهد که مرحوم والد در استمرار برپايی مراسم بزرگداشت شهدا، در برخي شهرها مؤثر بوده است.
در نيمه اول سال 1357، آیت الله مرتضی پسنديده که پيشتر اداره دفتر امام خمينی را به عهده گرفته بود، تبعيد گرديد و بار ديگر، مرحوم والد معظم به جای وی وکيل تامالاختيار امام گرديد. اما اين بار وی نه تنها وکالت يک مرجع تقليد، که وکالت رهبر يکی از بزرگترين انقلابهای قرن را به عهده گرفته بود.
با اوج گرفتن انقلاب و اقامت امام خمينی در فرانسه ، مرحوم والد به فرانسه سفر می کند و به امام میپیوندد و به ادامه مبارزه خود برای سرنگونی رژیم پهلوی به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی علیه شاه در نوفل لوشاتو ادامه می دهد.
پس از پیروزی
شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی نقش محوری مرحوم آيتالله اشراقی
به عنوان مشاوری امين برای رهبر انقلاب بسیار برجسته میباشد، در اين زمان، خصوصاً
با نياز به افراد مورد اعتماد برای تصدی پستهای حساس لشگری و کشوری آيتالله
اشراقی مسئوليتی بزرگ به دوش داشت. امام در اواخر سال 57 به قم رفتند و اواخر سال
بعد نيز به دليل بيماری قلبی به تهران باز گشتند و پس از بهبود در جماران اقامت
گزيدند از ورود امام در دوازدهم بهمن سال 57 به ايران تا 21 شهريور سال 60 که آيت
الله اشراقی وفات يافتند . داماد ارشد امام 9 ماموريت مهم را بنا به خواسته امام
انجام دادند . مرحوم والد با اينکه يک بار در سال 58 سکته قلبی کرد و نياز به
استراحت داشت اما از انجام ماموريتهايی که امام به دوش وی مي گذ اشت دريغ نورزيد و
بالاخره جان خود را نيز در راه انجام يکی از اين ماموريتها گذاشت. شايد عدم قبول وی
برای پذيرش مسوليت ریاست شورای عالی قضایی که از سوي امام به ایشان پیشنهاد شده
بود و انجام کارهای سخت و بي هياهو دليلي مهم باشد بر علو طبع و تواضع مرحوم والد
معظم.
مرحوم والد معظم در رابطه با عدم پذیرش مسولییت ریاست شورای عالی قضایی طی مصاحبه ای که با روزنامه کیهان مورخه 25 اسفند 58 داشتند بیان می کنند :«من تاکنون هیچ پست اجرایی را که بارها به من پیشنهاد شده است نپذیرفته ام، حتی شغل آقای دکتر بهشتی(ریاست شورایعالی قضایی) را امام به من توصیه فرمودند که من قبول نکردم».
مرحوم والد در آن برهه ی حساس به نمایندگی و دستور امام، برای بررسی معضلات و مشکلات و حوادث پیش آمده به مناطق مختلف کشور سفر میکردند که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره نمود :
1- نماینده امام برای بررسی غائله کردستان
2- نماینده امام برای بررسی غائله بندر ترکمن
3- نماینده امام برای بررسی مسائل پیش آمده در وزارت نفت
4- نماینده امام برای بررسی مسائل پیش آمده در دادگستری
5- نماینده امام برای بررسی غائله ی حزب خلق مسلمان آذربایجان
6- یکی از نمایندگان امام در ارتش و شورای عالی دفاع
7- نماینده امام در خصوص پاکسازی آرم شاهنشاهی و اعمال حجاب در ادارات دولتی
8- نماینده امام در خصوص رسيدگی به وضعيت جنگزدگان، معاودين عراقی و ديگر مسائل مربوط به حيطه کار هلال احمر در سراسر کشور بود.
9- نماینده امام در خصوص رسیدگی به وضعیت بازماندگان کودتای نوژه
هيئت سه نفره حل اختلافيکی از حساسترين مأموريتهای آيتالله اشراقی، نمايندگی رئيسجمهور ابوالحسن بنیصدر در هيئت سه نفره حل اختلاف مسئولان مملکتی بود. اين مأموريت که به توصيه امام خمينی انجام گرفت، در تاريخ 19/1/1360 آغاز شد و در تاريخ 25/3/1360 به پايان رسيد. اين دو ماه و شش روز از دورههای پرالتهاب تاريخ سياسی کشور محسوب میشد و با تلخی بسياری برای آيتالله اشراقی همراه بود و شايد تنها مأموريتی محسوب می شد که به سرانجام مورد نظر آيتالله اشراقی نرسيد.
ريشه درگيریهای اين دوره به اختلاف ديدگاههای رئيسجمهور و رؤسای قواي ديگر مربوط می شد. پيشتر آيتالله مهدوی کنی به نمايندگي از سوی امام و آيتالله محمد يزدی به نمايندگی از سوی دو قوه (آيتالله بهشتی ریاست شورای عالی قضایی ، آيتالله هاشمی رفسنجانی رئيس قوه مقننه و محمدعلی رجايی نخستوزير) انتخاب شده بودند و قرار بر اين بود که اين گروه به اقوال و اعمال هر يک از طرفها که موجب اختلاف و تشنج در کشور میشود، رسيدگی نمايند و ابتدا با شور و حکميت به نتيجه برسند و سپس با تذکر به خاطی از تکرار موارد مشابه جلوگيری نمايند و در صورت تکرار اقدامات ديگری را انجام دهند. در تمام موارد هم دادستان کل کشور (آيتالله سيد عبدالکريم موسوی اردبیلی) را در جريان بگذارند.
با ابلاغ حکم مرحوم
آيتالله محمدرضا مهدوی کنی، امام خمينی پيام نسبتاً مفصلی خطاب به مردم ايران
صادر کردند که در آن ضمن اشاره به وضعيت حساس کشور، هفت تذکر را پيرامون ضرورت حفظ
وحدت مطرح نمودند که نشاندهنده حساسيت فوق العاده امام نسبت به اختلافات بود. از
همين رو مرحوم والد معظم با وجود آنکه شأنی اجل بر نمايندگی هر يک از طرفهای
درگيری داشت، به دليل شرايط حساس و جنگی و به خاطر توصيه و تاکید و فرمان حضرت امام،
نمايندگی رئيسجمهور را پذيرفت و بدين ترتيب شخصيتی که همواره به عنوان فردی بیطرف،
مستقل و نماينده ويژه رهبر انقلاب اسلامی مشهور بود، با وجود احترام قلبی به تمام
جناحهای مملکتی، مسئوليتی را پذيرفت که قلباً به آن راضی نبود.
تا پيش از آنکه مرحوم والد معظم به عنوان نماينده رئيسجمهور در هيئت سه نفره حل اختلاف انتخاب شود، رابطه مسالمتآميزی با گروههای مختلف حاکم در کشور داشت؛ رئيسجمهور نيز درآن زمان علاوه بر رياست قانونی، از سوی امام به عنوان فرمانده کل نيروهای مسلح انتخاب شده بود و آيتالله اشراقی نيز علی الاصول با ايشان رابطه حسنهای داشت. به هر حال جلسات هییت سه نفره حل اختلاف جلساتی را برگزار می کند ولی به دلایل متعدد رییس جمهور روز به روز از امام دورتر می شود .
در همين ايام صدوبيست تن از نمايندگان مجلس شورای اسلامی با امضای نامهای خواستار رسيدگی به کفايت سياسی رئيسجمهور ميشوند. متعاقب بالاگرفتن بحران و به بنبست رسيدن کار هيئت سه نفره حل اختلاف در ساعت 22 و 25 دقيقه روز دوشنبه 25/3/1360، دفتر امام، متن استعفانامه آيتالله شهاب الدین اشراقی، ازنمايندگی رئيسجمهور، ابوالحسن بنی صدر را به شرح زير در اختيار خبرگزاری پارس قرار داد:
متن استعفانامه به شرح زير است :
بسماللهالرحمنالرحيم
مردم شريف ايران، من با اجازه حضرت امام مدظلهالعالی نمايندگی آقای بنيصدر را براي هيئت حل اختلاف پذيرفتم، تا بلکه او را به راه قانون بياورم، ولي متأسفانه نشد که نشد. بعضی از اطرافيان ايشان به قدري وابستهاند و خطرناک که هيچ شکی نيست که هر چه ميشود درست در خط اجانب است. چقدر امام امت او را موعظه کردند که بر خلاف قانون نکن. ديديد که نگذاشتند گوش کند. من انشاءالله در يک مصاحبه تمام چيزهايی را که از نزديک خود شاهد آن بودهام، برای مردم مبارز ايران شرح خواهم داد، ولی فعلاً از نمايندگی او استعفا مینمايم.
در پی استعفای آيتالله شهاب الدین اشراقی، هيئت سه نفره منحل شد و روز بيست و ششم خرداد ماه سال 1360 مجلس شوراي اسلامی نيز دو فوريتی طرح 120 نماينده را مبني بر عدم کفايت سياسی رياستجمهوری تصويب کرد.
آثار علمی
مرحوم والد معظم در کنار فعاليتهای سياسی ـ اجتماعی، خود از فعاليتهای علمی نيز دريغ نمیکرد. حاصل زحمات وی تأليف چندين کتاب فقهی و تفسیری و کلامی بود که هر يک ابعادی از انديشه وی را نمايان ميسازد.
1- کتاب «حقیقت جهاد در مکتب اسلام» که پیرامون مبحث جهاد بحث شده است.
2- کتاب «چهره های درخشان» که شرحی مبسوط در رابطه با آیه تطهیر می باشد.
3- کتاب «پاسداران وحی» که نقدی بر کتاب «شهید جاوید» مرحوم صالحی نجف آبادی می باشد.
4- تفسیر قرآن – «سخن حق» (در پنج مجلد ) که با شیوه ای نوین و منحصر بفرد در تفسیر قرآن کریم نگاشته شده است.
و همچنین کتب فقهی ایشان عبارتند از:
1ـ شرح کتاب عروة الوثقی
2ـ تعليقه بر کتاب عروة الوثقی
3ـ شرح کتاب وسيلة النجاة
پايان یک عمرزندگی و مجاهدت مرحوم آيتالله حاج شخ شهاب الدین اشراقی
مرحوم والد معظم يکبار در بهمن ماه سال 1358، براثر حمله قلبی بستری شده بود. روزنامه کيهان روز يکشنبه چهاردهم بهمن ماه 1358، تصويری از وی بر روی تخت بيمارستان به چاپ رسانده است در حالی که بالای تصوير نوشته شده است: (حال آیت الله اشراقی رو به بهبود است)
سکته دوم ایشان در ماموریتی که از سوی امام خمینی برای رسیدگی به خانواده ی بازماندگان کودتای نوژه به ایشان محول شده بود در شهرهمدان رخ داد و مرحوم والد پس از یکدوره بیماری در 21 شهریور ماه سال 1361 جان به جان آفرین تسلیم نمود و در مسجد بالا سر در جوار مرقد مطهر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد.