محسن رضایی در برنامه زنده «سطرهای ناخوانده» از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران با بیان ناگفته هایی از جنگ تحمیلی از جمله جریان موافقت امام خمینی (ره) با ورود به خاک عراق و اعزام نیروهای ایران به جنوب لبنان پس از حمله رژیم صهیونیستی به آن کشور پرداخت.
به گزارش «انتخاب»، فرمانده اسبق سپاه گفت: من پیشنهاد می کنم از جناب آقای هاشمی هم مصاحبه بگیرید. حتی از آقای میرحسین هم مصاحبه بگیرید، بالاخره ایشان نخست وزیر [دوران] جنگ بوده است.
وی افزود: من یادم هست که دو سه سال پیش - قبل از این جریان فتنه - ایشان یک روزی - شاید در افطاری آقای قالیباف بود - که ایشان (میرحسین) به من گفت که «من اصلا در جریان نامه آقای روغنی زنجانی به امام نبودم». در حالی که ایشان معاون آقای میرحسین بود. که من گفتم چطور می شود، [روغنی زنجانی] معاون شما بود، بعد شما می گویید که من اصلا در جریان این نامه نبودم! لذا خوب است که بعضی از این بحث ها را که شما طرح کردید، باز کنید، که بعضی از مسایل روشن بشود.
فرمانده اسبق سپاه درباره ورود نیروهای ایران به خاک عراق و مخالفت امام (ره) با این اقدام گفت: چه کسی گفته که امام (ره) مخالف ورود به خاک عراق بودند؟!
وی یادآور شد: در این زمینه، دو بحث وجود دارد که آیا امام مخالف ادامه جنگ بودند یا اینکه مخالف ورود به خاک عراق بودند؟
رضایی افزود: اینکه مخالف ورود (رزمندگان اسلام) به خاک عراق بودند نیز شبهه ناک است. جلساتی در حضور امام (ره) برگزار شد. آقای خویینی ها و حاج احمد آقا بودند و در جلسه دوم من هم بودم. آقای هاشمی گفتند ما جلسه ای با امام داشتیم و نتوانستیم ایشان را قانع کنیم ولی در جلسه دومی که من رفتم از صحبت های امام نفهمیدم که ایشان مخالف ورود به خاک عراق هستند.
فرمانده پیشین سپاه گفت: امام در آن جلسه فرمود استدلال شما چیست که می خواهید وارد خاک عراق شوید؟ آقای هاشمی اول صحبت کردند و گفتند که الان ما سر مرز رسیده ایم. بالاخره اگر جنگ ادامه یابد ما در داخل مرز که کاری نمی توانیم بکنیم و اگر هم بخواهیم از طریق مذاکرات جریان را پیش ببریم باید یک چیزی به عنوان اهرم فشار دست ما باشد که ما با آن بتوانیم (مساله جنگ را)حل کنیم.
فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: بعد از ایشان، آقای ظهیرنژاد (فرمانده وقت ارتش) صحبت کردند و گفتند این مرز بین المللی که ما بر سر آن قرار گرفته ایم، قابل دفاع نیست چون یک بیابان است و حتی نقشه های مرزی هم قابل تفکیک نیست. ما باید برویم پشت اروند رود که یک عارضه ای باشد که اگر جنگ قرار باشد بیست سال یا سی سال هم طول بکشد، ما با یک نیروی کم بتوانیم پشت این عارضه که یک مانع طبیعی است، دفاع کنیم.
رضایی ادامه داد: من حرف های آقای ظهیرنژاد را تایید کردم و گفتم ما در خرمشهر و آبادان که الان هستیم مرز بین المللی از 500 متری خرمشهر و آبادان عبور می کند. اگر در چنین شرایطی ما آتش بس بدهیم آنها با یک خمپاره 60 هم می توانند از آن طرف رودخانه وسط شهر آبادان را بزنند و پالایشگاه را به آتش بکشند یا بزنند وسط خرمشهر، اما اگر برویم پشت نیمه دوم اروند رود یا همان شط العرب، در فاصله 500 متری بصره خواهیم بود و یک موازنه مقابله به مثل پیدا می کنیم. در این صورت، ارتش عراق اگر بخواهد به خرمشهر و آبادان تیراندازی کند ما هم متقابلا می توانیم روی بصره فشار بیاوریم.
محسن رضایی افزود: امام این صحبت ها را که شنیدند، فرمودند: خیلی خب من فکرهایم را بکنم. بعد احمد آقا تماس گرفت و گفت که امام قبول کردند، منتها شرایطی را مطرح کردند و از جمله گفتند باید حواستان باشد که مردم را نزنید، دوم اینکه اگر شما وارد شوید دشمن شما را به عنوان متجاوز قلمداد خواهد کرد، یک شرط دیگر را هم گفتند و افزودند: اگر این شرط ها را رعایت کنید من موافقم با اینکه شما ورود پیدا کنید.
رضایی خاطرنشان ساخت: این اظهارات امام خمینی (ره) حالا می تواند هم تفسیر شود که ایشان مخالف (ورود نیروهای ایران به خاک عراق) بودند و هم می تواند این باشد که امام به دنبال منطق و استدلالی می گشتند که دلیلی برای این عبور وجود داشته باشد و به نظر من، این دلیل دوم قوت بیشتری دارد.
وی تاکید کرد: اصلا ورود به خاک عراق را ما در عملیات بیت المقدس طراحی کرده بودیم نه رمضان. قبل از این جلسه که خدمت امام برسیم، ما عملیات بیت المقدس را برای خرمشهر انتخاب نکرده بودیم بلکه در مقیاسی کلان تر و با هدف ضربه زدن به دشمن بعثی، به دنبال آن بودیم تا بندر بصره عراق را تصرف کنیم و طرح عملیات ما حداقل تا تنومه بود.
رضایی افزود: ما در عملیات بیت المقدس می خواستیم جنگ را تمام کنیم منتها وقتی به مرز بین المللی رسیدیم، دیدیم که توان آن را نداریم. پس، یا باید به سمت خرمشهر برویم یا اگر رفتیم بصره و موفق نشدیم، خرمشهر را هم از دست می دهیم. لذا اینجا احتیاط کردیم، گفتیم ما اول خرمشهر را بگیریم که خیالمان راحت باشد بعد برویم سمت بصره.
فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس گفت: در آن زمان، ما بر سر یک دوراهی بودیم که حالا که نیرو نداریم برویم سمت بصره یا اول کار خرمشهر را تمام کنیم.
رضایی در باره علت اندیشیدن به فتح بصره گفت: فکر می کردیم اگر به بصره برسیم جنگ تمام می شود چون منطقه نفت خیزی بود که می توانستیم با استفاده از برای گرفتن امتیازات بر صدام فشار بیاوریم و حتی، مذاکرات صلح را به نتیجه برسانیم.
وی خاطرنشان کرد: اینکه برخی می گویند ایران (در طول جنگ) هیچ وقت تن به صلح نداد، دروغی بیش نیست چون هیچ هیات صلحی نبود که تقاضا کند و ما درخواست آنها را قبول نکنیم به جز آمریکا.
رضایی خاطرنشان کرد: امام می فرمودند خسارات ما را بدهید، مرز بین المللی را به رسمیت بشناسید، اسرا هم برگردند. تنها «تنبیه صدام»، مغایر عرف بین الملل بود. امام هم نگفتند (صدام را ) بدهید ما این کار را بکنیم، بلکه فرمودند باید تنبیه شود. روی میز مذاکره همین چهار شرط بود اگر چه می گفتیم جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم و بحث سقوط صدام بود.
رضایی در ادامه گفت: ما یک کف داشتیم که میز مذاکره بود و یک سقف داشتیم که اگر به این کف راضی نمی شدند و جنگ ادامه پیدا می کرد، دیگر متوقف نمی شدیم و تا سقوط صدام هم می رفتیم، اسراییل را هم می گرفتیم.
رضایی در باره همزمانی حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان با آن مقطع (ورود به خاک عراق) گفت: یک سوال همان موقع مطرح بود.آقای هاشمی گفتند: با ورود ما به خاک عراق، ممکن است اسراییل همزمان به کشوری عربی حمله کند و دیگران، تبلیغات را به این سمت ببرند که ایران و اسراییل همزمان به کشورهای عربی حمله کرده اند و در افکار عمومی بگویند معلوم است که دستشان در دست هم است.
فرمانده اسبق سپاه پاسداران اضافه کرد: قبل از اینکه ما (به خاک عراق) حمله کنیم، اسراییل به جنوب لبنان حمله کرد. ما فرصت پیدا کردیم که یک تیپ خود را به آنجا بفرستیم که اول وضعمان را نسبت به اسراییل مشخص کنیم، ثانیا از یک کشور اسلامی دفاع کنیم و در آینده هم از این فرصت به عنوان جای پایی برای جمهوری اسلامی بهره ببریم. لذا، نیرو به آنجا فرستادیم تا جلوی این جوسازی را بگیریم و موضعمان را نسبت به اقدامات اسراییل نشان دهیم.
رضایی گفت: البته من فکر می کردم که مسئولان شورای عالی دفاع یعنی حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی رفته اند و نظر امام را گرفته اند. لذا، من و برادرمان صیاد (شیرازی) سوار هواپیما شدیم و رفتیم پیش آقای حافظ اسد(رییس جمهوری وقت سوریه). ایشان خیلی انسان وارسته ای بود. به من گفت که خیلی ممنون از اینکه نیروها آمدند و مانوری دادید. ما متشکریم ولی نیروهایتان می توانند برگردند.
رضایی افزود: من به حافظ اسد گفتم نمی توانم این کار را بکنم. گفت: چرا؟ گفتم: من این نیروها را که آوردم مردم ایران جشن گرفتند و شیرینی دادند. من اگر خالا اینها را برگردانم اصلا اجازه نمی دهند از فرودگاه به خانه ام بروم. ایشان کمی به فکر فرو رفت و گفت: پس با آقای حکمت شهابی جلسه بگذارید.
وی خاطرنشان کرد: با شهابی جلسه گذاشتیم و در واقع، میخ سپاه را تا امروز آنجا کوبیدیم که الحمدلله نتیجه اش، ایجاد حزب الله لبنان شد.
رضایی گفت: پس از آن، من (به ایران) آمدم و وقتی فهمیدم امام در جریان نیست در شورای عالی دفاع حرفی زدم که دوستان هم ناراحت شدند، ولی احمد آقا صحبت مرا به امام گفته بود. گفتم از اینکه من به امام نگفتم و این تیپ را بردم آنجا، از محضر امام عذرخواهی می کنم. خدمت امام هم رفتم و گفتم من فکر می کردم نظر شما را گرفته اند.
امام فرمودند: حالا که نیروها رفته اند ولی من نگران بودم که نکند جریان آن مغازه دار اصفهانی پیش بیاید. فرمودند قصه اش را می دانی شما؟ گفتم خیر. فرمودند که جریان این بوده که یک اصفهانی می رود در مغازه اش را باز کند می بیند که دو نفر همدیگر را به شدت کتک کاری می کنند. فهمید یکی دزد است یکی مسلمان متدین. دزد در حال باز کردن مغازه بوده که فرد مسلمان با او برخورد می کند. مغازه دار هر چه منتظر می شود می بیند دعوا تمام شدنی نیست لذا به این دو نفر می گوید بروید آن طرف دعوایتان را بکنید تا من مغازه را باز کنم. امام فرمود: نکند فردا این گونه شود.
رضایی یادآور شد: حدود یک هفته بعد، امام جمله ای را بیان کردند که با آن، تکلیف همه روشن شد. ایشان گفتند که راه قدس از کربلا می گذرد. یعنی هر کس که می خواهد با اسراییل بجنگد، باید بداند لازمه اش پیروزی در نبرد با رژیم بعثی صدام است.
ادامه گفت وگوی کارشناسان نسل جوان با محسن رضایی در برنامه 'سطرهای ناخوانده' که در آن، سوالات و ابهامات آنان در باره دوران هشت ساله جنگ تحمیلی مطرح می شود، قرار است جمعه شب از شبکه یک سیما پخش شود.
رضایی، دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام در جریان این گفت وگو تاکید کرد: اگرچه رفع ابهامات دوران دفاع مقدس برای افکار عمومی و نسل جوان امروز مهم است، اما آنها باید بدانند چگونه از دل این جنگ سرداران صاحب نامی نظیر شهید باقری، شهید همت و ... درآمدند و راز موفقیت و ایستادگی آنان را بشناسند.
واقعا این چهارتا بچه سوسول و بی سواد فکر کرده اند عددی هستند