صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۷۸۸۴۱
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۵ - ۰۸ شهريور ۱۳۹۳
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
خرازی از اعضای موسس "نسل دوم اصلاح طلبان" در پاسخ به بخشی از اصلاح‌طلبان که با این تشکل مخالفت می‌کنند می‌گوید:واقعاً اخلاق این است که به جوانان باانگیزه اهانت کنیم؟ اینها تا دیروز که پیاده‌نظام شما بودند چطور خوب بودند اما امروز بدند؟

به گزارش خبرگزاری تسنیم، صادق خرازی از اعضای موسس تشکل "نسل دوم اصلاح‌طلبان" موسوم به «ندا» در گفت‌وگو با نشریه مثلث به برخی شبهات و انتقادات راجع به این تشکل که عمدتاً از سوی بخش دیگری از اصلاح‌طلبان مطرح می‌شود پاسخ داده است. متن پرسش و پاسخ با صادق خرازی درباره تشکل ندا به شرح ذیل است:

 اگر موافق باشید در خصوص نسل دوم اصلاح‌طلبان صحبت کنیم؛ مسئله‌ای که این روزها بسیار در رسانه‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد. شما خودتان از نسل اول اصلاح‌طلبان هستید.

خرازی: بله.

و عموماً این نسل در میان ....

خرازی: آقای ابطحی گفته است که چرا برادر هم سن ما خودش را پنهان کرده است.

گفتند ایشان بعداً اصلاح‌طلب شد.

خرازی: یا بعداً «دیر» اصلاح‌طلب شد.

نسل نخست اصلاح‌طلبان عموماً در میان 50 تا 70 سال هستند و در سن پختگی سیاسی به سر می‌برند. اینکه شما این تشکل را انتخاب کرده‌اید به معنی بازنشسته شدن نسل اول است یا تأکیدی است بر رویش نسل دوم؟

خرازی: من هیچگاه در خصوص ریزش در نسل اول اصلاح‌طلبان صحبت نکرده‌ام بلکه استراتژی و بحثی تحت عنوان رویش نسل دوم و جوانان اصلاح‌طلب را مطرح کردم. یکی از بزرگترین مشکلاتی که ما در ایران داریم این است که گویا در همه چیز بازنشستگی وجود دارد اما هیچکس در سیاست برای خود بازنشستگی قائل نیست. من نه به دنبال حذف نسل اول اصلاح‌طلبان هستم و نه ریزش نسل اول اصلاح‌طلبان را دنبال می‌کنم؛ بلکه حرفم چیز دیگری است. حرف من این است که جوانانی که امروز در جمع اصلاح‌طلبان هستند نیازمند امنیت، اتاق فکر، توجه بیشتر و تعریف مجدد همکاری با نظام هستیم.

اتفاقاتی که از زمان انتخابات مجلس گذشته رخ داد نشان از 2 جریان متفاوت در میان اصلاح‌طلبان داشت؛ یکی جریانی که انتخابات را تحریم کرد و دیگری جریانی که معتقد بود نباید انتخابات تحریم شود و باید به طور جدی در متن تحولات سیاسی اجتماعی ایران حضور داشته باشیم و نقش‌آفرینی کنیم. خود آقای خاتمی در انتخابات مجلس شرکت کردند. خیلی از کسانی که امروز می‌گویند کار ایشان شایسته و پسندیده بود، به ایشان اهانت می‌کردند و نقد می‌کردند.

البته نقش اشکالی ندارد و آقای خاتمی بارها گفته‌اند که من را نقد کنید اما آنها هتاکی می‌کردند. این در حالی است که امروز خوشحال هستند و می‌گویند که در حال برنامه‌ریزی برای انتخابات مجلس آینده و دوره آینده ریاست‌جمهوری هستند. این نشان می‌دهد که یک گام مهم اصلاحی در درون اصلاحات برداشته شده است و کسانی که مدعی تحریم بودند، امروز به جایی رسیدند که باید در انتخابات مشارکت کرد. این مسئله بسیار مثبتی است و ما آنرا به فال نیک می‌گیریم اما بخش عمده‌ای از جوانان اصلاح‌طلب آن روزها در کنار آقای خاتمی قرار گرفتند و از رفتار ایشان دفاع کردند.

همین افراد در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نقش جدی داشتند. در جریان اصلاحات گروهی ژنرال در بالا نشستند و عده‌ای سرباز در پایین می‌جنگیدند البته من نمی‌خواهم نقش ژنرال‌ها را نادیده بگیرم؛ عده زیادی خدمات فراوانی در جنگ و انقلاب دارند و برخی از آنها از خانواده شهدا هستند البته ممکن است با برخی از آنها اختلاف سلیقه داشته باشم و حتی گروهی از آنها زبان گزنده داشته باشند و طی این چند روز انواع و اقسام اهانتها و تهمت‌ها را به من زده باشند ولی خب من برایشان دعا می‌کنم و از خداوند سلامتی و عزت و موفقیت برایشان طلب می‌کنم و نسبت به همه آنها ارادت دارم. معتقدم که باید نسل جوان را دریافت؛ اگر نسل جوان را در نیابیم بیگانگان آنها را در می‌یابند، مضمحل می‌شوند، به زوال فکری و سیاسی می‌رسند و دچار بی‌انگیزگی می‌شوند. این مهمترین زنگ خطری است که ما در «موج»، «یاری»، «پویش» و ... می‌بینیم.

باید این کار انجام می‌شد و کاری که ما در ندا انجام دادیم باید صورت می‌گرفت و یک تلنگر جدی بود تا برخی از آقایان به خودشان بیایند. هر کسی دوست داشته باشد می‌تواند با جریان اصلاحات کار کند. ساحت سیاسی در کشور به قدری گسترده است، ساحت اجتماعی در ایران به قدری پهناور است، ساحت اقتصادی در ایران به قدری پراستعداد و ظرفیت است که می‌توان در آنها کار کرد و از آنها استفاده کرد؛ نه اینکه عده‌ای بیایند و به طور بسیار غیرمنطقی و با حالت بسیار بسته‌ای نسبت به جوانها حرف بزنند. من معتقدم اصلاحات در ذات انقلاب است و سند اصلاحات را به نام کسی نزده‌اند.

اگر کسی اعتقاد دارد که سند اصلاحات را به نام او زده‌اند دارای اعتماد به نفس بسیار بالایی است و کسی که خود را مالک اصلاحات بداند به روحیات شخصی و فردی او بر می‌گردد. اصلاحات متعلق به همه آحاد مردم ایران است و سندش هم به نام ایران است؛ دقیقاً مانند انقلاب و ایران که متعلق به هر ایرانی است. اصلاحات هم متعلق به کسانی است که در این اردوگاه فکری کار می‌کنند.

اینکه کسانی دچار نگاه انحصارطلبانه شوند و بگویند ما اصلاح‌طلبی را راه انداختیم اشتباه است؛ هر کسی حرف اصلاحی می‌زند باید حرف او را پسندید و هر کسی حرف غیراصلاحی می‌زند باید به او گفت که مدینه فاضله‌ای که امیرالمؤمنین و ائمه‌اطهار به دنبال آن بودند این نیست که شما و ما مدعی آن هستیم. باید بیاموزیم که نسبت بین اخلاق و سیاست کجاست. در این وانفسا هر کسی قلم و تریبون داشت می‌تواند همه چیزی بگوید ولی واقعاً اخلاق این است که به جوانان باانگیزه اهانت کنیم؟ اینها تا دیروز که پیاده‌نظام شما بودند چطور خوب بودند اینگونه حرفی نبود چه شد که حالا اینگونه نسبت به یاران دیروز موضع می‌گیرند؟

به همه دوستان گفته‌ام هر اهانتی کردند سکوت کنید و مدارا، لازمه کار سیاست تحمل و توان است. وقتی مدعی کار اصلاحی هستیم نبایست به زبان بدگویان صحبت کنیم؛ مردم امروز آگاه هستند و می‌دانند وفاداران عرصه اصلاحات چه کسانی هستند. برخی نان به روز می‌خورند خب نوش‌جانشان، یادمان نرفته جوانان مقاومت کردند، تا لحظه آخر با اصلاحات بودند، ولی برخی انواع و اقسام تهمت‌ها و افشاگری‌های نادرست را برای فرار به جلو انجام دادند.

نباید با کسی رودربایستی داشت و حرکت سیاسی همین است. من تاریخ انقلاب و گذشته افراد را خوب می‌دانم. اگر قرار به افشاگری باشد خیلی‌ حرف‌ها را می‌توان با مردم گفت، آن وقت مردم نسبت به شما تصمیم خواهند گرفت.

شاید این سوال مربوط به گذشته باشد اما گفته می‌شد زمانی که آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم رأی داد شما تلاش بسیاری کردید تا ایشان در انتخابات شرکت کند و میان ایشان و حاکمیت، اعتمادسازی ایجاد شود، این حرف درست است؟

خرازی: (مکث) آقای خاتمی خودش به این جمع‌بندی رسید اما من جزو مشاورانی بود که ایشان با من هم مشورت کردند و به آقای خاتمی توصیه کردم که در انتخابات شرکت کند. در نهایت شخص آقای خاتمی به این جمع‌بندی رسید که نباید با صندوق رأی قهر کرد؛ ایشان به این نتیجه رسید که ایثار کند. من معتقدم در آن برهه‌ای که بخش عمده‌ای از جریانات سیاسی اصلاح‌طلب نسبت به محورهای مختلف سیاسی کشور نقد داشتند این کار آقای خاتمی حرکت بسیار متهورانه‌ای بود. آقای خاتمی ریسمان نازک میان اصلاحات و حاکمیت را حفظ کرد و این کار در انتخابات ریاست جمهوری بخش عمده‌ای از نیروهای اجتماعی را احیا کرد. همان ایام سیمای تحت فشار آقای خاتمی را که می‌دیدم منقلب می‌شدم. همان هتاکان دیروز مدعیان امروز خاتمی هستند.

شاید انتظار می‌رفت و حتی پیش‌بینی می‌شد که آقای خاتمی به حاکمیت نزدیک شود و داستانی که بعد از انتخابات 88 میان آقای خاتمی و حاکمیت پیش آمده بود تغییر کند اما این اتفاق رخ نداد.

خرازی: آقای خاتمی جزو حاکمیت است و به طور نانوشته و ناگفته در نظام حضور دارد. آقای خاتمی محصور نیست بلکه با همه ارتباط دارد و مورد مشورت و گفت‌وگو قرار می‌گیرد. شاید آقای خاتمی بعد از پایان دوره ریاست‌جمهوری‌اش مسئولیتی در نظام سیاسی ایران نگرفته باشد اما می‌توانست نقش یک مستشار معتمد در نظام سیاسی کشور را ایفا کند. بسیاری از آقایان از جمله آقای رئیس‌جمهور، معاون اول رئیس‌جمهور و حتی دوستان قوای مختلف با آقای خاتمی در ارتباط هستند؛ چرا که ‌آقای خاتمی جزو حاکمیت است و نمی‌توان ایشان را از حاکمیت جدا دانست. آقای خاتمی متعلق به نظام، حاکمیت و فرزند امام و انقلاب است و به قانون اساسی و ولایت‌فقیه اعتقاد دارد. ممکن است در خصوص برخی موضوعات نظرات کارشناسی خاصی داشته باشد اما نسبت به ترمینولوژی انقلاب، هیچ اختلاف دیدگاهی با حاکمیت ندارد بلکه نسبت به متدولوژی، رفتارها، هنجارها، برخوردها و مشربها نظرات خاصی دارد و ممکن است سلیقه دیگری داشته باشد.

در خصوص تشکیلات ندا، شما با آقای خاتمی دیدار و مشورت کردید؟

خرازی: بچه‌های شورای مرکزی 2،3 دیدار با آقای خاتمی انجام دادند و با ایشان صحبت کردند. آقای خاتمی انتقاداتی داشتند، تأیداتی داشتند، توصیه‌هایی کردند، در جاهایی گفته‌اند من هم همینطور می‌اندیشم و در چارچوب اصولی که دارم نظراتی را به آنها منتقل کردند. البته نقدهایی هم داشتند که برخی از این نقدها نسبت به صحبت‌های من بود. البته من نقدهای آقای خاتمی را مستقیماً از زبان خود ایشان نشنیدم بلکه به نقل از افراد مختلفی شنیدم. من در خصوص پوست‌اندازی اصلاح‌طلبان صحبت کرده بودم و آقای خاتمی انتقاد کرده بودند که چرا من از نسل اول و دوم اصلاح‌طلبان صحبت می‌کنم. آقای خاتمی معتقد است که اصلاحات یک بدنه، یک ید واحده و یک پیکر است و نباید نسل اول و دوم را از یکدیگر جدا کرد؛ همه اصلاح‌طلبان خوب هستند. من با برخی بخش‌ها اختلاف دیدگاه‌هایی دارم اما معتقدم آقای خاتمی یک رکن بسیار مهم در ساختار اصلاحات ایران است و مطمئناً در آینده ما هم بیشتر صحبت خواهیم کرد.

شما افرادی مثل سجاد سالک، حسن یونسی و شهاب طباطبایی را از چه زمانی می‌شناسید؟

خرازی: از سال‌های دور می‌شناسم.

 قبل از مطرح شدن ندا با شما در ارتباط بودند؟

خرازی: بله؛ بچه‌های هستند که سابقه زیادی دارند و بچه‌های فعالی بودند که صاحب تحلیل و فکر هستند.

از چه زمانی شما را به تشکیلات ندا دعوت کردند؟ گویا قبل از حضور شما با آقای تاجیک همکاری می‌کردند. درست است؟

خرازی: اطلاع ندارم؛ من حدود 7،8 ماه یا یکسال است که با این دوستان صحبت می‌کنم. پدیده صحبت آنها با من بود که ندا را بوجود آورد و حتی نام ندا را هم با هم انتخاب کردیم؛ اینطور نبود که تشکلات دیگری بوده که من به آن ملحق شده باشم. ندا از پدیده رایزنی‌های متعدد، بحث‌های زیاد و جلسات مختلف بوجود آمد.

ممکن است اینها قبل از آن با یکدیگر همکاری می‌کردند؟

خرازی: ایده ندا متعلق به تبادلات ماست و قبل از من جلسات خاصی نبود. وقتی با هم پیوند خوردیم برخی دیگر را هم دعوت کردیم. قبل از راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته اعلام موضع کردیم و گفتیم که حتماً باید در این راهپیمایی شرکت کنیم. همچنین در راهپیمایی روز قدس شرکت کردیم و در خصوص وقایع غزه بیانیه صادر کردیم. در سالگرد آزادسازی خرمشهر، در سالگرد وفات حضرت امام و اتفاقات سیاسی دیگر نیز فعال بودیم. البته این کارها را با آرم ندا انجام ندادیم؛ چرا که کار ما در پروسه تصویب در وزارت کشور است. این پدیده و جمع با حضور ما شکل گرفته است؛ یعنی اینطور نبوده که اینها جمعی باشند که من به آنها بپیوندم و یا من جریانی را تشکیل داده باشم و آنها به من ملحق شوند.

در حال حاضر به لحاظ تشکیلاتی در چه وضعیتی هستید؟ در شهرستانها هم کادرسازی را شروع کرده‌اید؟

خرازی: فعلاً در تهران کار می‌کنیم و منتظر هستیم که به لحاظ قانونی کارمان حالت روتین و قانونی به خود بگیرد و سپس کار خود را در شهرستانها انجام دهیم.

هنوز در شهرستانها هیچ کاری انجام نداده‌اید؟

خرازی: علاقه‌مندان و طرفدارانی داریم اما هنوز کاری را شروع نکرده‌ایم؛ چرا که منتظر مجوز رسمی هستیم، می‌خواهیم کارمان شکل قانونی داشته باشد و نمی‌خواهم کار غیرقانونی انجام دهیم.

گفته می‌شود گروهی از جوانان که در ستادهای اصلاح‌طلبان فعالیت می‌کردند و در انتخابات 92 در ستادهای آقای روحانی و آقای عارف بودند ابراز علاقه‌ کرده‌اند که به تشکیلات شما بپیوندند و شاید همین مسئله و پیوستن این جوان‌ها به تشکیلات شماست که تا حدی ژنرال‌های اصلاح طلب را نگران کرده است این مسئله چقدر جدی است؟

خرازی: من نمی‌دانم از کادرهای گذشته چقدر به تشکیلات ما آمده‌اند یا می‌خواهند بیایند؛ شایعات بسیار زیاد است. اما آنچه من می‌دانم این است که اقبال فراوانی نسبت به نحوه تعاملی که جوانان اصلاح‌طلب با حاکمیت دارند، به وجود آمده است. این مساله نشان می‌دهد که بخش عمده‌ای از جوانان به انقلاب، اسلام، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، و... باور دارند. چنین اعتقادی برای ما بسیار مهم است و بخش عمده‌ای از این جوانان با چنین دیدگاهی به میدان آمده‌اند و علاقه دارند که در حاکمیت حضور داشته باشند. آنها نسبت به ما اقبال و جهت‌گیری داشتند و به سمت ما آمده‌اند. آیا این مساله نشان‌دهنده این است که اینها از دامن مشارکت آمده‌اند یا از دامن تشکل‌های دیگر سیاسی؟ من از این مساله اطلاع چندانی ندارم اما به طور کلی می‌دانم که تعدادی از نمایندگان مجلس ابراز تمایل کرده‌اند یا پیام فرستاده‌اند که به ما بپیوندند. البته باید روند قانونی طی شود و پس از آن ما حتما در سطح کشور یارگیری می‌کنیم.

آیا شما در رأس این تشکیلات هستید؟

خرازی: من در بدنه هستم.

هرچه باشد بازخوردها را احساس می‌کنید. چه پالسی از سوی حاکمیت دریافت کرده‌اید؟

خرازی: من در حاکمیت با هیچ کسی صحبت نکرده‌ام و با هیچ نهاد سیاسی یا امنیتی در تماس نبوده‌ام که بخواهم کاری را پیش ببرم. البته با برخی بزرگان مشورت‌های داشته‌ام اما هرگز اینگونه نبوده است که بخواهم به طور مستقیم از کسی دستور بگیرم یا بخواهم با کسی هماهنگ کنم.

برخی می‌گویند این تشکل برای عبور از هاشمی و خاتمی آمده است که در این خصوص می‌توان مشخصاً از آقای زیباکلام نام برد.

خرازی: من نشیده‌ام که دکتر زیباکلام چنین حرفی زده باشند، بنای ما هم بر عبور از کسی نیست.

اعضای ندا می‌گویند که ما حاکمیت را می‌پذیریم تا نماینده رسمی در قدرت داشته باشیم و به دنبال ایجاد نوعی توازن هستند. به نظر می‌رسد که بخشی از اصلاح‌طلبان به همین مسئله اعتراض دارند.

خرازی: اصلاح‌طلبان 3 اعتراض عمده نسبت به ما دارند. یکی از اعتراضات آنها این است که چرا شما در حالی که ما هستیم. چنین تشکیلاتی را ایجاد کردید؟ این یک ادعاست و هر کسی می‌تواند چنین ادعایی داشته باشد. عده دیگری می‌گویند که ما ژنرال هستیم و چرا با ما هماهنگ نکردید که چنین کاری انجام می‌دهید؟ می‌گویند اینها بچه‌های جوانی هستند که چیز زیادی بلد نیستند و تجربه خاصی ندارند.

گروه سوم هم می‌گویند که شما در مانیفست‌تان به گونه‌ای عمل می‌کنید که با مبانی که ما در اصلاحات تعریف کردیم مغایر است. بله! ممکن است ما مبانی آنها را به طور کامل قبول نداشته باشیم. این نخستین حزب در تاریخ معاصر ایران است که از بدنه پایین شروع کرده‌اند و الیت‌ها و نخبگان جامعه نیامدند با یکدیگر حزب ایجاد کنند. بلکه جوانان علاقه‌مندی که دارای نقش و تحرک سیاسی هستند چنین تشکلی را ایجاد کرده‌اند.

جبهه ملی، نهضت آزادی و احزاب دیگر چگونه بوجود آمده‌اند؟ احزاب برآمده از فکر نخبگان است و اگر غیر از این باشد تبدیل به قبیله می‌شود. بسیاری از احزاب در ایران قبیله هستند و بسیاری احزاب دولت ساخته‌اند؛ هم کارگزاران در دولت هاشمی و هم مشارکت در دولت خاتمی و مجاهدین انقلاب البته با این سبک و سیاق در دوران مهندس موسوی پدید آمدند و به باور بسیاری ساختار حزب و نوع شکل‌گیری آنها با شکل‌گیری بسیاری از احزاب متعارف در جهان متفاوت بوده است.

اینگونه است که جمعی از همفکران سیاسی آمده‌اند و حزب تأسیس کرده‌اند؛ قبیله‌اند. حالا حزبی از بدنه پایین جامعه آن هم نسل جوان و با ایمان راسخ و انگیزه آمده و می‌گوید من در پدیده اصلاحات، آرمان‌گرا نیستم بلکه عمل‌گرا هستم؛ انقلاب اسلامی پدیده آرمانی من است اما با پدیده اصلاحات، واقع‌بینانه برخورد می‌کنم. این حرفی بسیار مهم، قابل فهم، قابل درک و قابل پذیرش است. اگر با اصلاحات یا هر حرکت سیاسی دیگری آرمان‌گرایانه برخورد شود تبدیل به ایدئولوژی سیاسی می‌شود و روح چپ بر آن حاکم می‌شود و گزاره «یا از من باش وگرنه علیه من هستی» متعلق به چپ‌هاست.

تاریخ چپ دنیا می‌گوید که یا با منی یا بر من و هرچه من گفتم، سلمنا؛ تو از مایی. تمام احزاب و تشکل‌های چپ دنیا اینگونه می‌گویند اما ما می‌گوییم که واقع‌بین هستیم، پراگماتیست هستیم، برای همه در جایگاه خودشان احترام قائلیم، قصد عبور از کسی یا دور زدن کسی را نداریم بلکه فقط به عنوان یک نظر و ایده به دنبال اجرای نظراتمان هستیم. اگر کسی چنین توهینی کند و چنین اتهامی را وارد کند از نظر ما پذیرفته نیست؛ ما مسئول حرف زدن دیگران نیستیم، نقشی هم که بچه‌های ندا به دلیل سوابق من به من محول کرده‌اند، دبیرکلی و ریاست تشکیلات ندا نیست بلکه به این دلیل که سن بیشتری دارم و آنها نظرات من را بیشتر می‌پسندند موقتاً من را به عنوان ریش‌سفید خودشان انتخاب کرده‌اند و من امیدوارم ریش سفیدهای دیگر نقش خودشان را بیشتر و جدی‌تر ایفا کنند تا من فقط عضوی باشم که بتوانم به این تشکیلات کمک کنم.

 اتفاقی که در خرداد 92 افتاد، این بود که اصلاح‌طلبان به این نتیجه رسیدند که می‌توانند با ائتلاف با آقای روحانی راهی را به عرصه قدرت رسمی باز کنند و موفق هم شدند. امثال آقای حجاریان و آقای کرباسچی می‌گویند که ما باید این ائتلاف را ادامه دهیم و نام‌های متفاوتی هم برای آن انتخاب کرده‌اند؛ حمایت طلبکارانه یا هر چیز دیگر. می‌گویند تا جایی که دولت روحانی منافع ما را تأمین می‌کند از دولت حمایت می‌کنیم که البته آقای حجاریان از نقد در خفا و حمایت علنی سخن می‌گوید. به نظر می‌رسد که آنچه آقای حجاریان و آقای کرباسچی می‌گویند نوعی ائتلاف تا انتخابات مجلس دهم و حتی پس از آن است. شاید بخواهند در مجس هم با آقای روحانی باشند و حتی ممکن است احساس کنند که در انتخابات ریاست جمهوری آینده، فضا به گونه‌ای است که مجبورند این ائتلاف را ادامه دهند اما گویا تشکیلات شما می‌خواهد هویت مستقلی به اصلاح‌طلبان دهد و این پیام را به اصلاح‌طلبان مخابره کند که شما خودتان هم هستید و فقط ذیل دولت و اعتدال شناخته نمی‌شوید. آیا این تفکر درستی است؟ آیا ما در انتخابات مجلس یا انتخابات ریاست جمهوری شاهد ارائه فهرست انتخاباتی یا معرفی مصداق خواهیم بود؟

خرازی: پدیده ائتلاف و پدیده درک حداکثری یا حداقلی نظر دیگران یک رشد فکری است که در میان اصلاح‌طلبان ایجاد شده است و تجلی این رشد، آنجایی نمود  پیدا کرد که تجربه 1384 و 1388 آنها را در تجربه 1392 به موفقیت رساند. در انتخابات 92، 3 نظر در میان اصلاح‌طلبان وجود داشت؛ یک نظر این بود که ما اصلاً نمی‌توانیم با آقای روحانی کار کنیم و آقای روحانی همان کسی بود که در تیر 78 برای اصلاح‌طلبان شاخ و شانه کشید و بسیاری از مسائل امنیتی دوره انتقلاب به او مربوط می‌شود؛ این مسائل در جلسات مطرح می‌شد. عده دیگری بودند که می‌گفتند ما آقای روحانی را به عنوان کف قضیه قبول دارم اما به عنوان سقف مطالباتمان نمی‌پذیریم؛ بنابراین می‌توانیم پیرامون کف قضیه بر سر آقای روحانی به توافق برسیم و با ایشان کار کنیم.

گروه سوم معتقد بودند که ما باید آقای عارف را معرفی کنیم و دیدگاه خودمان را مطرح نماییم ولو اینکه برنده نشویم. آنها می‌گفتند ما نباید به دنبال پیروزی باشیم بلکه باید تبلور آرمان‌های خودمان را دنبال کنیم و باید آرمان‌های خودمان را بیش از هر تحرک سیاسی قبول داشته باشیم. اما در نهایت بزرگان اصلاحات در هفته آخر به یک جمع‌بندی رسیدند که شاید در روزهای نخست به این جمع‌بندی نرسیده بودند. جمع‌بندی آنها این بود که برای اینکه بتوانیم وحدتی ایجاد کنیم و در این مقطع ایران را از وضعیت تندروی و رادیکالیسم نجات دهیم، چاره‌ای جز اجماع بر سر ائتلاف نداریم. چنین ائتلافی اقدامی بسیار خوب و مستحسن بود و نتیجه بسیار مثبتی داد.

آقای روحانی هم با اختلاف اندکی رئیس‌جمهور شد و در تاریخ سیاسی کمتر نمونه‌ای وجود دارد که فردی با این مقدار آرا و به طور لب‌به‌لب پیروز انتخابات ریاست‌جمهوری شود. بالاخره آقای عارف هم حدود 8 درصد رأی داشت و اگر چنین ائتلافی صورت نمی‌گرفت معلوم نبود در دور دوم چه اتفاقی می‌افتاد. الحمدالله آقای روحانی رئیس‌جمهور شدند و شرایط سیاسی ایران در حال تغییر است. عده‌ای مدعی هستند که ائتلاف ما موجب پیروزی آقای روحانی شد. در حالی که اینگونه نیست. بسترهای مختلف و اتفاقات گوناگون صحنه سیاسی، اجتماعی ایران، وقوع رخدادهای فراوان در عرصه داخلی ایران، شخصیت آقای روحانی، نحوه حضور و تعامل ایشان، همه و همه بخش‌های عمده قطعات پازلی بود که به پیروزی ایشان منجر شد.

بررسی آرای آقای روحانی در استان‌های مختلف و برخی شهرستان‌های دور افتاده، نشان از تفاوتی دارد که حتی ادعاهای مربوط به برخی شهرهای بزرگ را نقض می‌کند. چیدمان رأی آقای روحانی و تفاوت آرا ایشان در پهنه جغرافیایی کشور، حرف‌های بسیاری دارد و با ادعاهایی که برخی‌ها دارند متفاوت است؛ اما هر چه بود چنین ائتلافی صورت گرفت که به  نظر من این ائتلاف یک حرکت مهم مدنی و نقطه عطف تجلی آگاهی و این بینش بود که نباید منافع ملی را قربانی منافع شخصی کرد و به جایی برسند که یک مصداق مناسب را معرفی کنند.

اینکه آقای حجاریان و آقای کرباسچی می‌گویند که ما برای مطالباتمان ائتلاف می‌کنیم، ائتلاف لزوما به معنای طلبکاری نیست. البته من صحبت‌های این آقایان را ندیده‌ام و نمی‌توانم به طور مطلق نسبت به صحبت‌های این افراد داوری کنم. ائتلاف به منزله به دست آوردن حداقل‌هایی است که با دیدگاه منافع ملی یک جریان سیاسی یا حزب سیاسی تجلی می‌یابد؛اگر غیر از این باشد نمی‌توان نام ائتلاف بر آن نهاد. اگر بخواهند از آقای روحانی به عنوان یک سنگر استفاده کنند و آقای روحانی را بستری بپندارند که مطالبات خود را در این بستر سیاسی به گونه دیگری عرضه کنند، این کار اخلاقی و درست نیست.

خود آقای روحانی حزب دارد، گروهی طرفدار آقای روحانی هستند و ایشان در موقعیت خاصی است. اینکه بگوییم آقای روحانی اصلاح‌طلب است یا نه قابل بحث است. من دیدگاه‌های آقای روحانی را در تمام عرصه‌ها خوب می‌دانم و با ایشان ارتباط نزدیکی داشتم. آقای روحانی دیدگاه‌های بسیار مهمی دارد و اینکه بخواهیم از آقای روحانی به عنوان یک سکو برای انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری آینده استفاده کنیم چندان مستحسن نیست.

آنچه مهم است این است که در تمام دنیا، ائتلاف، بازی سیاسی و رقابت‌های سیاسی، ادبیات و قواعد خاص خود را دارد. متأسفانه یکی از بزرگترین مشکلات ما- که بیشتر از سوی جریان چپ انجام گرفته است- این است که ما به عنوان یک پدیده شخصی با سیاست برخورد می‌کنیم و به محض اینکه نسبت به یک موضوع سیاسی حساس می‌شویم آن را شخصی می‌کنیم و اگر با طرف مقابل مشکل شخصی هم داشته باشیم مسئله را به حد اعلاء بزرگ می‌کنیم. مسئله دیگر بی‌بندوباری بی‌حد و اندازه در بیان مسائل است؛ افراد دروغ می‌گویند، اهانت می‌کنند، تهمت می‌زنند و قلب واقعیت می‌کنند  اما این اقدامات در فعالیت سیاسی پسندیده نیست. مهمترین کار آرمان‌گرایانه‌ای که یک حزب می‌تواند انجام دهد این است که اخلاق سیاسی را تقویت کند و افراد خود را به گونه‌ای تربیت کند که برای آنها هدف وسیله را توجیه نکند. متأسفانه در روزهای اخیر گروهی مواضعی گرفتند که مردم می‌گفتند همان گروهی که سابق‌ بر این هدفشان وسیله را توجیه می‌کرد بر گروهی تاختند که هدفشان این است که کار فکری و سیاسی کند. این خق از آن کسی نیست که بگوید اگر تو می‌خواهی انسان باشی، زندگی کنی، حیات سیاسی داشته باشی، مشارکت سیاسی انجام دهی و در جامعه نقش داشته باشی، باید زیر پرچم ما باشی! این سیاست نیست بلکه هرج و مرج و استبداد درون تشکیلاتی است.

گویای اعتراضات برخی افراد و گروه‌ها شما را آزار داده باشد و انتظار این حد از انتقادات را نداشتید؟

خرازی: من تحمل فشارهای بیش از این را هم دارم اما آن چیزی که من را بسیار ناراحت می‌کند دروغ و تهمت است. برخی برای اینکه ثابت کنند حرفشان حق است به دروغ و تهمت متمسک می‌شوند؛ بدون اینکه ادله‌ای بیاورند به راحتی تهمت می‌زنند و دروغ می‌گویند. برادری در قالب حرکت روشنفکری سالها مدعی جریان اصلاح‌طلبی بود، روزی زیر بیرق آقای کروبی هم خاتمی را می‌کوبید و هم اصلاحات را و هم اندیشه‌های خاتمی را، حالا وصل به آقایان در نهاد ریاست جمهوری شده. خوب پول می‌گیرد که کار رسانه‌ای انجام دهد و مجله در بیاورد و روزنامه در بیاورد و سخنرانی برای آقایان تنظیم کند، خب اشکالی ندارد تو کاسبی روشنفکرانه‌ات را انجام بده اما چرا تفتین و تهمت می‌زنی و دروغ دیگران را در حلق خودت قرقره می‌کنی؟

من روزی به برخی دوستان سابق که بسیار بی‌وفایی خودشان را ثابت کردند درست در هنگامی که گرفتار بودند و زندانی بودند همه گونه خدمتی کردم اما بطرفه‌العینی خط عوض کردند و امروز بدگویی می‌کنند.

امروز با احتجاج برخی دفاتر درآمده‌اند، خوب است حد و اندازه خودشان را بدانند. سر سفره مردم هم که نشستند، دروغ و اتهام ناجوانمردانه دیگران هم تکرار می‌کنند. اگر از چهره ما خوششان نمی‌آید اما شایسته‌تر این است که فکر و اندیشه افراد را نقد کند؛ زمانی با بزرگان اصلاحات هم به تندی برخورد کردند. متأسفانه برخی بی‌سلیقگی می‌کنند؛ البته آنها برادران ما هستند و من به همه دوستان توصیه کردم که حرکت ما حرکت اصلاحی است. ما برای اصلاحات آمده‌ایم و حرکت اصلاحی ایجاب می‌کند که هر کسی به ما بدی کرد ما برای او دعا کنیم، تا جایی که می‌توانیم او را قانع و روشن کنیم و اگر روشن نشد برایش دعا کنیم تا خداوند به او کمک کند که در ساحت مسائل داخلی، بی‌تقوایی نکند. اتفاقاتی رخ داده، اما من هیچ کینه‌ای به دل نگرفتم و امیدوارم خداوند کمک کند تا بتوانیم با صعه‌صدر در برابر این مشکلات، نقدهای بی‌پایه و اساس، اتهامات و دروغ‌ها موفق شویم.

 آیا می‌توانند به سمتی بروند که شما را منصرف کنند؟

خرازی: ابدا؛ انسان یا نباید کاری را شروع کند یا اگر شروع کرد باید تا آخر برود.