پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اهمیت توافق هستهای ایران و 1+5 را بیش از متن توافقنامه، یعنی محتوا و فرآورده آن، باید در دو جای دیگر جست: یکی در فرآیند و روشی که در خلال مذاکرات «ابداع» شد و به حصول این توافق انجامید و دیگری در «پیامدهای» خواسته و ناخواسته این توافق. ابداع این فرآیند ثمربخش درکنار پیامدهای این توافق، نهتنها تاریخ روابط بینالمللی و سیاست خارجی ایران را به دو بخش پیش و پس از توافق هستهای وین تقسیم میکند، بلکه از علایم قطعی ظهور خاورمیانه جدید است که در خلال یکیدو دهه آینده شکل خواهد گرفت. به علل آشکار ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک، از انقلاب مشروطه بهبعد، هیچ سیاستی از سیاستهای قدرتهای بزرگ در خاورمیانه بدون در نظر گرفتن نقش ایران قابل طراحی و پیگیری نبوده است. سیاستهای خاورمیانه قدرتهای بزرگ، بویژه در خلال دو جنگ جهانگیر و نیز همه تحولات دوران جنگ سرد، گواهان گویای این مدعا هستند.
اما پیش از این، ایران چه در نقش شریک، چه به عنوان رقیب و چه در قامت یک دشمن استرتژیک برای این یا آن قدرت جهانی در منطقه، همواره در طرحهای منطقهای قدرتهای بزرگ در برابر عمل انجام شده قرار میگرفت. با رجوع به نمونههای تاریخی بسیاری از مهمترین تکانههایی که ارکان منطقه را در خلال قرن بیستم لرزاند، میتوان نشان داد که قدرتهای بزرگ، خواب و خیالهایشان برای منطقه را به عنوان سرنوشت کشورهای این منطقه تعبیر و تأویل و بر ایشان تحمیل میکردند و با اجرای یکجانبه طرحهای منطقهایشان، کشورهای خاورمیانه و از جمله ایران را روبهروی عمل انجام شده قرار میدادند. هرچند ملیشدن صنعت نفت در ایران و از همه مهمتر، وقوع غیرمترقبه انقلاب اسلامی در ایران، نشان داد قدرتهای بزرگ هم میتوانند در خاورمیانه غافلگیر شوند. ناکامی عراق در جنگ نیابتی قدرتهای بزرگ با ایران، هم بار دیگر قدرتهای بزرگ را غافلگیر کرد. اما اینهمه در بستری از تقابل حذفی میان اراده ملی ایرانیان و طرحهای منطقهای قدرتهای بزرگ رخ داد، یعنی در قالب بازی با حاصلجمع صفر.
روال و روند و فرآیند مذاکرات ایران و 1+5 در دو سال اخیر اما از مقوله دیگری است. تغییر ماهوی جنس گفتار سیاسی میان ایران و قدرتهای بزرگ غربی در خلال مذاکرات اخیر از وضعیت تقابل و براندازی به وضعیت تعامل و همکاری و حلمسأله البته تابع عوامل مهمی است که اینجا مجال برشمردن همه آنها نیست. اما در این میان حتماً باید به چشمانداز تحولات خاورمیانه بزرگ و تغییر ناگزیر رویکرد قدرتهای بزرگ و خصوصاً امریکا نسبت به آینده خاورمیانه اشاره کرد. این تغییر سیاست ناشی از ارزیابی جدید قدرتهای بزرگ از تغییر مراکز ثقل قدرت و ثبات و امنیت در منطقه است.
در این ارزیابی، شرکای 30 سال اخیر غرب در منطقه در یکی دو دهه آینده، در معرض افول و زوال یا دستکم بحرانهای فزاینده و بعضاً لاعلاج و دامنگستر خواهند بود، درحالیکه ایران تنها گزینه باثبات و مقتدر برای همکاریهای آینده است. ایران البته در دهه آینده از وضعیت دشمن حداکثر به وضعیت یک رقیب منطقهای برای قدرتهای غربی تغییر موضع خواهد داد. اما این رقیب از نظر قدرتهای بزرگ اکنون در جایگاهی است که درک محیطیِ روشن و معقولانهای از منابع و منافع و تهدیدها و فرصتهای منطقهای دارد، درکی که از قضای روزگار این بار با تلقی قدرتهای بزرگ از وضعیت منطقه همسو شده است و لذا این رقیب را برای یکی دو دهه پیش رو به تنها گزینه باثبات برای «شراکتی رقابتی و محتاطانه» در زمینه دگرگونیهای استراتژیک منطقهای تبدیل کرده است. اینچنین، محتوای مکتوب توافق هستهای را در واقع باید آزمون ورودی کشورهای درگیر (ایران و گروه 1+5) و نیز بهایی دانست که همه ایشان برای آغاز این روند و روال نو پرداختهاند، یعنی برای سامان دادن به یک چارچوب مبتنی بر توافق برای مدیریت اختلافات منطقهای و همچنین همکاری رقابتآمیز در بستر تحولات خاورمیانه. این پیامد نانوشته مذاکرات از همه نتایج مکتوب مذاکرات مهمتر است. نتایج مکتوب در واقع بها یا ضمانتنامه تحقق این پیامدهای تاریخساز ولی نانوشته است.
نشانهشناسی این مذاکرات و همه ناپرهیزیها و رکوردشکنیهای شگفتانگیز آن که در روال جاری سیاست خاورمیانه، تجربهای بهراستی «نیندیشیدنی» بود، حاکی از شکلگیری رژیم نوینی از مناسبات سیاسی برای حل و فصل مخاصمات و بلکه «تعامل محتاطانه و رقابتآمیز» میان ایران و قدرتهای جهانی است، رژیم نوینی که اگر شکل نمیگرفت، دگرگونیهای پیش رو در خاورمیانه از همهسو از کنترل خارج میشد. اکنون باید انتظار داشت که چرخش گردونه تحولات خاورمیانه سرعت بگیرد، تحولاتی که جغرافیای سیاسی و استراتژیک خاورمیانه را تغییر خواهد داد، اما در روند این تغییرات، ایران و قدرتهای بزرگ نقشهای مکملی ایفا خواهند کرد. اما، شرایط داخلی و ملی مهمی برای شکلگیری چارچوب مناسبات محتاطانه و رقابتآمیز و همزمان همکارانه میان ایران و قدرتهای بزرگ باید تضمین و تأمین شود. اگر رضایت مشارکتآمیز ملی میان طیف وسیعی از گرایشهای سیاسی و اجتماعی، کارآمدی و همکاری توسعهای سه قوه حاکمیت برای حمایت از تولید رقابتی و بالا بردن شاخصههای زندگی و مهار تورم و بیکاری و فساد و همچنین مهار بحرانهای حاکمیتی و زیستمحیطی تأمین نشود، طبیعی است که ایران اقتدار لازم برای مشارکت فعال در همکاری محتاطانه و رقابتآمیز با قدرتهایی بزرگ در منطقه را از دست خواهد داد.
تأمین این شرایط داخلی از نظر اقتصادی مستلزم در پیش گرفتن سیاستهای شفاف اقتصادی و در عین حال برقراری انضباط مالی و فسادزدایی بیمجامله است. از نظر سیاسی، تضمین این شرایط مستلزم رعایت متوازن و همهجانبه همه فصول قانون اساسی، از جمله فصول مربوط به حقوق مردم است. اختلاف علایق و سلایق و منافع سیاسی و اجتماعی را نمیشود به یک علاقه و سلیقه و منفعت خاص فروکاست، همانطور که دغدغههای متنوع و متکثر دینی مردم کشوری با اکثریت مسلمان و اقلیتهای بسیار را نمیشود به یک شیوه خاص از مسلمانی فروکاست. باید این اختلافها را در پناه اجرای منصفانه قانون اساسی تبدیل به رقابتهایی صلحآمیز کرد. دو انتخابات پیش رو در پایان سال جاری، محک مناسبی برای سنجش فرزانگی و خردورزی ما در سطح ملی و حاکمیتی است. اگر جامعه و سیاست و حاکمیت ما از بوته این آزمون سپیدروی بیرون آیند، نقش اقتدارآمیز ایران در منطقه تا حدود زیادی تضمین خواهد شد.
وزیر خارجه ایران ستاره این مذاکرات دشوار بود و نامش به احتمال زیاد، میان نام بزرگان تاریخساز ایران و دیپلماتهای صاحبسبک جهانی به نیکی خواهد رفت. او بارها خطاب به کشورهای 5+۱ هشدار داد که ایشان باید یکی از این دو راه را در قبال ایران انتخاب کنند: تقابل خصومتآمیز یا تعامل محترمانه. به نظر میرسد جامعه جهانی و خصوصاً قدرتهای بزرگ انتخاب خود را کردهاند. اینک ماییم که باید در سطح ملی در داخل کشور دست به انتخاب مشابهی برای تعیین سرنوشت ایران بزنیم: همکاری فراگیر ملی و تن دادن به رقابت محترمانه و منصفانه و برابریجویانه با مراعات قانون اساسی، یا تقابل و تخاصم و زیادهخواهی گروهی و برتریجویی جناحی و خودویژهپنداری در برابر قانون.
محمدمهدی مجاهدی
استاد دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه برلین
1- شفافیت اقتصادی
2- انضباط مالی