صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۰۳۷۲۹
تاریخ انتشار: ۴۵ : ۱۵ - ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 اکبر عبدي نه اپوزوسيون شده است و نه پناهنده و نه ضد انقلاب؛‌ فقط تصميم گرفته در گوشه ديگري از جهان به فعاليت هنري و زندگي شخصي خود ادامه دهد و البته قطعا براي برخي آثار سينمائي در ايران حضور خواهد داشت.

 از جمله رسوايي 2 که در اين مصاحبه مي گويد نقش حاج يوسف را خواهم داشت. مصاحبه اي در بهمن ماه سال گذشته با ايشان داشتم و انتقادات تندي به کساني به هر قيمتي وطن فروشي مي کنند کرد و انتقادي هم از نسل هفتادي ها داشت و کساني که حاضر نيستند کارهاي عادي مثل گچ کاري و بنائي کنند ولي حاضرند در کشورهاي ديگر مرده شور شوند.

حقيقتا همان زمان قصد داشتم هيچ گاه مصاحبه را منتشر نکنم چرا که مي دانستم بعد از انتشار هجمه هاي سنگيني عليه اين هنرمند کم نظير وارد مي شود. ولي خب بعد از اينکه اتهام هايي در خصوص وي در اين ايام اخير مبني بر وطن فروشي و يا مباحث ديگر را داشت تصميم بر آن شد که منتشر شود تا نظرات و آراء اکبر عبدي در خصوص وطن فروشي مطرح شود. چيزي که منتقد شديد آن است و تاکيد داشت که مصاحبه منتشر شود ولي الان متهم به آن شده است.

* براي من نقش‌هايم در رسوايي و آدم‌برفي به اندازه با ارزش هستند

ابتدا مي‌خواهم از يک حاشيه شروع کنم که در فيلم رسوايي براي تان به وجود آمد. عده اي منتقد اين مسئله بودند چرا اکبر عبدي که نقش زن را در برخي فيلم ها بازي کرده لباس روحانيت در فيلم رسوايي را بايد بپوشد. نظر خودتان در اين خصوص چيست؟

شما فيلم آدم برفي را ديده‌ايد؟

بله ديده‌ام.

در فيلم آدم برفي من به داريوش ارجمند مي‌گويم ارزش ندارد آدم وطن و مملکت و خودش و ماهيتش را عوض کند تا مثلا به امريکا يا مملکت ديگري برود. در آخر هم که دلارها را مي‌دهم به آقاي ارجمند مي‌گويم من پولت را مي‌دهم ولي سيبيلم را که مي‌تواني برگرداني! پول را مي‌دهم ولي آبرويم را ديگر بردي.

اين ديالوگ‌ها، حرف‌هاي بزرگ و معنا داري را با خود حمل مي کنند. اگر ما صرفا نقش زن را برا اين ايفاء مي کرديم که ادا واطوار در بياوريم برا اينکه مردم بخندند يک بحثي بود،‌ ولي در آن فيلم ما حرف بزرگي را مي زنيم. متاسفانه به معاني و مفهوم آن کسي فکر نمي کند. به ظاهر فقط نگاه مي کنند. حرف مان اين بود که امريکا و کشورهاي ديگر ارزش اين را ندارند که ما خودمان را تبديل به زن کنيم تا از کشور خارج شويم. براي من فيلم معنا داري است. به همان اندازه اي که آن نقش من در فيلم آدم برفي ارزشمند بود به همان ميزان نقش حاج يوسف در فيلم رسوايي براي من ارزشمند است. در کل اگر به ساحت مقدس انسانيت اگر توهيني کرده‌ام عذر خواهي مي کنم.

کار هنري کار سليقه‌اي ست. ممکن است من اينگونه بپذيرم و شما عکس آن را. شما هم مجازيد و ما هم مجازيم. من نمي‌خواستم معرفت را زير سئوال ببرم. ما با پوشيدن لباس روحاني در رسوايي هم همين انگيزه را داشتيم و مي‌خواستيم در رسوايي معرفت را به نمايش بکشيم.

آيا درست هست هر بازيگري با هر سابقه‌اي که با نقش‌هايش در ذهن مردم دارد هر نقشي را ايفاء کند؟

براي بازيگر هيچ تفاوتي ندارد. هر نقشي را در هر جاي اين کره خاکي دوست دارد تجربه کند. ما چيزي حدود هفت ميليارد انسان داريم و هر بازيگري دوست دارد اگر بشود نقش تک تک انسان هاي روي زمين را بازي کند.

بازيگران دوست دارند هر نقشي را بازي کنند. و اصلا فرقي ندارد. بازيگر عشق دارد همه آدم ها را بازي کند. ما دوست داريم از تيپ در بيائيم و نقش متفاوت و کاراکتر جديد و قابل باور بازي کند. من در بعضي از فيلم‌ها کاشاني يا شمالي حرف مي زنم و بعضي ها با هم شرط مي بندند که اکبر عبدي با اين لهجه در اين فيلم اصالتا شمالي ست يا مثلا کاشاني ست و بعد وقتي مي‌فهمند که من ترک هستم جا مي خورند که اين قدر متفاوت بازي کرده ام و لهجه و بازي را خوب در آورده ام. که البته پدرم آذري است و من تهران بزرگ شده‌ام.

بعضي حاضر‌ند در ژاپن مرده‌شور شوند ولي در ايران گچ‌کاري نمي‌کنند

مثلا وقتي نقش زن فيلم «خوابم مي آد» مي‌شوم و مي‌آيم خيابان و تاکسي مي‌گيرم و هيچ کس نمي‌فهمد که من بازيگر هستم و زن نيستم لذت بخش است. بازيگران از درون تغييري نمي کنند و گريم و لباس فقط نقش ماکس براي شان را دارد. البته نمي خواهم از خودم تعريف کنم ولي جواب سئوال تان اين اقتضاء را داشت و درست اين است که ديگران تعريف کنند، اگر تعريفي باشد.

* نقش حاج يوسف را از رفتار پدرم وام گرفتم

الگوي تان براي بازي در نقش روحاني رسوايي آيا يکي از بزرگان و علما بود يا خير؟

براي نقش حاج يوسف «رسوايي» لهجه اصفهاني گرفتم و ديدم که خوب از آب در نمي‌آيد،‌ بعد لحجه کاشاني گرفتم ديدم باز خوب از آب در نمي‌آيد و در آخر الگوي نقش حاج يوسف را از رفتار پدرم وام گرفتم. پدرم مثلا هر از گاهي مي‌گويد:(در اينجا لهجه آرام پدرش را بازي مي‌کند براي ما و صداي خودش را به سبک صداي پدرش و روحاني رسوايي در مي آورد) اکبر آقا را اگر ديدين بگين بياد يه کاري ش دارم.

در زندگي پدرم به جرات مي‌گويم نه دروغ گفته و نه دزدي کرده. يک کارگر معمولي بوده و بازنشسته است و الان در دوران استراحت به سر مي‌برد. ايشان به خاطر اينکه در پسرجوانش شهيد شد خيلي شکسته شد.

البته از آقاي دولابي هم الهام گرفتم براي اين نقش. احساس مي کردم براي اين نقش بايد به آقاي دولابي نزديک بشوم. من هراز گاهي پاي منبر ايشان حضور مي يافتم.

* به دليل روحانيت انقلاب کرديم

در «رسوايي» اصل احترام به روحانيت بود. ما اصلا به دليل روحانيت انقلاب کرديم. ما به پشتوانه روحانيت آمديم در خيابان ها و انقلاب کرديم. ما شنيده ايم که بزرگان و علمائي چون آيت الله بروجرودي و آيت الله گلپايگاني مقام معنوي شان آنقدر بالا بود که کفش هاي شان مقابل پاي شان جفت مي‌شدند. ما به اين دليل عشق به روحانيت دارند. بر اساس همين اصل اين نقش را بازي کرديم که اگر چهار نفر با روحانيت بد هم باشند مي‌خواهيم بگوئيم به اين دليل قابل احترام است.

که البته خبرش را بدهم که در فيلم رسوايي 2 هم نقش حاج يوسف را دارم.

* برخي جوانان بعد از ديدن «رسوايي» نظرشان درباره روحانيت عوض شد

بعضي حاضر‌ند در ژاپن مرده‌شور شوند ولي در ايران گچ‌کاري نمي‌کنند

تا به حال کسي به خاطر بازي‌تان در نقش روحاني خرده به شما نگرفته است؟

هيچ کس به خاطر بازي در رسوايي به من خرده نگرفت و بازخورد خوبي داشت. برخي جوانان که با روحانيت مشکلي هم داشتند با ديدن اين فيلم فهميدند که بله تصورشان نسبت به روحانيت اشتباه بوده.

* ده نمکي با اين جثه نمي‌تواند گروه فشاري باشد

اجازه بدهيد نکته ديگري را هم دراينجا عرض کنم قبل از سئوال تان، متاسفانه بعضي‌ها در ذهن شان رفته است که ده نمکي جز گروه فشار بوده و حرفهاي نادرست مي‌زنند. کسي نيست به اينها بگويد شما بيائيد يک کشتي با او بگيريد ببينيد اصلا مي تواند با شما کشتي بگيرد،‌ اصلا زورش را ببينيد دارد؟ اين بنده خدا کجا مي‌تواند جز گروه فشار باشد؟ چطور مي تواند جوان 80 کيلويي را از بالاي پشت بام پرت کند پائين؟ از هر کس مي‌پرسم آيا شما با چشم خودت ديدي که ده نمکي چنين کاري کرده يا مي‌گويد نه، و يا مي‌گويد ما شنيده‌ايم. مي‌گويم خب برويد تحقيق کنيد و بر اساس شايعات کسي را محکوم نکنيد.

متاسفانه ما ملتي هستيم که يک شايعه را بهتر باور مي کنيم و خودمان هم به آن شاخ و برگ مي دهيم تا ديگران بهتر باور کنند.
برگرديم به «آدم برفي». خيلي‌ها در صدد ترک مملکت هستند به هر بهانه‌اي و هر قيمتي. در سينما هم آثاري در اين خصوص مشهود است. خيلي جالب است که شما از حدود بيست سال پيش در فيلم «آدم برفي» منتقد اين بوده ايد که نبايد به هر قيمتي انسان مملکت خود را بفروشد. ممنون مي شوم مطلب را کمي باز کنيد.

خيلي بد است. طرف حاضر است که برود در فرانسه ظرف بشورد ولي در خانه خودش حاضر نيست ظرف بشورد. چرا؟ چون در خانه‌اش مجبور نيست ولي در خارج مجبور مي شود. آن وقت حتي عده‌اي حاضر مي شوند در ژاپن مرده هم بشورند ولي چرا همين آدم نمي آيد در ايران گچ کار بشود و يا بنا بشود. ما مديري داشتيم در تابستان که براي کمک خرج خودش در تابستان بنائي مي‌کرد. يادم هست يک ماه هم خودم رفتم و آجر مي‌انداختم و بنائي مي‌کردم. مديرمان مي‌گفت من دستمزد سه ماه بنائي ام بيشتر از نه ماه حقوق معلمي ست.

* تفاوت نسل هفتاد و نسل قبل تر را اگر مي توانيد با يک تجربه شخصي يا يک مثال براي مان باز کنيد.

من چند تا از اقوامم بودند که بيکار بودند. گفتم بيائيد ميوه فروشي کنيم و دو نفرمان چهارصبح برويم و ميوه از بازار بخريم و دو نفر هم ميوه‌ها را بفروشيم. الان مغازه بزرگي در افسريه زده‌اند و هر کدام صاحب خانه‌اي شده‌اند. ولي الان شما به يک آدمي که فوق ديپلم است بگوئيد بيا برو براي گذران زندگي ميوه فروشي يا سبزي فروشي بکن. با ناراحتي به تو مي گويد من بروم ميوه فروش بشوم؟ خب اگر اين کار را نکند مجبور مي شود براي گذران زندگي ش برود کار هاي نادرستي انجام دهد،‌ دلال شود و يا کلاهبرداري و يا دزدي کند. همه شان هم دوست دارند يک شبه ميليونر شوند. به جوان هاي دهه هفتادي الان شما اگر بگوئيد بيا يک کاري بکن و کاسبي راه بنداز. مي گويد شما 300 ميليون به من بده با يک ماشين و موبايل ببينيد من چه کار مي کنم. من در جواب مي گويم شما وقتي نمي تواني هزار تومان در بياوري با آن چند صد ميليون هم نمي تواني کاري راه بيندازي. اگر تونستي مبلغي پس انداز کني مي تواني آن سيصد تومان را هم مديريت کني.

بعضي از نسل هفتاد بد چيزي هستند مثل سرطان. چه دختر و چه پسر. حتي مسئوليت خودشان را گاهي عرضه ندارند داشته باشند؟ تا چه برسد به اينکه بخواهند مثل ما مسئوليت پذير باشد. البته بعضي‌هايشان.

و سخن پاياني...

در آخر مي خواهم براي پدرم مردم دعا کنند که چند وقت پيش بستري بودند.( اين مصاحبه در زماني گرفته شد که پدر آقاي عبدي در بيمارستان بستري بودند).