صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۱۲۸۶۰
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۰۸ - ۱۱ تير ۱۳۹۴
ساعت 4 عصر شنبه گذشته در پی تماس تلفنی مردی به نام «قدرت» با اورژانس آبادان مبنی بر اینکه دختربچه سه ساله‌اش به نام «فاطمه» را با خودرویش زیر گرفته، تیم پزشکی سریع وارد عمل شد و فاطمه کوچولو برای مداوا به بیمارستان 17 شهریور آبادان انتقال یافت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ساعت 4 عصر شنبه گذشته در پی تماس تلفنی مردی به نام «قدرت» با اورژانس آبادان مبنی بر اینکه دختربچه سه ساله‌اش به نام «فاطمه» را با خودرویش زیر گرفته، تیم پزشکی سریع وارد عمل شد و فاطمه کوچولو برای مداوا به بیمارستان 17 شهریور آبادان انتقال یافت.

وقتی پزشکان به معاینه دختر کوچولو پرداختند، پی بردند که ضربه سختی به سر وی وارد شده که با ادعاهای پدر وی مبنی بر تصادف مغایرت دارد. با مرگ دختربچه روی تخت بیمارستان گزارش مرگ وی دراختیار پلیس قرار گرفت و این در حالی بود که مأموران انتظامات بیمارستان، پدر فاطمه کوچولو را در اختیار پاسگاه ابوشانک آبادان قرار دادند.

مأموران بلافاصله وارد عمل شده  و با پدری آشفته روبه‌رو شدند. وی در بازجویی‌های ویژه ادعا کرد چند سالی می‌شود در شهر بوشهر با دختر و همسرش زندگی می‌کند و با همسرش مشکلات و اختلافاتی داشته، صبح روزی که این اتفاق برای فاطمه افتاده پس از بحث کوتاهی با همسرش تصمیم گرفته همراه فاطمه به خانه پدرش در آبادان برود اما همسرش به او گفته «تعادل روانی نداری و حق بردن فاطمه را نداری» و او بدون توجه به حرف‌های وی سوار بر خودرویش شده و به آبادان آمده است.

 این مرد گفت: پس از مصرف شیشه نمی‌دانم چگونه این اتفاق رخ داد که سر فاطمه را محکم به آهنی که در کوچه بود کوبیدم و زمانی که به خودم آمدم در بیمارستان جلوی جسد دخترم قرار گرفته بودم. در برابر این اعترافات تلخ مأموران به تحقیقات از همسایگان خانه پدری قدرت پرداختند و آنان نیز ادعا کردند صحنه قتل را دیده‌اند.

مادر فاطمه کوچولو که باور نمی‌کرد چنین حادثه‌ای رخ داده باشد نیز به پلیس گفت: چند وقتی بود که قدرت به خاطر مصرف شیشه همه ساعات روز را در توهم بود و چند بار قصد به قتل رساندن من را داشت.

 همان روزی که قدرت به سمت آبادان رفت، دلم شور فاطمه‌ام را می‌زد و نگران دخترم بودم، از این‌رو با خانواده همسرم تماس گرفتم که مراقب دخترم باشند، اما آنها به من گفتند فاطمه با خودروی پدرش تصادف کرده و در بیمارستان به سر می‌برد. با شنیدن این خبر سراسیمه خودم را به آبادان رساندم.