پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی برای نخستین بار، سخنرانی منتشرنشده ای از رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را که 13تیر سال 68 در اولین همایش ائمه جمعه ایراد شد، منتشر کرده است.
«هاشمی» در این سخنرانی به بیان نکاتی درباره آخرین روزهای حیات امام پرداخته است.
«هاشمی» درباره رهبری بعد از امام گفته بود: «امام با پیش بینی های خوبی که کردند کار را در روال درستی انداختند. آن موقع ما با دید خودمان یک ضمانتی برای تداوم وظیفه رهبری تنظیم کرده بودیم که متاسفانه اواخر به اشکال برخورد کرد که آقایان در جریان اشکال کار هستند. در این اواخر وقتی که به اشکال برخورد کردیم، همه مان نگران بودیم و شاید خیلی از مردم هم نگران بودند که چه خواهد شد. ولی امام، راه را درست باز کردند، اصل مساله را حل کردند و به گونه هایی که ما گفتیم و شما شنیدید، ایشان راه را نشان ما دادند، اما معذوراتی داشتند که این معذورات مانع صراحت ایشان بود. شاید نمی خواستند در تاریخ، یک بدعتی بشود که همیشه رهبری را رهبر قبل تعیین بکند و بگذارند به روال قانونی خودش انجام بشود، لذا با صراحت نمی گفتند. شاید معذوراتی داشتند از اینکه بالاخره شخصیت های بزرگوار و عظیم علمی و عملی که ما در کشور داریم با تصریح امام ممکن است مسایلی از لحاظ توقعات و... به وجود بیاید، این هم منظور دیگری بود. اما ایشان به نظر می رسید که مصمم بودند به یک نحوی این مطلب را به ماها برسانند. در جلسات متعددی که به مناسبت هایی بحث می شد و ابراز نگرانی می شد، ایشان به نحوی می فرمودند که به هرحال راه ما همین است، من اینها را در نماز جمعه گفتم و حتما آقایان شنیدند و اینجا نمی خواهم تکرار بکنم.»
رییس جمهور وقت درباره بحث اجتهاد هم گفته است: «ایشان بحثی که در مورد اجتهاد اواخر شروع کردند یعنی تذکراتی که می دادند، حالا ما بیشتر معنایش را می فهمیم که امام چه اصراری داشتند که مفهوم اجتهاد و مصداق مجتهد مناسب کارهای اجتماعی و رهبری را برای ما مشخص کنند. بالاخره مجتهدی که در امور ولایت کشور می خواهد دخالت بکند، نیاز به یک سری معلومات و اطلاعات و آشنایی ها با مسایل اجتماعی دارد که معمولا در مدرسه دست آدم نمی آید، هرقدر هم که آدم در مدرسه باسواد باشد و استاد باشد و متبحر باشد ولی به هرحال باید در میدان عمل با واقعیت های زندگی و پیچیدگی های زندگی صنعتی امروز آشنا بشود. اجتهاد را یک معنای وسیعی برایش در نظر گرفتند که این خیلی در کارمان به درد خورد و بعد به گونه هایی مصداق آن اجتهاد را هم برای ما تعیین کردند و این مهم است. همه مفاهیم کلی را می شود تطبیق کرد اما اینکه ایشان با اشاراتی تعیین کردند مصداق آن مجتهد مورد نظر خودشان را، این دوتا را که آدم نگاه می کند می بیند که باز همان وظیفه رهبری است بَلّغ ما اُنزِلَ الیک مِن ربک که نگران آینده نباشند که مبادا برخورد آرا و اندیشه ها و تمایلات کار مملکت را دشوار بکند.»
چگونگی تغییر قانون اساسی
«هاشمی» درباره اصلاح قانون اساسی هم گفته بود: «کار دیگری که امام پذیرفتند و قبلا نمی کردند، مساله اصلاح قانون اساسی بود. ما خیلی وقت بود که خدمت امام می گفتیم که قانون اساسی در اداره کشور مشکلات دارد، این (حرف) تازه ای نیست، سال هاست می گوییم. من خودم مدت هاپیش، چندتا موضوع را که مکتوب بعد از رحلت امام مشکل ساز شود به امام نوشتم من جمله همین قانون اساسی را که به هرحال ما با این قانون اساسی نمی توانیم کشور را درست اداره کنیم که حالا نقاطش را عرض می کنم که چه مشکلاتی داشتیم.
البته در بحث ها اینها را آقایان شنیدند که امام قبول نمی کردند و می گفتند زمانش می رسد. این اواخر به گونه ای علاقه نشان دادند که ما آن روز نفهمیدیم، ولی حالا می فهمیم که چرا شد. ایشان فرمودند که خوب آن چیزی که درباره قانون اساسی می گفتید، حالا می شود مطرح کرد، آنجاهایی که فکر می کنید لازم است، بگویید، هر کسی نظرات خودش را داد و ایشان هم نظرات همه را شنیدند، در آخر آنچه که خودشان به آن رسیده بودند، آن را مطرح کردند.»
او درباره اختلاف بین رییس جمهوری و نخست وزیر هم گفته بود: «در قوه مجریه وضع از این بدتر بود. قانونی که خبرگان اول برای اداره کشور در بخش اجرایی نوشته بودند، به گونه ای بود که وظایف رییس جمهور و نخست وزیر در خیلی موارد با هم تداخل می کرد. رییس جمهور مدعی بود حق اوست و نخست وزیر مدعی بود حق اوست و این باعث می شد بسیاری از کارهای مملکت می خوابید. آخر دیگر کار به جایی رسیده بود که امام ما را -روسای سران سه قوه را- مامور کردند و گفتند هرجا نخست وزیر و رییس جمهور با هم توافق نکردند، رای شما حاکم باشد. گاهی اتفاق می افتاد که نه رییس جمهور قبولش داشت و نه نخست وزیر، ما انتخاب می کردیم و می گفتیم این را به مجلس معرفی کنید، به خاطر اینکه به جایی نمی رسید و باید هم همین کار را می کردیم.»
«هاشمی» درباره اختیارات رهبری هم گفته بود: «حل مساله اختیارات در مورد مساله رهبری هم باز یک مساله ای بود که آن هم حل شد. بعضی ها البته اختیارات رهبری را براساس ولایت مطلقه می دانند که رهبر همه جا می تواند اعمال نظر کند و کارش را انجام دهد. اما در قانون اساسی باز یک محدودیت هایی بود که نکات عمده اش را برطرف کردیم. با اصلاحاتی که شده، هنوز هم در دستمان است و آن کارهای جاری فعلی که آنها را انجام می دهیم، باعث می شود اعمال وظیفه رهبری در شرایط جدید قانون اساسی بهتر باشد و یک مقدار کسری حضور امام را با این جبران کنیم و با این قانون اساسی که حالا انشاءالله مردم رای خواهند داد و مورد عمل قرار خواهد گرفت، یک مقدار راهمان درست شود».
رییس جمهوری وقت درباره پذیرش قطعنامه هم گفته بود: «وقتی که امام قطعنامه را پذیرفتند، خیلی ها نگران شدند؛ مخصوصا بخشی از طبقه رزمنده و جوانان و اینها یک مقدار برایشان گران بود، اما امام می دانستند که بعد از خودشان اداره این جنگ برای کشور کار دشواری است و می دانستند اگر این بناست حل شود در زمان خودشان باید حل شود. این کار را خودشان پیشقدم شدند و انجام دادند و جزو همان قسمت بحث اول من است، اینکه خودشان راه انقلاب را و رهبری بعد از خود را باز می کردند و هموار می کردند. این کار را ایشان کردند و سیاست ما هم واقعا این است که جنگ نکنیم ولی نمی توانیم، آن یک طرف قضیه است، چون یک وقت می بینیم دشمنان ما مصلحتشان نبود که صلح باشد، دشمنان که مصلحتشان نیست صلح شود، این داخلی ها و این نزدیکی ها بر مصلحتشان است.»