پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : صادق ملكی، كارشناس مسائل تركیه، به اظهارات وزیر فرهنگ تركیه دربارهی مولانا پاسخ داد.
ملكی
در این نوشتار با عنوان «مولانا جهانی است» كه آن را در اختیار ایسنا قرار
داده، نوشته است: «ارطغرل گونای، وزیر فرهنگ تركیه، در پاسخ به سؤالی مبنی
بر «مطرح شدن ادعاهایی در مورد ایرانی بودن مولانا» اظهار كرده است: «نام
خانوادگی مولانا، رومی است. همه جهانیان مولانا را به نام رومی میشناسند.
رومی یعنی آناتولیایی.
اگر در آمریكا از یك كتابفروش در مورد
مولانا سؤال كنید، متوجه نخواهد شد؛ چرا كه مولانا را به نام رومی
میشناسند. رومی به مفهوم آناتولیایی است. سال گذشته در مراسم شب عروس در
این زمینه سخنرانی كردم.
چنان استنباط میشود كه اینبار باید برای
ایرانیها این سخنان را ترجمه كنیم. مولانا در افغانستان به دنیا آمد و به
همراه پدر خود با عبور از ایران به آناتولی مهاجرت كرد. همه آموزش،
اطلاعات و تفكرات مولانا در آناتولی عملی شده و شكل گرفته است.»
این
اظهارات در واكنش به اظهارات آقای بقایی، معاون رییسجمهور، در هفته
فرهنگی ایران در استانبول و تأكید بر ایرانی بودن مولانا صورت گرفته است.
البته روزنامه حریت با شیطنت از قول ایشان مولانا را ترك عنوان كرده بود.
سخن اول
سخن
گفتن در مورد ملیت خداوندگار سخن و عارف بزرگ كه نه از خاك؛ بلكه از جسم
خویش نیز گذشت تا از هر تعلقی كه روح بزرگ وی را به اسارت گیرد، رهایی
یابد، اگر بیاحترامی نباشد، بیشك آزاردهنده است.
بزرگان حوزه علم،
ادب و فرهنگ و خصوصا عرفان، بزرگتر از آن هستند كه روحشان را اسیر تاریخ
و جغرافیا كنند. اینگونه بحثها، بحث ما زمینیان است كه بیش از هدف
فرهنگی در آن، اهداف سیاسی دخیل است. برای ما كه هنوز اسیر تارهای
بافتهشده از تاریخ و جبر ناشی از جغرافیا هستیم، شاید محدود كردن این
شخصیتها به اجبارهای تاریخ و جغرافیا، بتواند با اتصال آنان به ما، برای
ما نیز تعریف ایجاد كند. هرقدر تهیتر باشی، بیشتر اسیری. تعلق و اتصال به
مولانا، نه در قالب خاك؛ بلكه در قالب آسمانی است كه مرز نداشته، همگانی
بوده و آغوشش برای همه باز است. مولانا چه در گذشته، چه حال و چه در آینده،
جهانی بوده و خواهد ماند.
سخن دوم
وزیر
ترك كه از مولانا سخن گفته، باید در آغاز بیشتر به توصیف خویش دقیق شود.
ایشان خوب اشاره كرده است، مولانا از كجا آمده، به كجا رفته و رمز این حركت
و خارج شدن از پوسته جغرافیا چه بوده است.
تاریخ و جغرافیا برای
ما، روم و رومی را بیزانس و بیزانسی ترجمه كرده و میكند. علت بهكارگیری
رومی چون بلخی اشاره به جغرافیائی است كه در تاریخ بنام سرزمین امپراتوری
بیزانس ثبت شده است. مقام ترك با ذكر محل تولد و با اشاره به محل استقرار
مولانا، به این نتیجه میرسد كه باید این سخنان برای ایرانیان اینگونه
ترجمه شود كه مولانا ترك است. به نظر میرسد وزیر ترك در ترجمه اسیر
جغرافیای امروز است، اگر افق دید خویش را باز كند، خواهد دید كه هم بلخ و
هم قونیه، حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی بوده و زیارت مولانا و نگاهی به خطوط،
نقش و نگار حاكم بر بارگاه این عارف، او و ما را از هر توضیح و توصیف معاف
میكند.
سخن سوم
تا
گذشتهی نزدیك، بزرگی خاك و جغرافیای یك كشور، محل تحریك طمع كشورهای دیگر
برای گسترش قلمرو و به چنگ آوردن غنایم بود و امروز به نظر میرسد با
تغییر شرایط، شكل تهاجم تغییر كرده و به جای خاك، شخصیتها مورد طمع و تصرف
واقع میشوند. ایران چون همیشه بزرگ بوده و هست و اگر در گذشته خاكش مورد
طمع بوده، امروز فرهیختگان و مشاهیری كه هویت آنرا نمایندگی میكنند، مورد
طمع برای تصاحباند. در این خصوص نباید فقط از بیگانگان نالید كه ما نیز
بسیار تقصیركاریم. عدم توجه كافی به میراث فرهنگی خویش و فرصتطلبی ملل
دیگر، برای مللی كه از فقر هویتی و فرهنگی رنج میبرند، بستری انتزاعی
ایجاد كرده و این ذهنیت را بعضا پدید میآورد كه شاید بتوانند با
غنیمتگیری از میراث دیگران، برای خویش تعریف و هویت ایجاد كنند.
آثار
و تألیفات هر كس معرف اوست و ترجمه آثار مولانا از فارسی به تركی تنها راه
درك مولانا از سوی وزیر ترك است. البته منطق و ذهنیتی كه كردها را در
تركیه، تركهای كوهستانی قلمداد كرد، شاید بتواند مولانا را نیز ترك، آن هم
فقط در نزد خود تلقی كند؛ ولی حتا اگر دایره تأثیرگذاری این تلقی خودفریبی
باشد، آنگونه كه كردها را ترك نكرد، مولانا را نیز ترك نخواهد كرد.
سخن چهارم
همانقدر
كه سخن «هنر نزد ایرانیان است و بس»، برای دیگران آزاردهنده است، سخن یك
ترك معادل یك جهان است، برای همگان آزاردهنده است. برای درك و رسیدن به
مولانا باید از پوست تاریخ و جغرافیا و هرگونه تعلق خاطر زمینی عبور كرده و
در بارگاه او بیرنگی را تجربه كرد.
هر آنچه هستی باز آی. در غرب
اگر نگویم هیچ؛ ولی كمتر شاهد دعوا بر سر تعلق مشاهیر بودهایم و شاید
مسیر اروپای متحد امروز با عبور از پرهیز از جنگ فرهنگی دیروز میسر شده
است. غرب 400 سال است كه تلاش میكند با استفاده از حربههای مختلف میان
ایران و تركیه فاصله بیاندازد و بعضا ما دانسته و ندانسته ابزار آن
میشویم.
مولانا عمق و نقطه مشترك پیوند فرهنگی ایرانیان و تركها
بوده و مناسب است سیاستمداران بیش از هر چیزی روی آن مانور داده و بدانند
كه در سفرخانه دراویش، همه جای دارند.»