پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یکی از شاگردان آیتالله مصباح یزدی با ارائه تعریفی از شاگردان مراجع، گفت که احمدینژاد و الهام پامنبری آیتالله مصباح بودند نه شاگردان ایشان.
حجت الاسلام محسن غرویان در گفتوگو با خبرآنلاین، با یادآوری اینکه شاگرد آقای مصباح یا هر شخص دیگری بودن، دو معنی دارد، گفت: یک وقت ایشان درس اخلاق میگویند -کما اینکه چهارشنبهشبها در دفتر مقام معظم رهبری در قم چنین درسی دارند- و در این کلاسها افراد مختلفی حتی کسبه محل و افراد معمولی از کارمند و معلم و... هم حضور مییابند. در اصطلاح حوزوی به این افراد، شاگرد نمیگویند. شاگرد کسی است که سالها رفته پای درس این علما و آنها را مینویسد. به همین دلیل کسانی را که صرفاً چندجلسهای پای منبر استادی نشسته باشند را «شاگرد» نمیگوییم.
وی در واکنش به اینکه در برخی سایتها از بعضی اعضای دولت از آقای احمدینژاد گرفته تا الهام و ثمره و حتی مشایی به عنوان شاگردان آیت الله مصباح یزدی نام برده میشود، گفت: این نوع شاگرد خواندنها یک اصطلاح «ژورنالیستی» است و آنها شاگردان آقای مصباح با تعبیر حوزویش نیستند. آنها پای منبر بودهاند یا گرایش قلبی به ایشان دارند و موضعگیریهایشان را قبول دارند. آقایان بیریا و آقاتهرانی در دولت، از شاگردان ایشان هستند. اما دیگر آقایان همچون الهام و... از شاگردان ایشان نبودهاند و آن طور که ما در کلاسهای اسفار و اخلاق و قرآن، ایشان حضور داشتهایم، حضور نمییافتهاند.
غرویان با اشاره به اینکه آیتالله مصباح جلسات درسی برای انجمن اساتید دانشگاهها یا بسیج دانشگاهها در تهران برگزار میکرده، ادامه داد: شنیده بودم آقای احمدینژاد هم در آن جلسات که هفتگی یا ماهانه برگزار میشد، شرکت میکردند. البته یکی،دوبار هم چون آقای مصباح فرصت نمیکردند به این جلسات بیایند، بنده به دستور ایشان حضور پیدا کردم که در زیرزمینی در مسجد نارمک برگزار میشد. به یاد هم ندارم که در آن یکی،دو جلسه چهره آقای احمدینژاد را دیدهام یا نه اما عدهای از اساتید بسیجی دانشگاهها که در این جلسات میآمدهاند شاید به اعتبار حضور در این جلسات ماهانه، خودشان را شاگرد آقای مصباح میدانند.
با توجه به ابراز ارادت ويژه و اطاعت پذيري خاص اعضاي دولت و برخي بزرگان ديگر از آيت ا... مصباح يزدي با تمسك به آموزه هاي انقلاب اسلامي و امام و ضديت ها و دشمني هايي با خواص انقلاب كه بنظر مي رسد بدون هدايت و موافقت آقاي مصباح نمي تواند باشد، لطفا سوابق همراهي ايشان(آقاي مصباح) را با انقلاب اسلامي و امام خميني و همچنين تاييدات و تعريف هاي احتمالي امام (ره) از ايشان نمونه هايي را اعلام فرماييد(چون من شخصا در بطن انقلاب بودم و يك مورد هم سراغ ندارم و برايم عجيب است).
ضمنا نفوذ تفكر آقاي مصباح در حاكميت فعلي با آنچه كه مي گويند ايشان با امام همراه نبوده چگونه قابل توجيه است. اگر چنين است، عنوان موسسه تحت مديريت ايشان با عنوان "موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني" چه توجيهي دارد؟
سوال ديگر اينكه گفته مي شود كه دولت اعتبارات كلاني به موسسه آقاي مصباح مي دهد، آيا درست است و اگر اينچنين است دولتي كه مطيع قانون است، از چه رديف و مصوبه ا ي و با چه توجيهي اين اعتبارات را مي دهد؟
و سخن آخر اينكه من شخصا از روحانيون قم در كوچه و خيابان و بطور اتفاقي سوال كرده ام، بجز شاگردان آقاي مصباح بقيه از ايشان راضي نيستند و ايشان و شاگردانش را اهل برخورد فيزيكي و فشارو جنجال مي دانند، اين موضوع با جايگاه رفيع آيت اللهي چه تناسبي دارد و ... .
اميدوارم مرا راهنمايي كنيد و طرفداران اين عالم بزرگوار مرا توجيه كنند. البته با دليل و مدرك نه از نوعي كه قدرت نمايي و شعار و ... باشد. چون با قدرت مي توان ميليون ها دل را منفجر و ميلياردها انسان را له كرد، اما يك دل را نمي توان تسخير و يك فكر را نمي توان محو و نابود كرد.