قدرتگرفتن
گروه تروریستی داعش را حتی با خوشبینانهترین برآوردها نیز نمیتوان
بهراحتی انکار کرد. این گروه با تصرف شهر رمادی، مرکز استان انبار در عراق
و شهر تدمر (پالمیرا) در مناطق مرکزی سوریه و نیز تسخیر گذرگاه التنف
(الولید) در مرز سوریه و عراق -که تنها گذرگاه مرزی تحت کنترل نیروهای
دولتی سوریه بود - هدف اصلی خود مبنیبر کشورگشایی و دولتسازی را تثبیت
کرده و اکنون در حال گستراندن بازوهای بینالمللیاش است. بنا بر برخی
گزارشها، تاکنون حدود ٣٥ گروه شبهنظامی و تروریستی در آسیا و آفریقا با
داعش بیعت کرده یا حمایت خود را از آن اعلام کردهاند. از میان این گروهها
میتوان به نهضت خلافت و جندالله در پاکستان، گردان التوحید و قهرمانان
گردان اسلام در افغانستان، بوکوحرام در نیجریه، انصارالتوحید در هند،
انصارالشریعه در لیبی، گروه ابوسیاف و انصار الخلیفه در فیلیپین اشاره کرد.
به گفته هشام الهاشمی، استراتژیست نظامی و مشاور امنیتی دولت عراق، داعش
تابهحال حدود شش میلیون دلار در ماه به گروههایی مانند بوکوحرام و
انصارالشریعه کمک مالی کرده و با وجود بمباران تأسیسات نفتی تحت کنترلش در
عراق و سوریه از سوی نیروهای ائتلاف بینالمللی، همچنان قادر به کسب درآمدی
نزدیک به دو میلیون دلار در هفته از قبل این تأسیسات است. همچنین بنا به
اعترافات ابوحجار، وزیر امور مالی داعشکه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی
عراق بازداشت شد، این گروه تا پیش از سپتامبر ٢٠١٤ توانسته حدود دو میلیارد
دلار «سرمایه» به حامیان و متحدانش در اندونزی، لیبی، یمن، نیجریه و
آفریقایجنوبی انتقال دهد.
فعالیتی در این حد سازماندهیشده و به این
شدت و وسعت باید برای ما نگرانکننده باشد، بهویژه که داعش، چه از لحاظ
ایدئولوژیک و فرقهای و چه از دید ژئوپلیتیک و راهبردی، نظر خاصی نسبت به
ایران دارد.
هشدار برخی از مقامات نظامی و اطلاعاتی کشور مبنیبر تلاش این گروه
تروریستی برای پیشروی بهسوی مرز ایران و عراق از یکسو و ایجاد ناامنی در
داخل از سوی دیگر، حاکی از چنین نگرانیهایی است، اما چنانکه پیداست،
تهران به داعش عمدتا در چارچوب یک تهدید نظامی- امنیتی مینگرد و بالطبع
راهبرد مقابله با آن نیز تا حد زیادی با تکیه بر قدرت نظامی و اشراف
اطلاعاتی تنظیم میشود.
سقوط شهر رمادی در عراق اما بهخوبی نشان داد که صرف مواجهه نظامی- امنیتی
با معضل داعش کافی نیست. طبق نظر بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان، داعش
زمینه سقوط رمادی را از طریق سستکردن بدنه سیاسی-اجتماعی شهر به کمک
حامیان زیرزمینی و ایجاد هستههای خفته (sleeper cells) و سپس فعالسازی
آنها فراهم کرد و در نهایت با حمله نظامی که تا حد قابلتوجهی متکی بر
عملیات انتحاری بود، آن را به تصرف خود درآورد. به بیان سادهتر، داعش
علاوهبر تهدید نظامی- امنیتی، تهدید سیاسی-اجتماعی نیز هست و هر راهبرد
جامعی برای جلوگیری از پیشرفت و حتی تضعیف و نابودی آن باید به این بُعد از
تهدید نیز توجه کند.
اتخاذ چنین رویکردی در کنار رویکرد نظامی- امنیتی برای مقابله با نفوذ
تروریسم در مناطق مرزنشین ایران - که مسائل خاص خود را دارد- اهمیت فراوانی
دارد. درحالیکه نیروهای داعش با مرزهای غربی ایران دهها کیلومتر فاصله
دارند و شاید بهراحتی نیز نتوانند به آنها نزدیک شوند، باید خطر نفوذ این
ایدئولوژی افراطی که متکی بر حمایت مالی این گروه تروریستی هست را جدی
گرفت.
بنابراین، راهبرد ضدتروریسم ایران در قبال داعش باید راهبردی چندجانبه باشد:
١-تقویت نظامی دولت عراق برای حمله به داعش و بازپسگیری مناطق تحت کنترل آن
٢- کمک به دولت عراق برای «بدیلسازی» و حمایت از مناطقی که به لحاظ ساختار
اجتماعی- سیاسی مستعد سقوط بوده یا ساکنانش برای بقا عملا گزینه دیگری
بهجز پیوستن به داعش ندارند (این اقدامات به محدودنگهداشتن داعش در عراق و
پیشگیری از اشاعه تروریسم به داخل ایران کمک میکند)
٣- تشدید تمهیدات نظامی و امنیتی در مرزهای شرقی و غربی کشور
٤- تلاش هرچه بیشتر برای توزیع عادلانه ثروت ملی در مناطق مرزی و توجه بیش
از پیش به نیازها و خواستههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مرزنشینان (که باعث
شکلگیری مقاومت «ارگانیک» در برابر نفوذ تروریسم و ایجاد سدی پایدار در
برابر ناامنی و بیثباتی میشود).