پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بازجوییها از متهم جنایت خیابان ایتالیا که پدر و خواهرش را به قتل رسانده است همچنان ادامه دارد. این جوان ٢٤ساله که هوتن نام دارد مدعی است در پی خشم لحظهای دست به کشتار زد. او که اکنون در بازداشت به سر میبرد حاضر به گفتوگو با خبرنگاران نیست و توضیح بیشتری درباره قتل نمیدهد. در حالیکه تحقیقات قضایی -پلیسی پیرامون این پرونده ادامه دارد، در گفتوگو با «ناصر قاسمزاد»، روانشناس و استاد دانشگاه به بررسی چرایی این جنایت و دلایل و ریشههای احتمالی ان پرداختهایم.
متهم مدعی است بدون اختلاف و درگیری قبلی ابتدا خواهرش را به خاطر اختلافنظر در تماشای تلویزیون خفه کرده و پس از آن وقتی پدرش از راه رسیده او را نیز با ضربات کارد به قتل رسانده است. آیا میتوان تصور کرد فردی بدون زمینه قبلی چنین جنایتی را مرتکب شود؟
از نظر علمی بعید بهنظر میرسد عصبانیت آنی آنقدر شدید باشد که فرد بدون هیچ مقدمهای دست به قتل دو نفر از عزیزان خود بزند. حتما باید بررسی روانشناختی در مورد فرد انجام بگیرد و نحوه تعامل و ارتباطات این خانواده بررسی شود. خیلی مواقع قضاوتهایی که اطرافیان انجام میدهند با نحوه و نوع روابط خانواده همخوانی ندارد. یعنی افراد معمولا بیرون از خانه نوع دیگری از رفتارهایشان را نشان میدهند اما داخل خانه شرایط فرق میکند و افراد رفتار متفاوتی از خود بروز میدهند.
از طرفی بخشی از مسایل روانشناختی در حال و بخشی در گذشته فرد ریشه دارد. مثلا اگر خانوادهای داشته باشیم که خشم و رفتار خشونتآمیز و پرخاشگرانه در آن وجود دارد به طور طبیعی خشم و رفتارهای خشونتآمیز در پسزمینه همه رفتارهای اعضای آن خانواده دیده میشود؛ در چنین شرایطی شاید در رفتار فرد با دوستان و جمع همسالان فقط کمی خشونت سطحی دیده شود اما محیط خانه محیطی است که افراد راحت خود را بروز میدهند. همچنین اگر نحوه تربیت و تعامل پدر و مادر با فرزند پاسخگوی نیازهای فرد در دوران رشد نباشد خیلیوقتها خشم فروخورده که از گذشته در وجود فرد باقی میماند، میتواند در شرایط بحران باعث بروز رفتارهای ناگهانی و خشونتآمیز شود.
در این پرونده ما واقعا نمیدانیم چه اتفاقی افتاده و چه شرایطی پیش آمده است ولی این رفتار نشان نمیدهد درگیری بسیار سادهای پیش آمده باشد. به احتمال زیاد پروسه رفتار خشونتآمیز و فرآیند عصبانیت پسر در نظام خانواده وجود داشته است. بههرحال باید بررسی شود آیا فرد در طول فرآیند رشد دارای رفتارهای فرد بیمار بوده است یا خیر؟ همچنین احتمال بیماری شدید روانی و پنهان را باید بررسی کرد؛ البته این از مواردی است که خانواده و اطرافیان نزدیک باید در مورد آن گزارش دهند. حتی گاهی دیده میشود بیماریهای حاد روانی از چشم اطرافیان درجهدو فرد هم پنهان میماند و این در حالی است که پرخاشگری و رفتارهای اینچنینی ممکن است ناشی از این بیماریها باشد. مثلا ممکن است فرد دچار پارانوئید باشد و رفتارهای خشونتآمیزی که با خواهر انجام داده را میتوان ناشی از آن دانست. بههرحال در شرایط عادی خیلی بعید بهنظر میرسد که فرد دست به چنین رفتار جنونآمیزی بزند و دونفر از عزیزان خود را بکشد. بهنظر من از لحاظ علمی در یکپروسه سالم رفتاری و هوشی چنین چیزی را نمیتوان پذیرفت آنهم در جامعه ما که باورهای دینی و خانوادگی و فرهنگی، خشونت و رفتار پرخاشگرانه را تقبیح میکند. البته فرضیه استفاده از مواد روانگردان قبل از جنایت هم دور از ذهن بهنظر نمیرسد که این هم با آزمایش مشخص خواهد شد، بهخصوص اگر فرد تحتتاثیر مواد صنعتی شیشه بوده باشد چنین رفتاری محتملتر بهنظر میرسد چون باعث رفتارهای غیرقابل پیشبینی در فرد میشود.
موضوع دیگری که در این پرونده عجیب بهنظر میرسد خونسردی متهم پس از ارتکاب دوجنایت است به نحوی که در اعترافات خود گفته است بعد از قتل به سینما و سپس به خانه یکی از دوستانش رفته و فوتبال تماشا کرده است و حتی دوستش هم میگوید متهم در این مدت خیلی شوخی میکرد و میخندید.
در محیط نرمال و سالم بروز چنین اتفاقاتی غیرممکن بهنظر میرسد. قطعا باید پسزمینهای وجود داشته باشد که آن را با توجه به خشم و خشونتهای سرکوبشده و روند تربیتی میتوان ریشهیابی کرد؛ چون همه اینها میتواند دستبهدست هم دهد تا چنین اتفاقی رقم بخورد. ضمن اینکه افراد بعد از مصرف مواد مخدر ممکن است دچار حالات غیرعادی شوند و خوشحالی روانی داشته باشند در حالی که دلیل خاصی هم برای آن وجود ندارد. به نظر من باید این فرضیه را به عنوان یکی از احتمالات موجود در نظر بگیریم.
برای پیشگیری از چنین اتفاقاتی چه باید کرد؟
بهنظر میآید سن زندگی فرزندان با والدین در حال افزایش است و جوانان ما بهدلایل بسیاری میل به ازدواج ندارند و به همین دلیل مدت بیشتری را در خانه کنار والدین زندگی میکنند. شاهد آن هستیم که بسیاری از خشمها در چنین شرایطی به وجود میآید. این در حالی است که روانشناسان معتقدند سن زندگی با والدین، یک دوره زمانی خاص دارد و پس از این که سن فرزند از حدی گذشت و وقتی فرد به بالاتر از ٢٨سال رسید و ازدواج نکرد، والدین باید شرایط استقلال ویژهای را برای فرزندشان فراهم کنند و اگر قرار شد بعد از این سن با هم زندگی کنند باید زندگی مستقلتری داشته باشند و در کیفیت مراقبتها و نظارتها تجدید نظر کنند و بچهها آزادیعمل بیشتری داشته باشند؛ البته این به معنی نبود مراقبتها نیست بلکه باید در نوع و کیفیت آنها تجدید نظر کرد چون بهنظر میآید وقتی سن زندگی مشترک سپری میشود، هم تحمل والدین پایین میآید و هم فرزندان.
در این پرونده نیز ممکن است همین امر یکی از دلایل نهفته اختلافاتی باشد که منجر به این جنایات شده است، چون در چنین شرایطی نه فرزندان و نه والدین تحمل رفتارهای یکدیگر را ندارند. باید تدابیری اندیشید که اگر خانوادهها دارای چنین جوانانی هستند از مهارتهای لازم زندگی برای ارتباط و تعامل بیشتر با یکدیگر برخوردار شوند.
منبع: شرق