پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تاریخ اربل از شرف الدین ابی البرکات
المبارک بن احمد اللخمی الاربلی (م 637) یکی از مهم ترین تواریخ محلی در
ادبیات تاریخ نگارانه اسلامی است که در سال 1980 میلادی توسط سامی بن
السید خماس الصفار در دو مجلد در عراق چاپ شده است.
از این دو مجلد،
جلد اول تا ص 461 حاوی شرح حال 337 نفر است و باقی مانده این مجلد و به
همراه تمامی مجلد دوم، تعلیقات و فهارس بسیار مفصل برای این کتاب است. نام
اصلی این کتاب «نباهة البلد الخامل بمن ورده من الاماثل» است و علی القاعده
کامل نیست و این تنها بخشی از آن است.
افرادی که شرح حالشان در این اثر
آمده، محیط زیست و رفت و آمدشان شمال عراق فعلی بوده و چهره هایی از همه
نقاط اطراف آن به این دیار رفت و آمد داشته اند. بنابرین، این اثر، حاوی
اطلاعاتی است در باره رجال نیم قرن پایانی دولت عباسی در یک منطقه نسبتا
وسیع که از یک سوی تا حلب و شام، از سوی دیگر تا بغداد و از سمت ایران تا
مرکز آن می شود.
اخیرا بخش دیگری از این کتاب شامل شعرای این نواحی یافت
شده و توسط مصحح بنام عراقی، بشار عواد معروف به همراه صلاح محمد جزار
تصحیح و توسط دارالغرب الاسلامی که بیشتر اثار بشار را در دو سه دهه اخیر
منتشر شده، در سال 2013 چاپ شده است.
چنان که بشار در مقدمه آورده، در
آغاز کسی این نسخه را به وی داده به هوای آن که شرح حال شعرای اندلسی است،
اما بعدا معلوم شده است که کتاب در باره رجالی است که به اربل رفت و آمد
داشته اند. حدس بشار این است که این اثر جزئی از تاریخ اربل است که باقی
مانده و در مقدمه سعی کرده این مطلب را توضیح دهد.
متن موجود حاوی شرح
حال 334 شاعر برجسته این دوره است که از هر کدام شرح حالی کوتاه به همراه
ابیاتی از آنان گزارش شده است. این قبیل آثار مانند قلائد الجمّان ابن
شعّار که مربوط به همین ادوار است، حاوی اخبار مهمی از تاریخ ایران و رجال
ساکن در ایران نیز هست.
دوره مزبور آخرین دوره پررونق عصر عباسی است که
به تدریج و در سایه حملات مغول رو به افول می رود. بدون تردید این مجلد
نیز مانند آنچه قبلا انتشار یافته بود می تواند تصویر بهتری از این دوره به
لحاظ علمی و تمدنی در یک دوره نسبتا حساس تاریخی در ا ختیار بگذارد.
اما نکته ای که در این جا گفتنی است سندی
است در این کتاب که بسیار ارزشمند است. این سند در باره سلاطین اسماعیلی
الموت است، آن هم زمانی که جلال الدین حسن نومسلمان به قدرت رسید و تلاش
کرد با ابراز اسلام و تمسک به شریعت اسلامی، دشمنی امرای اطراف را که مرتب
با اسماعیلیان در نبرد بودند، کم کند. وی در این کار توفیق یافت و بویژه در
سال 609 وقتی مادر وی به حج رفت مورد استقبال خلیفه عباسی هم قرار گرفت.
درست
در همین سال است که از طرف وی نامه ای در اظهار دیانت به نقاط مختلف نوشته
می شود. نسخه ای از این متن که فارسی است و از طرف وی به عنوان «خسرو
ایران» صادر شده، در اربل توسط یکی از علمای وقت ترجمه و روی منبر خوانده
شد.
ابن المستوفی ذیل شرح حال ابوحفص بن ابی الفتح نوشته است: اصل او
از تکریت و در خدمت الملک الظاهر بود. در سال 610 به اربل آمد و من همیشه
نام او را از زبان دیگران می شنیدم و مشتاق دیدار او بودم. او در این سفر
همراه امیر ابوالفضل عبدالله بن علی که مشهور به «الاسلام الاسماعیلیة
الالموتیه» است به اربل آمد».
وی سپس از این ابوالفضل ضیاءالدین عبدالله
بن علی یاد کرده که همراه ابوحفص عمر بن ابی الفتح به اربل آمد و داستانی
در این باره بدست آو رخ داد که شهرت دارد. او همان کسی است که به «الملک
خسرو ایران» که در کردکوه است، اشاره کرد که اسلام را ظاهر سازد و مساجد را
تعمیر کند و نمازهای پنجگانه را با اذان برپای دارد، و کارهای خیر انجام
دهد. او نیز قبول کرد و در این باره نامه ای به بلاد مختلف نوشت. [این همان
داستان جلال الدین حسن نومسلمان است که در منابع دوره اخیر عباسی و مغولی
به آن مفصل پرداخته شده است].
ابن مستوفی می گوید: این ابوالفتح، رساله
ای مفصل در این باب دارد، همان رساله ای که در رساله خود در شرح حال او، به
آن اشاره کرده است. وزیر ابوالمظفر عبدالباقی بن محمد بن ابی یعلی هم
رساله ای در این باره دارد بسیار عالی که من از آن نقل کرده و در اربل متن
آن را از او شنیدم. من این متن را پیش از آن که ابن ابی یعلی به اربل آید،
از عمر بن ابی الفتح شنیدم. وقتی ابن ابی یعلی آمد بر او خواندم. بعد از
این بود که افرادی که وابستگی به آن فرقه داشتند، برخلاف عادت اولی شان که
پنهان کار بودند، این بار [مذهب] خود را آشکار می کردند.
ابن المستوفی
ادامه می دهد: احمد بن مظفر بن مروان خراط به من گفت: این عبدالله [بن علی]
و عمر [ابی الفتح] در بیرون اربل در زاویه او [خراط] بودند. و این عمر از
طرف الملک الظاهر، به کردکوه [الموت] رفت. عبدالله نیز با قافله از کوه
سماق آمد. بدین ترتیب هر دو مصاحب گشتند.. من به عبدالله [که از الموتیان
بود] گفتم: شما با کشتن هر کسی که دلتان خواست و ترور [اغتیال] افرادی که
دوست داشتید آنان را بکشید، از دینتان خارج شدید. او گفت:چرا ما نباید
چنین می کردیم؟ آیا دیگر مسلمانان هر گاه که قدرت یافتند تا دیگران را
بکشند این کار را نکردند؟ تا اینجا نقل احمد خراط بود.
ابن مستوفی می
نویسد: در این وقت کتابی از الموت به فارسی به اربل آمد که قاضی اسحاق بن
هبة الله حلاطی آن را به عربی ترجمه کرد و روز جمعه 16 جمادی الاخره سال
609 روی منبر اربل آن را خواند.
در اینجا متن نامه را عینا به عربی نقل کرده است.
نامه
با آیه «هو الذی ارسل رسوله بالهدی...» آغاز شده و پس از بحث از ادیان
گذشته و نسخ آنها به اسلام و شریعت آن و این که اسلام دین فراگیر گشته است،
ضمن اشاره ملیح به دشواری هایی که در باره قلعه کردکوه و الموت بوده، به
تحولی که در عهد پادشاه جدید آن [جلال الدین حسن نومسلمان] رخ داده اشاره
شده است.
تعابیری که در اینجا برای حاکم الموت بکار رفته این است ...
الی أن منّ الله علی المسلمین بانجاز الوعد، بعد امتداد العهد، فی الایام
الزاهرةالطاهرة، ایام دولة مولانا و سیدنا امام المسلمین و خلیفة رب
العالمین، الصوام القوام، الناسک السالک سنن الخلفاء الراشدین المناصرین
لدین الله امیر المؤمنین خلد الله سلطانه..
سپس اشاره می کند که در این
دوره نسیم عدالت و رحمت و احسان و عاطفه بر صفحات احوال عالم وزیدن گرفت و
زمینه برای اصلاح حال دین محمدی فراهم گشت و جناب «الملک المعظم، العادل
الموید، المظفر المنصور المرابط، جلال الدولة و الدین... فلک المعالی نظام
الممالک، خسرو ایران ادام الله علوه» تلاش کرد تا شعائر دین را آشکار کند و
از سیره ملحدان دوری ورزد و از ظلمت کفر مارقین بیرون آید و وارد نور
ایمان در میان جماعت مومنان وارد شود.... و درخت ایمان را در دل خویش بکارد
و پایه های کفر و الحاد را از میان ببرد و ارکان هدایت و سداد را استوار
سازد». در ادامه از این قبیل تعابیر باز هم آمده و گفته شده است که قرآن تا
قیام قیامت دلیل صدق نبوت محمدی است.
ابن المستوفی در پایان آن نوشته
است: بلغتنا وفاة خسرو ایران المعروف ببو مسلمان [کذا. در اصل: بنو
مسلمان] فی شهر ربیع الاول من سنة تسع عشرة و ست مأئه [619] و ولی ولده
.... مکانه، فبلغنا انه قتل.
خبر درگذشت خسرو ایران معروف به نومسلمان
در ماه ربیع الاول سال 619 به ما رسید و پسرش جای او نشست... و به ما چنین
خبر رسید که او کشته شده است. [تاریخ اربل، تصحیح بشار عواد، ص 400]
اما جدای از این خبر، کتاب حاوی نکات فراوان و احیانا شیرین دیگری است که برای شناخت فرهنگ این دوره جالب است.
در پایان این معرفی کوتاه بد نیست چند بیت شعر را در باره لزوم عاریه دادن کتاب به دوستان که ابن المعلمه آن را سروده نقل کنم:
کتْبی لأهل العلم مبذولة
أیدیهم مثل یدی فیها
متی أرادوها بلا منّة
عاریةً فلیستعیروها
أعارنا أشیاخنا کتْبهم
و سنة الأشیاخ نحییها
[تاریخ اربل، تصحیح بشار عواد، ص 140]
منبع: خبرآنلاین