پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حضرت حسین بن علی(ع) امام سوم از امامان دوازدهگانه و پنجمین معصوم از چهارده معصوم، از خاندان پاک رسول الله(ص) در سوم شعبان سال چهارم هجری( ۸ ژانویه ۶۲۵ م)، در مدینه متولد و در دهم محرم سال ۶۱ق (۱۰ اکتبر ۶۸۰ م) در کربلا به شهادت رسید. زندگی و شهادت وی که نقش تعیینکنندهای در تاریخ اسلام داشت و در یکی از دورههای حساس و پرتنش سدة نخست هجری اتفاق افتاد، با ظلمستیزی در مقابل جائران اموی، از سویی نام آن بزرگوار را با مفهوم مقاومت و شهادت پیوند زد؛ و از سویی دیگر، آغازگر طیف وسیعی از قیامها در برابر ستمکاران زمانه بود.
فضائل
روایات بسیاری در جوامع حدیثی شیعه و سنی آمده که گویای محبت و توجه خاص پیامبراکرم(ص) به حسنین(ع) است. قریب به هفت سال از زندگانی امام حسین(ع)، در زمان حیات پیامبر(ص) گذشت که او و برادرش را بسیار گرامی میداشت. چنانکه آن دو را بر سینه خود مینشاند و در همان حال با مردم سخن میگفت و گاهی آندو را بر دوش خود مینهاد. بنا به نقلی، روزی پیامبر(ص) بر بالای منبر سخنرانی میکرد و چون آن دو را دید، از منبر پایین آمد و ایشان را در آغوش گرفت. ایشان آن دو را «سرور جوانان بهشت» خوانده است. شاید بر همین اساس، احادیث و روایات متعددی پیرامون ایشان، به نوعی با بهشت و مصادیق بهشتی ارتباط یافته است. همچنین روایاتی چون: آنان ریحانه رسول خدایند. دوستی آن دو، دوستی پیامبر و آزردنشان، آزرده کردن پیامبر است. پیامبر دشمن کسی است که با آنان دشمنی ورزد. در قیامت همرتبه پیامبرند. آنان در زمره اصحاب کسا هستند که پیامبر آنان را اهل بیت خود معرفی کرده است. «حدیث ثقلین» نیز قطعاً حاکی از مقام این دو تن ـ در کنار سایر مصادیق اهل بیت ـ در دور کردن مردمان از گمراهی است. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز حسنین(ع) را بدان دلیل که فرزندان فاطمه(س) و نواده پیامبراکرم(ص) بودند، بر دیگر فرزندانش برتری میداد. چنانکه نقل است وی در جنگها به یارانش هشدار میداد تا مراقب حسنین(ع) باشند مبادا کشته شوند و نسل پیامبر(ص) قطع شود.
آنچه در روایات دربارة بیعتی دوباره از سوی پیامبراکرم(ص) با یاران بیان شده و نام حسنین(ع) در میان بیعتکنندگان با آن حضرت آمده، بیانگر آن است که رسول الله(ص) قصد داشته است تا با وجود سن کم حسنین(ع)، جایگاه تاریخی ـ اجتماعی ایشان را تثبیت نماید. این مسئله بیشتر قابل درک است اگر روایاتی را ملاحظه کنیم که بر مبنای آنها ایشان چه در قعود و چه در قیام، امامند و در قیامت در کنار پیامبرند.
مهمترین رخداد دوران کودکی امام، شرکت در مباهله با مسیحیان بنینجران به همراه رسول خدا(ص) و معرفی او و برادرش به عنوان فرزندان پیغمبر(ص) بود. به جز اینها دو گونه روایات از پیامبراکرم(ص) دربارة امام حسین(ع) شایان توجه است: در گونة نخست، با اشارتی گذرا به خاک کربلا و ارتباط آن با شخص حسین بن علی(ع) از سوی پیامبر(ص)، رخداد طف به اشارت آمده است و گونة دوم تعبیر بهکار رفته در حدیثی نبوی است مبنی بر اینکه جرأت، دلاوری و سخاوت امام حسین(ع)، میراث نبوی است. به نظر میرسد تمام این دست روایات که غالباً به زمان نبی اکرم(ص) مربوط میشود، نشاندهندة نگرش آن حضرت به آیندة این معصوم است.
شخصیت امام حسین(ع):
تفکیک دورههای زندگی امام حسین(ع) به دو بخش پیش از امامت و پس از آن، این امکان را فراهم میسازد تا شخصیت منحصر به فرد این بزرگوار را با دقت بیشتری مورد مطالعه قرار دهیم. با نگاهی کلی و گذرا به رفتار حسین بن علی(ع) در مقاطع زمانی حضور پیامبر(ص)، خلفای سهگانه، علی(ع)، امام حسن(ع) و در دورة آغازین بنیامیه با حضور معاویه و سپس یزید، بدون ورود به هرگونه داوری پیشینی میتوان اذعان داشت که درک موقعیت، صبر و شکیبایی و نیز قرار داشتن در مسیر هماهنگ و یکپارچة زنجیرة امامت و سرانجام پیمودن مسیر شهادت در راه حقطلبی، از صفات بارز آن امام است.
جایگاه خانوادگی: روایات مختلفی مبنی بر ابراز علاقة رسول الله(ص) نسبت به امام حسین(ع)، بیانگر جایگاه وی نزد پیامبراکرم(ص) است. از مهمترین روایات دراینباره آن است که آن حضرت در قالب دعا، دوستداری حسین(ع) و دوستداران او را از پروردگار طلب نموده و دوستداران حسین(ع) را دوستان خدا خوانده است. بدینترتیب روایتی از پیامبر(ص) مبنی بر اینکه ناراحتی و گریة حسین(ع)، سبب آزار و ناراحتی وی میگردد، قابل درک است.
در زنجیرة عصمت و امامت، ایفای نقشی پراهمیت در زمان صلح امام حسن(ع) با معاویه ـ که در قالب سرنهادن به تصمیم امام خویش، حسن(ع) روی نمود ـ در کنار انبوهی از آموزههای اعتقادی و اخلاقی، برسازندة یکی از آموزههای ویژة آن حضرت به یاران در درک مفهوم امامت بود.
در بعدی دیگر، فزونی جور امویان که همیشه آن حضرت را به طرق مختلف، به امر به معروف و نهی از منکر وامیداشت، در نهایت در قالب یکی از شورانگیزترین حماسههای تاریخ اسلام ـ واقعة عاشورا ـ عینیتبخش مفهوم آزادگی گشت. مفهومی که حتی بازتاب آن بر لایهها و سطوح مختلفی از اندیشة جوامع شیعی، در قالب گونههای متفاوتی از بروز هنری در ادبیات، نگارهها و یادمانهای گوناگون در طی قرون روی نمود.
جایگاه اجتماعی
نمود رفتار اجتماعی حسین بن علی(ع) از یکسو برخاسته از موقعیت ویژة خاندان نبوی در لزوم آموزش در مقاطع مختلف به جامعه است و از سوی دیگر ریشه در هماهنگی کامل گسترة آموزههای ولایت دارد. در این میان، صفات خاص حضرت نیز برسازندة مجموعهای دقیق از رفتار جمعی خارقالعادهای است که نمونة معروف آن را میتوان پس از رحلت پیامبراکرم(ص) در برخورد با تصدی خلافت بدون نص، در سخن با خلیفة دوم مشاهده نمود. بنا به گزارشی امام حسین(ع) در کودکی به خلیفه دوم که بر منبر پیامبراکرم(ص) نشسته بود، اعتراض کرد و خلیفه نیز خطبه خود را نیمهکاره رها کرد و از منبر به زیر آمد.
پیامبراکرم(ص) بر آن بود تا به شیوههایی مختلف به تبیین جایگاه حسنین(ع) بپردازد که نمونههای حضور آنها در برخی عرصهها و مقاطع مهم همچون بیعت دوباره، در منابع آمده است. پس از رحلت آن حضرت و در زمان خلفا حضور امام حسین(ع) در برخی مقاطع همچون گواهی دادن پیرامون قضیه فدک، در منابع بازتاب یافتهاست. همزمان با گذار از دورة کودکی به جوانی، خلافت عثمان آغاز گشت. در برخی منابع تاریخی از حضور حسنین(ع) در فتح طبرستان به سال ۲۹ق یاد شده است. در همین دوره که صحابی جلیلالقدری همچون ابوذر غفاری که در راه دین و حقیقت به مبارزه و جهاد بیامان پرداخت و در این مسیر هر گونه ظلم و شکنجه و توهین را به جان خرید که در نهایت به تبعیدش به ربذه منجر شد، امام حسین(ع) در کنار او بود. هنگام اخراج ابوذر از شهر و بهرغم تأکید حکومت به اینکه کسی با وی سخن نگوید، امام به همراه پدر و برادرش و عقیل، عماریاسر و عبدالله بن جعفر به پاسداشت شخصیت و تأیید حقانیت ابوذر، به کنار او رفتند و به سخن پرداختند. سخنان شیوای امام با ابوذر هنگام تبعید در منابع آمده است که وی را به صبر و بردباری دعوت نمود و پیروزی را نزدیک دانست: «عموجان! خداوند میتواند این گرفتاریها را که میبینی دگرگون سازد. این مردم تو را از دنیای خود محروم ساختند و تو آنان را از دین خود محروم داشتی و تو چه بینیازی از آنچه محرومت کردند و آنان چه نیازمندند به آنچه تو بازشان داشتی. از خداوند بردباری و یاری بخواه و از آزمندی و بیتابی به او پناه ببر؛ زیرا بردباری از دینداری و جوانمردی است و آزمندی رزقی را پیش نمیاندازد و بیتابی اجلی را عقب نمیافکند.»
ویژگیهای رفتار اجتماعی
در منابع تاریخی، روایات بسیاری به چشم میخورد که به نوعی از صفات امام حسین(ع) و عملکرد اجتماعی ایشان یاد کردهاند. صفاتی چون فصاحت و بلاغت، مطیع محض برادر بودن، پایبندی به عهد و پیمان، ایمان، زهد، توکل، تواضع، علم و دانش، ادب و حسن معاشرت، سخاوت، عفو و گذشت، حلم و بردباری، دلیری و شجاعت، صبر و شکیبایی، اعتماد به نفس، مروت و جوانمردی، یتیمنوازی، آزادگی، صداقت، مقاومت، اخلاص و ایمان نشاندهنده شخصیت فردی امام و صفاتی چون هدایتگری، نجاتبخشی، حیاتبخشی، نصرت و یاری دیگران بیانگر تعامل ایشان با جامعه خویش بوده و بعد اجتماعی شخصیت آن حضرت را نشان میدهد.
فصاحت امام از احتجاجاتش با دشمنان اهل بیت و نامههایی که به معاویه نوشته و خطبههایی که به مناسبتهایی ایراد فرموده و همچنین خطابهاش در روز عاشورا، کاملاً روشن و آشکار است. امام در جنگ صفین حضور داشت و در آغاز همین نبرد خطبة تأثیرگذاری ایراد کرد و فرمود: «ای مردم کوفه! شما دوستدار مردم بزرگوار و شعار بدون دثار هستید (مردمی یکرو میباشید)بکوشید آنچه را دثار شماست، زنده کنید و همدل و همزبان شوید و راه دشوار را بر خود هموار سازید و آنچه مایه پراکندگی شماست، به موجبات پیوستگی تبدیل کنید.
به راستی که جنگ را شرّی است شتابکار و طعمی است ناگوار و جرعههایی تلخ و گزنده. پس هر کس برای آن بسیج شد و برای تهیه ساز و برگش به آماده باش پرداخت و به هنگام فرا رسیدنش از زخمهای جانشکار آن نرنجید و نهراسید، جنگ را برده است و هر که پیش از رسیدن لحظة مناسب و بدون کوشش بصیرانه آن را پیشانداخت، سزایش آن است که قومش را زیانمند و خود را نابود کند.» (ابن مزاحم، ۱۱۴-۱۱۵)
مطیع محض برادر: او همواره احترام برادرش امام حسن(ع) را پاس میداشت و در برابرش سخن نمیگفت؛ چنانکه محمد بن حنفیه با او چنین برخورد میکرد. با شهادت امیرالمؤمنین(ع) و جانشینی امام حسن(ع)، فرمانبری از وی در دستور کار امام حسین(ع) قرار گرفت. این شیوة فرمانبری ازآنرو بود که وی هم برادر بزرگتر و هم امام وقت بود. در همین زمان وقتی که مردم برای بیعت به سوی امام حسن(ع) شتافتند، بر پایة روایات تاریخی، آن حضرت بر منبر رفت و به ایراد خطبهای پرداخت؛ برخی آن سخنان را حمل بر تلاشی در راه صلح با معاویه پنداشتند، لذا به سوی امام حسین(ع) شتافتند؛ اما آن حضرت خود را مطیع برادر بزرگ دانست و آنان را به سوی برادرش روانه کرد.
از مهمترین نشانههای این بعد از شخصیت ایشان را میتوان در قضیة پذیرش صلح امام حسن(ع) مشاهده نمود. با اینکه طبق برخی منابع تاریخی، امام حسین(ع) با واگذاری خلافت به معاویه مخالف بود، اما ضمن پذیرش سخن امام خویش، به اصول این صلح حتی پس از شهادت برادر و تا مرگ معاویه پایبند ماند. او بهخوبی میدانست که با سپاهیان از هم پاشیده و خائن و تبهکار هرگز نمیتوان با سپاه یکدست معاویه جنگید و پیروز شد.
با شهادت امام حسن(ع)، هم مسئولیت امامت شیعیان بر دوش او بود و هم پایبندی به عهد برادر با معاویه؛ لذا امام حسین(ع) بهرغم نارضایتی از عملکرد معاویه و نیز درخواستهای متوالی کوفیان برای مقابله با ستمکاریهای بنیامیه، ضمن آنکه بر جهاد با ظالمان تأکید نمود، از قیام دوری گزید و هرگونه قیامی را به پس از معاویه موکول نمود. جالب آن است که طی نامهنگاریهایی، امام حسین(ع) در کنار نامشروع خواندن خلافت معاویه و عدم بیعت با او، این پایبندی به عهد برادر را به معاویه هم انتقال داد. معاویه نیز از قیام امام بیم داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) از او خواست که از قیام بپرهیزد و امام پایبندی خود را به عهدنامه صلح به وی یادآوری کرد.
دشمنان امام نیز به فضایل او معترف بودند. چنانکه معاویه میگفت حسین همچون پدرش علی، اهل غدر و حیله نیست و عمرو بن عاص او را محبوبترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان میدانست. معاویه خود بهخوبی از میزان نفوذ امام حسین (ع) در مدینه آگاه بود، چنانکه به فردی از قریش گفته بود هرگاه حلقهای از جمعیت در مسجدالنبی دیدی که سخن هزلی در آن نیست، بدان آن حلقه حسین است.
در کنار پایبندی به عهد و عملاً عدم قیام به سیف، بعد ظلمستیزی امام سبب میشد تا در برخی موارد لب به سخن گشاید، یا در قالب نامه به معاویه، انتخاب یزید برای جانشین خلیفه، نیز عملکردهای مروان و بنیامیه را زیر سؤال ببرد و محکوم کند. زمانیکه معاویه برای پسرش یزید بیعت میگرفت، امام از معدود کسانی بود که بیعت با یزید را نپذیرفت و در خطابهای قاطع معاویه را محکوم کرد و هدیه او را قبول نکرد. معاویه نیز با توجه به جایگاه امام به یزید توصیه کرد که با وی مدارا کند و در صدد بیعت گرفتن از او نباشد؛ اما یزید به این توصیه عمل نکرد و فاجعه عاشورا به وقوع پیوست.
پس از مرگ معاویه و به پایان رسیدن عهود پیشین و تداوم رفتار ستمکارانة بنیامیه، برخی از ابعاد شخصیت امام حسین(ع) مجال بروزی عینی یافت. در واقع در یک سال حدّ فاصل مرگ معاویه (۶۰ قر۶۸۰ م) تا شهادت امام، که بخش مفصلی از آن به برنامهریزی و طراحی قیام بر ظلم شکل میگرفت، برخی شاخصههای رفتاری و شخصیتی چون عمل به امر به معروف و نهی از منکر، طراحی و برنامهریزی، مدیریت اصحاب در قیام و بیش از همه حقطلبی توأم با شجاعت در آن امام نمودی آشکار یافت که نشانههایش را میتوان در روایات تاریخی پی جست.
ایمان:
امام حسین(ع) در ایمان به هدف و مقصد قیام خود مانند جدّش بود. او هدف خود را حق و امویان را باطل میدانست و برنامههایی را که اجرا کرد، سبب نجات اسلام و مسلمین تشخیص داد و تنها راه منحصر به فرد مبارزه با نقشههای خائنانه بنیامیه را قیام علیه آنان و خودداری از بیعت و تسلیم دانست. او یقین داشت راهی را که انتخاب کرده، موافق با رضای خداست. به همین دلیل صادقانه و قاطعانه، مخالفتش را با زمامداری یزید اعلام کرد. مطالعه تاریخ کربلا نشان میدهد که در همه جای آن، ایمان استوار امام، خاندان و اصحابش به چشم میخورد.
در سخنانی که از آن حضرت باقی مانده، مقامات اخلاقی و تربیتی الهی ایشان به خوبی روشن است. دعای عرفة امام از بزرگترین و ژرفترین و گرانمایهترین معارف در طول تاریخ انسان است. این دعا ابعاد وسیع شناخت و اعتقادات اسلامی و تعلیمات روحی را حفظ، تعلیم و رواج میبخشد.
از عالیترین مسائل شناختی توحید، تا موضع انسان در جهان وجود و تحول و ابدیت و دهها اصل مهم دیگر همه و همه در این دعای عظیم ذکر شده است. امام در بخشی از این دعا عرضه میدارد: « خدای من! اشتیاق به شهود جمال و جلالت دارم و به خداوندی تو گواهی میدهم و به ربوبیّت تو اقرار میکنم و اعتراف به رجوع به سوی تو مینمایم . آن کس که اشتیاق به دیدار تو در نهادش نیست، از نفس خود بهرهای نخواهد برد. آن کس که میل و کششی به بارگاه تو ندارد، هیچ حقیقتی نتواند او را به خود جذب کند».
زهد: امام حسین(ع) بزرگ زاهد عصر خویش بود. آن حضرت با اینکه از نعمتهای مادی برخوردار بود، اما لحظهای به دنیا دل نبست و دمی از یاد و نام خدا غفلت نورزید. آن حضرت در ایام کودکی و نوجوانی، از غذای مخصوص پدرش (یعنی نان جوین) میخورد و در اعراض از دنیا و تحمل سختی معیشت به آن حضرت اقتدا میکرد. نگاه امام به دنیا همانند پدرش بود که آن را به دیده ابزار مینگریست، نه به دیده غایی و هدف اصلی. از امام حسین(ع) پرسیدند: «چرا اینقدر از پروردگارت ترسانی؟» فرمود: «کسی از عذاب الهی در قیامت ایمن نیست مگر آنکه در دنیا از خدا بترسد.» همچنین روایت شده که امام حسین(ع)، ۲۵ بار همراه نزدیکانش، پیاده حج گزارد.
توکل: امام حسین(ع) فانی محض در اراده و رضای خداست. این توکل و تفویض امر به خدای تعالی مثل آیینه در تمام زندگانی آن حضرت حضور جدی و تعیین کننده دارد. امام در آغاز قیام و هنگام حرکت به مکه بر سر مزار رسول الله(ص) از خداوند میخواهد آنچه برایش پیش میآید، موجب رضای او باشد. تکیهگاه اصلی امام حسین(ع) رضای خداوند و تفویض امر به او بود.
امام حسین(ع) در دعای عرفه عرض میکند: «بارخدایا! از تو یاری میجویم، یاورم باش. اعتماد و توکلم به توست، مرا به خود وامگذار. درخواستم از توست، مأیوسم مکن. رغبتم به فضل و احسان توست، محروم و ناامیدم مفرما. به تو منسوبم، مرا از خود دور مگردان و به درگاهت ایستادهام، طردم مفرما.»
تواضع: هر چه معرفت، خداشناسی، علم و حکمت انسان بیشتر شود، تواضع و فروتنی او زیادتر میگردد. امیرالمؤمنین(ع) در زمان حکومتش، نشان داد که چگونه میتوان زمامدار مردم بود، ولی مثل آنان زندگی کرد. امام حسین(ع) نیز با مردم میزیست و از آنان جدا نبود و در نهایت سادگی و تواضع رفتار میکرد. با مردم نشست و برخاست داشت. با فقرا معاشرت میکرد. در نماز جماعت حاضر میشد. به عیادت بیماران میرفت.
در تشییع جنازه شرکت میکرد. با مسکینان مینشست و دعوتشان را میپذیرفت و با آنان غذا میخورد و آنان را نیز به خانه خود دعوت میکرد و آنچه در منزل داشت، از ایشان دریغ نمیکرد. ابن ابیالدینا نقل کرده است: روزی امام بر عدهای از مسکینان گذشت که در کلبهای نشسته و چیزی میخوردند. آنان از حضرت دعوت کردند که همغذا با آنها شود. امام دعوتشان را پذیرفت. پس از خوردن غذا، آن حضرت از آنها دعوت کرد که به خانه او بیایند. آنان نیز پذیرفتند و به خانة امام رفتند. حضرت به همسرش فرمود: «هر چه آماده کردهای حاضرکن!» امام حسین(ع) خود برای محتاجان و بینوایان و بیوهزنان و یتیمان، نان و غذا میبرد. گفته شده است اثر انبان غذایی که برای ایتام و مساکین بر پشت حمل میکرد، در روز شهادتش آشکار بود.
از امام حسین(ع) سخنان زیادی بر جای نمانده است. مهمترین علت آن، وضع خاص جهان اسلام در آن دوره و تنگناهای شدیدی بوده که نظام اموی هم برای عترت پیامبر(ص) و هم برای شیعیانشان ایجاد میکرده است. با این همه آنچه را از آن حضرت به جای مانده، میتوان چنین تقسیمبندی نمود:
۱ ـ خطبهها و سخنان امام در ماجرای قیام عاشورا از هنگام حرکت از مدینه تا لحظه شهادت.
۲ ـ سخنان حکمتآمیز امام درباره اصناف.
۳ ـ برخی ادعیه که مشهورترین آنها دعای عرفه است که متنی طولانی دارد و از ادعیه مشهور شیعه به شمار میرود و مضامین عرفانی بلندی در آن دیده میشود.
۴ ـ روایات در موضوعات اعتقادی از جمله درباره توحید، امامت، مناقب اهل بیت(ع)، غیبت، ویژگیهای شیعه، صفات مؤمن که غالباً در منابع شیعی نقل شده است.
۵ ـ مناظرات و احتجاجات که مشتمل بر اثبات حقانیت و فضائل اهل بیت(ع) است.
۶ ـ روایاتی درباره فضائل قرآن.
۷ ـ تفسیر پارهای آیات.
۸ ـ روایاتی در برخی ابواب فقه.
۹ ـ روایاتی در موضوعات اخلاقی.
۱۰ ـ اشعاری نیز به ایشان منسوب است.
سخاوت: بسیاری از مورخان به این معنی اشاره کردهاند که در بخشش و کرم و سعة صدر هیچکس به پایة حسنین(ع) نمیرسید. جود و بخشش این خاندان ضرب المثل است. امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیتش در این صفت شهره آفاق شدهاند و تنها درهم و قرص نانی را که داشتند، به فقرا میدادند و دیگران را بر خود مقدم میداشتند و ایثار مینمودند. آیات ۸ و ۹ سوره دهر در همین زمینه نازل شده است: «و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً ولا شکورا: غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند و میگویند: ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.»
روزی امام حسین(ع) به دیدن اسامه بن زید رفت، اسامه بیمار و افسرده بود و به شدت اظهار غم و اندوه میکرد. امام علت آن را پرسید. اسامه گفت:
ـ شصت هزار درهم بدهکار هستم.
ـ من بر عهده میگیرم.
ـ بیم دارم که قبل از پرداخت بدهی خود از دنیا بروم.
ـ قبل از آنکه مرگت فرا رسد، دین تو را پرداخت خواهم کرد.
انس گوید: روزی کنیزی بر امام حسین(ع) وارد شد و دسته گلی (ریحان) به وی هدیه کرد. پس آن حضرت فرمود: تو در راه خدای تعالی آزادی. عرض کردم: چگونه است در برابر دسته گلی ناچیز،کنیزی را آزاد میسازی؟ ایشان فرمودند: خداوند در کریم بودن ما را چنین ادب آموخته است که: « واذا حیّیتم بتحیّه فحیّوا باحسن منها او ردّوها: هر گاه شما را ستایش کنند شما نیز باید به ستایشی مانند آن یا بهتر پاسخ دهید.» بهترین هدیه برای این کنیز آزادی وی بود.
ابن عساکر در تاریخ دمشق آورده است: فقیری از اطراف به مدینه آمد و خود را به خانة امام حسین(ع) رسانید و حلقه در را به صدا در آورد و با خواندن اشعاری از امام با نام صاحب جود و معدن بخشش یاد کرد. امام که مشغول نماز بود، نماز را کوتاه کرد و خود را به مرد رسانید. همین که در را گشود، مشاهده کرد فقر و ناتوانی در چهره او نمایان است. پس بازگشت و قنبر را صدا زد و از او پرسید:
ـ از پول مخارج خانه چقدر نزد تو موجود است؟
ـ دویست درهم که میبایست بین افراد خانواده شما تقسیم کنم.
ـ آن را نزد من بیاور، تا به آن که از دیگران سزاوارتر است، بپردازم.
حلم و بردباری: درباره حلم و شکیبایی امام گفتهاند که وقتی مردی شامی به او و پدر بزرگوارش ناسزا گفت، از خطایش درگذشت و او را مورد لطف قرار داد. عصام بن مصطلق گوید: در سفری وارد مدینه شدم. حسین بن علی(ع) را دیدم. وضع آرام و و جلالت قدر وی مرا به شگفت واداشت و حسدم را بر انگیخت. آن کینهای که در سینهام از پدر او پنهان داشتم، یکباره ظاهر شد. به قصد توهین و آزار، نزدیکش رفتم و گفتم: «تو فرزند ابوترابی؟» گفت: «آری!» پس در ناسزاگویی او و پدرش، تا توانستم گفتم. همین که خسته شدم و بازماندم، همچون دلسوزی مهربان به من نگاهیکرد، سپس این آیات را تلاوت فرمود: ای رسول ما، طریقه عفو و بخشش پیش گیر و به نیکوکاری امر کن و چنانچه نپذیرند از مردم نادان روی بگردان و چنانچه از طرف شیطان در تو، وسوسه و جنبشی پدید آید به خدا پناه بر که او به حقیقت شنوا و داناست. چون اهل تقوا را از شیطان، وسوسه خیالی به دل فرارسد، همان دم خدارا به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند، شیاطین، برادرانشان را به راه ضلالت میکشند و در گمراهکردن بدکاران تقصیر نمیکنند.
سپس فرمود: «بر خود آسان گیر، از خدا برای خودم و تو طلب آمرزش میکنم. اگر از ما کمک بخواهی، کمک میکنیم و اگر از ما بخشش بطلبی، بر تو بخشش میآوریم و اگر از ما هدایت جویی، راهنماییات میکنیم.» عصام گوید: به خاطر آن بدرفتاریم آثار پشیمانی مرا فرا گرفت.
پس امام رفتار یوسف با برادران پشیمان خود را به یاد آورد و این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «اکنون هیچ خجل و متأثر نباشید که من عفو کردم و خدا هم گناه شما را ببخشد و او مهربانترین مهربانان است.» بعد پرسید: «آیا اهل شامی؟» آری!
ـ عادتی است که از قبیله اخزم سراغ دارم. خدا ما و شما را نگه دارد. اکنون بی هیچ بیم و هراسی، حوایج خود را بیان کن! انشاءالله مرا در بهترین گمان خودخواهی یافت.
من از این رفتار بزرگوارانه چنان شرمنده شدم که زمین با همه گستردگیاش بر من تنگ آمد. دوست داشتم که مرا فرو میبرد. سپس آهسته و پنهانی از نزدش دور شدم، در حالیکه بر روی زمین هیچ کس برایم محبوبتر از او و پدرش نبود.
دلیری: شجاعت از شریفترین صفات فاضله است و ظهور کمال استعداد بشر میباشد. شجاعت امام حسین(ع) که از پراشتهارترین صفات آن حضرت به شمار میرود و نشان از بیاعتباری دنیا و ارزشمندی ظلمستیزی نزد او دارد، چه در واقعة کربلا و چه در برخی احتجاجات با معاویه و مروان در پیش از واقعة طف، هم دارای نمونههای بسیار است و هم به سبب اشتهار، چندان نیازی به یادآوری ندارد. او با نفسی مطمئن و عزمی راسخ به مقابله با شمشیرها و نیزهها رفت.
ابن ابیالحدید مینویسد: در شجاعت چه کسی مانند حسین است که در میدان کربلا گفتند: ما ندیدیم کسی را که انبوه مردم بر او حملهور شده باشند و از برادران و اهل و یاران جدا شده باشد، شجاعتر از او، مانند شیر رزمنده، سواران را در هم میشکست، چه گمان میبری به مردی که راضی به پستی نشد و دست در دست آنها نگذارد تا کشته شد.
عقاد میگوید: شجاعت حسین صفتی است که ظهور آن از او غریب نیست. برای اینکه ظهور شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن طلاست. شجاعت فضیلتی است که آن را از پدران و نیاکان به ارث برده و به فرزندانش آن را به ارث داده، در افراد انسان کسی در شجاعت قلبی و قوت روحی شجاعتر نیست از کسی که اقدام کند و وارد شود به آن چه حسین در کربلا بر آن اقدام کرد.
*دکتر مرضیه محمدزاده