صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۰۲۳۴
تاریخ انتشار: ۰۹ : ۰۰ - ۰۲ اسفند ۱۳۸۹
حجة الاسلام اديب يزدي: در آن هنگام که محمد(ص) دوران کودکي خود را نزد «حليمه سعديه» مادر رضاعي خود مي گذراند، کمتر از پنج سال داشت. روزي به حليمه سعديه فرمود: اي مادر! چرا دو نفر از برادرانم را (منظور فرزندان حليمه بودند) در روز نمي بينم؟ حليمه گفت: آنها روزها گوسفندان را به چراگاه مي برند و اکنون در دشت هستند. محمد گفت: چرا مرا همراه آنها نمي فرست
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در آن هنگام که محمد(ص) دوران کودکي خود را نزد «حليمه سعديه» مادر رضاعي خود مي گذراند، کمتر از پنج سال داشت. روزي به حليمه سعديه فرمود: اي مادر! چرا دو نفر از برادرانم را (منظور فرزندان حليمه بودند) در روز نمي بينم؟ حليمه گفت: آنها روزها گوسفندان را به چراگاه مي برند و اکنون در دشت هستند. محمد گفت: چرا مرا همراه آنها نمي فرستيد؟

حليمه پاسخ داد: آيا دوست داري همراه آنها به صحرا بروي؟ پيامبر گفت: آري. بامداد روز بعد، حليمه سر محمد(ص) را شانه زد و خوشبو کرد. يک عدد مهره يماني نيز براي محافظت به گردنش آويخت.

محمد(ص) بي درنگ آن مهره را از گردن بيرون آورد و به کنار انداخت و به حليمه فرمود: «مادر جان، آرام باش! اين چيست؟ من خدايي دارم که مرا حفظ مي کند نه مهره يماني! »

همان طور که مي دانيد، اسلام دين دانش، آگاهي و معرفت است و واقع گرايي در ذات آن نهفته است. از اين رو، نمي تواند با اوهام و خرافات هماهنگ باشد، يا در برابر آن سکوت کند. بلکه اصولاً اين مکتب، مبارزه با افکار خرافي و باطل را در رأس کار خود قرار مي دهد.

بر اين اساس، پيامبر اسلام (ص)، آگاهي دادن به مردم و جذب آنان به سوي واقعيتها را در دستور کار خويش قرارداده بود.

پيش از بعثت، خرافات بر سرزمين حجاز سايه افکنده بود. پيامبر(ص) تلاش کرد تا اين اوهام و تاريکي ها را از دل و ذهن مردم پاک کند.

براي نمونه، ايشان پسري از ماريه قبطيه به نام ابراهيم داشت و اين پسر را بسيار دوست داشت تا اينکه در هجده ماهگي از دنيا رفت. حضرت متأثر شد و گريست و فرمود: دل مي سوزد و اشک مي ريزد. اي ابراهيم، ما به خاطر تو محزونيم، ولي هرگز چيزي برخلاف رضاي پروردگار نمي گوييم. تمام مسلمانان نيز به خاطر اينکه غباري از حزن بر دل مبارک آن حضرت نشسته بود، ناراحت بودند.

به طور اتفاقي، همان روز خورشيد گرفت. مسلمانان نيز فکر کردند عالم بالا هم در غم حضرت رسول سوگوارند. اين مطلب در ميان مردم مدينه پيچيد و همه گفتند: خورشيد به سبب اندوهي که به پيامبر رسيده، گرفته است.

گرچه اين اتفاق سبب شد عقيده و ايمان مردم به رسول خدا (ص) بيشتر شود، ولي پيامبر که نمي خواست از ناداني مردم استفاده کند، بالاي منبر رفت و فرمود: اينکه خورشيد گرفت، به خاطر فرزند من نبود، خورشيد و ماه گرفتگي، دو نشانه از نشانه هاي الهي است.

* حجة الاسلام اديب يزدي