صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۲۴۳۹۵
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۱۵ - ۱۴ شهريور ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خبرگزاری اریا نوشت: سعيد حجاريان در تازه ترين نوشته اش مطالب مهمي را هم شفاف و صريح و هم سربسته و غير مستقيم بيان کرده است .

او در اين مقاله که در انديشه پويا منتشر شده حسن روحاني و عملکرد او را در واقع آناليز کرده و البته اين آناليز را به نسبت اصلاح طلبان انجام داده است .به يک معنا او تلاش کرده تا با بالانس اوضاع به اصلاح طلبان بگويد که در مورد حسن روحاني خوش خيالي نکنند و چنين مپندارند که حالا که اين شيخ آمده مي تواند سرسلسله اصلاح طلبي در ايران باشد .

حجاريان به يک معنا خواسته ثابت کند که حسن روحاني اصلاح طلب نيست و تنها براي عبور از انتقال شرايط از حالت استثنا به حالت نرمال آمده است ؛ همين و بس!

او اگر چه حرف هاي هم در مورد علي لاريجاني و ناطق نوري سربسته و درحد جملاتي گفته اما گويا همه قصدش اين بوده که در جمله اش تاکيد کند روحاني کاري براي ما در مورد رد صلاحيت ها نخواهد کرد .او رک مي گويد که حسن روحاني در مورد رد صلاحيت هاشمي رفسنجاني نخواهد کرد . او با نگاهي رو به کاهش به حسن روحاني نگاه مي کند و شايد چنين است که به تمسخر مي گويد : «آقاي روحاني فعلا بتواند مساله فيلم ها و کنسرت ها را حل کند هم ما راضي هستيم .»يا مثلا آنجا که او مي گويد کارگزاران دنبال مجلس پنجم است آنچنان حرفش را در قالب شک و ترديد و گمانه به ميان مي کشد که مي توان اوج نا اميدي را از آن استنباط  کرد .از اينکه او حتي به تشکيل چيزي شبيه مجلس پنجم که شايد نگاه حداقلي به انتخابات اسفندماه بود هم به ديده ترديد مي نگرد .

او البته يک قدم رو به جلو هم دارد و از احتمال استعفاي حسن روحاني هم سخن به ميان مي آورد . او مي گويد که اگر روحاني در ماجراي توافق هسته اي شکست بخورد که احتمالش هم وجود دارد روحاني استعفا مي دهد و مي رود يک نفر مثل معجزه هزاره سوم سر کار مي آيد . اما نکته مهم اين مقاله جايي ديگر است؛ آنجا که او مي گويد ما بديلي جز روحاني نداريم . تنها بديل ما روحاني است و بايد تلاش کنيم او دوباره راي بياورد . اگر چه پروژه اصلاح طلبي يک پروژه است و پروژه نرماليزاسيون يک پروژه ديگر . پروژه اصلاح طلبي قابل اجرا نيست و ما به ناچار به پروژه نرماليزاسيون رضايت داده ايم.

تا اينجا يعني ما مجبور بوديم که به اين شيخ اصولگرا رضايت داده ايم. حجاريان اما کار را همين جا تمام نمي کند او باز هم زمينه چيني مي کند و مي گويد : ما با روحاني مرز بندي داريم و بک نيروي اجتماعي داريم که نزدش آبرو داريم . اگر کاري کنيم که نيروي اجتماعي حامي امان از دست برود سرمايه امان را از دست داده ايم.

او همه حرفش را در آخرين جمله اش زده است : اجماع بر اي نرماليزه کردن شرايط و عبور از شرايط استتثنايي نياز امروز است.

شايد اين برداشت از اين مقاله که حجاريان دنبال عبور از روحاني است سخت باشد چرا که او در جاي جاي آن گفته است بايد به روحاني رضايت بدهيم اما همه فعل هاي او در اين مقاله زمان دار است. او به روحاني براي فعلا مي انديشد و نه براي بعدا !

يادمان نرود او جايي از مقاله اش نوشته است روحاني در برنامه اش نيست که براي نرماليزه کردن شرايط داخل کشور  کاري بکند . به يک معنا او گفته است روحاني آن چه ما مي خواهيم را نمي خواهد .

او به بعد از روحاني هم فکر مي کند و فعلا فقط گفته است از روحاني حمايت کنيد اما او از ما نيست ! چرا که وقتي سر صحبت درباره سردار سليماني را باز مي کند و محمد جواد ظريف، نوشته است که روحاني دنبال فشار از پايين و چانه زني از بالا نيست. حجاريان به عبور از روحاني فکر مي کند اما آرام و آهسته !

بخش هايي از مقاله سعيد حجاريان در ادامه مي آيد :
 

* دو سال و نيم از روي  کار آمدن دولت اعتدال مي گذرد و نزديکان دولت در اين مدت تلاش زيادي کرده اند تا از «اعتدال» يک گفتمان مستقل بسازند، سمينار برگزار کرده اند، مجموعه کتاب منتشر کرده اند، سخنران دعوت کرده اند و حتي گفته اند که حلقه اعتدال از قبل از انتخابات سال 1392 نيز فعال بوده و توليد انديشه و فکر مي کرده است. اما تا به امروز شخصا هرچه در اين زمينه خوانده ام، توفيق جدي در اين گفتمان سازي نديده ام.


* در ايران بعد از انقلاب انواع دسته بندي و جبهه بندي ها وجود داشته است. اولين جبهه بندي ميان ليبرال ها و مکتبي ها بود. بعد دو جبهه چپ و راست ايجاد شد و جلوتر هم که آمديم دو جبهه اصلاح طلب و اصول گرا شکل گرفت. در بيست و چهارم خرداد 92 دو جبهه در مقابل يکديگر قرار گرفته بودند. طرفداران دولت استثنايي (دولت معجزه هزاره سوم)، در برابر طرفداران دولت نرمال. اولين ويژگي دولت استثنايي، بسيجگر و انقلابي بودن است. اين دولت پوپوليستي است و تلاش مي کند تا با تکيه بر پوپوليسم، روتين ها و روال ها را بشکند. مي خواهد قواعد را به هم بريزد و استثنا را تبديل به قاعده کند. عجيب نبود که دولت احمدي نژاد به مثابه يک دولت استثنايي، مي خواست شرايط آخرالزمامي ايجاد کند؛ دنبال معجزه هزاره سوم بود. در دولت هاي نهم و دهم، شرايط استثنايي تبديل به قاعده شده بود. آن ها کاسب شرايط خلاف آمدي بودند که پديد آورده بودند و البته تحريم ها هم در اين کاسبي موثر بود. پولانتزاس بحران هاي متقارن و متراکم (Conjunctural) را از ويژگي هاي دولت هاي استثنايي بر مي شمارد و اشاره دارد که دولت هاي استثنايي تراکم بحران دارند. مثلا در دولت احمدي نژاد هم فساد وجود داشت، هم بيکاري و تورم، هم بحران هژمونيک و تعارض و ناسازگاري دولت با مجلس و قوه قضاييه، و هم حتي جدال و مواجهه وزراي دولت با رئيس جمهور. هر روز آن دولت آشوبناک بود.

 
* گفتمان عدالت به دنبال نرماليزاسيون و عادي سازي است. هدف دولت روحاني از عادي سازي بازگرداندن عرصه عمومي کشور به شرايط غيراستثنايي و نرمال کردن فضاست. تا قبل از بيست و چهارم خرداد 92 و انتخاب دولت اعتدال، ما در حادترين وضعيت استثنايي قرار داشتيم. روحاني انتخاب شد و حالا او با گفتمان اعتدال به دنبال نرمال کردن قدرت است. در اولين گام از لزوم رفع بحران در سياست خارجي صحبت شد. جدي ترين بحران دولت، بحران هسته اي بود و روحاني ترجيح داد با حل کردن اين بحران سهمگين، به صورتي حداکثري از تراکم بحران بکاهد. او تلاش کرد تا مفاهيم را به حالت نرمال بازگرداند. گفت که در ديپلماسي و مذاکره دو گل مي خوريد و سه گل مي زنيد. روحاني مي خواست بين استثنايي بودن و ديپلمات بودن مرزبندي ايجاد کند. چه کسي تصور مي کرد وزير خارجه فرانسه که در مخالفت با ايران در مذاکرات از همه جلوتر بود سرمقاله روزنامه ايران را بنويسد؟ بدين ترتيب، روحاني مي خواهد قدم به قدم اوضاع را کنترل و از شرايط استثنايي خارج کند.
 

* اما گفتمان اعتدال تا کجا جلو مي رود؟ تا جايي که فضاي عمومي کشور را تا حدي نرمال و عادي کند. نرماليزاسيون و عادي سازي اسم مستعار دموکراتيزاسيون نيست. مي توان گفت دولت نرمال پيش زمينه و شرط لازم دولت دموکرات است، اما شرط کافي براي آن نيست. حاکميت قانون پيش نياز دولت دموکرات است. اما حاکميت قانون، همان گذار به دموکراسي نيست. پروژه روحاني نرماليزه کردن است اما اصلاح طلبي نيست.

 
* نرماليزاسيون و گذر از استثنا به نرمال، درجه بندي دارد و مرحله به مرحله صورت مي گيرد. روحاني مشخص کرده که اول سياست خارجي و بعد اقتصاد را مي خواهد به سامان برساند. البته روحاني مي خواهد برخي منازعات سياسي را هم حل کند اما او امکان و توانايي نرماليزاسيون در اين عرصه را ندارد. نرماليزاسيون در عرصه سياسي به اراده سياسي براي دموکراتيزاسيون احتياج دارد. روحاني قادر نيست فضا را صد در صد نرمال کند. فساد ساختاري، دامن دولت روحاني را هم گرفته و فسادهايي از دولت سابق به دولت اعتدال منتقل شده است.
 

* آقاي روحاني مي خواهد دامنه نوساني را کم کند که در دولت قبل به حداکثر رسيده بود. اما توان و اراده اش محدود است.
 

*  بنابراين با نرماليزاسيون، فعلا باد موافقي وزيده است و مردم هم راضي ترند، اگرچه نورماليزه کردن چيزي متفاوت از مطالبه دموکراتيزه کردن باشد.