صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۱۹۸۶۸
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۱۱ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۴
«یحیی سکوت نکرد» به طرز عجیبی تجسم تصویری این شعر فروغ فرخزاد است ، هفت سالگی به عنوان آغاز فرایند تصمیم گیری و انتخاب و افتادن در مسیر باید ها و نبایدها در فیلم "کاوه ابراهیم پور" به خوبی نمایش داده می شود. این فیلم به طرز عجیبی تجسم شعری از فرخزاد است!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


صفحه خواندنی ها را از اینجا دنبال کنید

«یحیی سکوت نکرد» به طرز عجیبی تجسم تصویری این شعر فروغ فرخزاد است ، هفت سالگی به عنوان آغاز فرایند تصمیم گیری و انتخاب و افتادن در مسیر باید ها و نبایدها در فیلم "کاوه ابراهیم پور" به خوبی نمایش داده می شود ،یحیی اگر سکوت می کرد حالا عمه در خانه بود و طعم اسارت را نمی چشید، یحیی اگر سکوت می کرد، حالا تنها نبود سرپناهی داشت تکیه گاهی داشت، اما یحیی سکوت نکرد ؛چون نادانسته قضاوت کرد و حکم داد و بدتر از آن مداخله کرد (در نریشن پایانی یحیی حسرت می خورد کاش به تلفن دست نمی زد)، کاری که خیلی از بزرگترها می کنند و می دانند می کنند، گناه یحیی شاید کمتر باشد ندانست و کرد، او کودکانه در پی کشف جهان پیرامونش بود با همان گوشی پزشکی که دائما همراهش حمل می کند نبض  دنیا را می گیرد.


باغچه ای که مدفن ندانم کاری هاست ، زمین ، دیوار و...او می خواهد سر از دنیا در بیاورد اما نمی داند، آدرس غلط های پیرامون او را به اشتباه می اندازد،او نمی داند چرا نوجوان های کوچه نگاه تملک طلبانه به لیلا دارند (چه نام درستی را  روی این کاراکتر گذاشته اند) او در پی حقیقت است اما دچار جهل می شود، فیلمساز با این ترفند یک بیماری عمومی را متذکر می شود ،اما چگونه می شود داستانی را جذاب تعریف کرد وقتی که پایانش را در ابتدا می دانیم ،همان چیزی که فیلم مورد بحث را از دیگر فیلم های روی پرده متمایز می کند.

در سکانس ابتدایی با تصاویری اسلوموشون پایان داستان را می بینیم، اما چگونگی رسیدن به این پایان را نمی دانیم ، نکته ی مهم در پرداخت داستان انتخاب زاویه ی اول شخص ،برای روایت است ،مخاطب تمامی ماجراها را از زاویه نگاه یحیی می بیند ،حتی نوع قاب بندی ها هم متناسب با فیزیک کودک داستان طراحی شده است به عنوان مثال: در سکانس کشف اتاق در بسته ما تا ارتفاع طاقچه را بیشتر نمی بینیم، همین فرایند در نوع موسیقی استفاده شده در فیلم رعایت شده، موسیقی با ضرباهنگی تند برای القای حس تشویش در سکانس باغچه در شب بارانی و یا موسیقی اصیل ایرانی در سکانس های کشف و شهود در خانه ی پر رمز و راز که موجب تمرکز بیننده می شود، این تمهیدات همه در جهت فضا سازی است حتی خط سیر اصلی داستان برخلاف عمده ی فیلمهای سینمای هنر و تجربه زبانی قصه گو دارد و جذابیت و کشش در زمان مناسب در فیلمنامه کاشته شده است ،یحیی در ابتدا هیچگونه غرابتی با عمه اش ندارد.


ما این حس بی اعتمادی را در همان سکانس زیر زمین در می یابیم؛ از خلال دیالوگ ها و پس از مدتی  رابطه عاطفی دو پرسوناژ اصلی داستان با ظرافت و به مرور گرم می شود، نقطه ی اوج این ارتباط فصل آتش سوزی است که یک عامل بیرونی و یک دشمن مشترک عمه و برادر زاده را به هم نزدیک می کند، از طرفی همان عوامل بیرونی مدام رابطه را تهدید می کنند؛ نوجوانان سرگردان در کوچه که نمادی از اجتماع  سرکوب شده هستند به عنوان ماکت در فیلمنامه قرار داده شده اند (به ساختار تملق پرور نوجوانان در حین بازی توجه کنید) فیلم دو غافلگیری عمده دارد.

یکی بازی "ماهان نصیری" در نقش یحیی است که از فرط خوب بودن ما را به لحظات طلایی سینمای کودک در دهه ی شصت و هفتاد می برد و دیگری بازگشت قدرتمند "فاطمه معتمد آریا" است که موفق می شود نقش چند لایه و ظریف ودر عین حال دوگانه را به درستی اجرا کند.


چند بازیگر در سینمای ایران داریم که می توانند همزمان نگاه ،دیالوگ گویی و زبان بدن را به درستی و توامان اجرا کنند؛ ( رفت و برگشت معتمد آریا، شیوه ی دیالوگ گویی اش و همچنین نگاه کنترل گری که به یحیی دارد همه دریک سکانس به درستی اجرا می شود – سکانس زن و شوهر خواهان سقط) و البته نباید از قدرت کارگردانی ابراهیم پور غافل شد مطمئنا در بازی گرفتن از نصیری عوامل سازنده رنج زیادی متحمل شدند در سکانس ورود یحیی به اتاق خواب آن اسکلتی که در گوشه ی اتاق گنجانده شده و بازی توامانی که با نور و تاریکی شده و حرکت چشمان کودک که ترس در آن نهفته است بی نهایت درخشان است حیف بود اگر سوژه ی اینچنینی در پرداختی کلیشه ای و از سر رفع کنی هدر می رفت آنطور که شنیده شده سوژه بی ارتباط با تجربیات کودکی سازنده نیست.


فرض کنید که ما در لوکیشینی ثابت و قصه ای اینچنینی با داستانی خالی از زمینه های اجتماعی مواجه می شدیم، آن وقت با فیلمی به شدت کسل کننده طرف بودیم. اگر داستان گریزی به مساله ی تاریکی مثل "سقط جنین" نداشت ،اگر لیلا به عنوان کسی که در جایگاه خودش قرار ندارد درفیلمنامه حضور نداشت اگر فیلم گریزی به جامعه ی مرد محور نمی زد (تمایل شدید برای فرزند پسر و از دست رفتن مادرمسعود ) فیلم اثری معمولی در میان خیل آثار متوسط سینمای داخلی بود در واقع اعتبار فیلم به همین دغدغه محوری و زنده بودن قصه اش است؛ ارتباط ارگانیک درام در لایه های زیرین با اجتماع ،به طوری که گل درشت و شعار زده نیست در کنار نگاه نقادانه ی فیلمساز در بافت اثر جای گرفته و داستان دراماتیکش با آن وجه جست و جو گرانه به خوبی در طرح نقدهایش موفق عمل می کند.

ذکر ظرافت های فیلم شاید جذابیت تماشای آن را افزایش دهد ،یحیی را در چند سکانس در حال کلنجار رفتن با قفلی بسته میبینیم، این قفل تا زمانی که راز عمه به طور کامل فاش نشده یادآوری می شود ؛قفل به نشانه ی راز ،راز چون ابهام دارد آمیخته به ترس است، نشانه های ترس در خانه قرار گرفته؛ نور کم ،اسکلت ،مار و جنینی که در شیشه ی الکل هستند و لباس عروسی که در سطل زباله قرار میگیرد (استفاده ی مناسب از اشیا و میزانسن آنها)،انتخاب درست لباس کاراکترها؛ یحیی پیراهنی مردانه به تن دارد و در سطح رویی خود ذهن ما را با یک تضاد آماده می کند، حال تصور کنید تی شرت جایگزین این پیراهن می شد به همین سادگی یحیی وجهی فانتزی پیدا می کرد و ما نمی توانستیم کاراکتر کنجکاوش را باور کنیم.
همین تکنیک در مورد مرد همسایه که با دمپایی حضور دارد به ما حسی از شلختگی و غیرقابل اعتماد بودن القا می کند،آرایش اغراق آمیز لیلا که خبر از عقیم ماندن زنانگی اش می دهد و آشفتگی آقای دکتر که او را در جایگاهی نامتوازن قرار می دهد و موهای سپید عمه که بر راز آلودگی اش می افزاید ،خانه ای که گل ها در آن پا نمی گیرند و اتاق بچه ناکام بوده است ،گویی همه چیز در این خانه عقیم است و کارگردانی که با تاکید بر نماهای باز فرصت مکاشفه را به بیننده می دهد او می توانست رازی از قصه را پنهان کند و با گره افکنی جذابیت ایجاد کند اما ازهمان ابتدا رو کار می کند و حتی با خساست از کلوزآپ استفاده می کند که روایت بی طرفانه تر باشد ،برای دیدن یک فیلم خوب چند دلیل لازم است ؟ آن هم از یک کارگردان فیلم اولی.

برترین ها