وقتی صحبت از لزوم حریم خصوصی در روابط میان فردی میشود، همه موافقند به
اینکه هیچ فردی نمیتواند به ما آنقدر نزدیک باشد که همه اسرار درونیمان را
با او در میان بگذاریم. اصلا در میان گذاشتن تمام آنچه در درون ما میگذرد
یا مسائلی که برای ما پیش میآید به یک نفر، با عقل نیز سازگار نیست؛ اما
اگر صحبت به لزوم حریم خصوصی در روابط همسران برسد، برخوردها متفاوت
میشود.
به گزارش انتخاب، برخی در این زمینه چنان موضعگیری میکنند که گویی وجود حریم خصوصی در رابطه همسران قدم اول طلاق یا حداقل قدم اول طلاق عاطفی است.
همیشه
برخوردهای همراه با افراط و تفریط از آنجایی ناشی میشود که افراد باورهای
اشتباهی در مورد موضوع دارند. در رابطه با موضوع داشتن حریم خصوصی در
رابطه همسران نیز داستان به همین منوال است. متاسفانه باورهای غلطی در این
مورد وجود دارد که به موضع گیریهایی غیرمنطقی منجر میشود؛ باورهایی که در
ادامه برخی از آنها را مرور میکنیم:
باورهای غلط درباره حریم خصوصی همسران:«ازدواج شریک شدن در همه ابعاد است؛ پس حریم خصوصی در روابط همسران بی معناست.»بسیاری
از همسران تصور میکنند وجود حریم خصوصی معنایی ندارد و هر قدر بیشتر به
همسرشان نزدیک باشند بهتر است، حال آن که نبود استقلال عاطفی در همسران،
خود یکی از دلایل طلاق به شمار میرود. داشتن حریمی خصوصی در روابط با
اطرافیان از جمله با همسر، یکی از نشانههای استقلال عاطفی به شمار میرود.
هر چند حریمی که در ارتباط با همسر وجود دارد متفاوت با دیگران است.
اما
اگر هنوز هم به لزوم حریم خصوصی قانع نشدهاید بد نیست به این نکته توجه
داشته باشید همسرانی که هیچ حریم خصوصی برای خود و همسرشان قائل نیستند
غالبا در روابط خود با همسرشان دچار سوءتفاهمهایی جدی میشوند. یکی از
رایجترین این موارد نقش دادن به همسر به شکلی افراطی است.
به عنوان
مثال این افراد همسر خود را مسئول تمام احساسات خود دانسته و از او انتظار
دارند تا او را خوشحال کند و یا زمانی که ناراحت و عصبانی هستند، همسرشان
فکری به حال آنها بکند؛ موضوعی که میتواند باعث اختلاف، کشمکش و البته
احساس سرخوردگی شدیدی در روابط بین همسران شود.
«وجود حریم خصوصی نشاندهنده عدم اعتماد همسران به هم است.»این
تصور از آنجا ناشی میشود که همسران به اشتباه وجود حریم خصوصی را مساوی
با دروغگویی و مخفی کاری در نظر میگیرند، در حالی که اگر تصویر درستی از
این موضوع داشته باشند متوجه خواهند شد که همسران میتوانند به هم اعتماد
داشته باشند، موضوعاتی که به بهبود یا عمق بخشی رابطه آنها کمک میکند را
از همدیگر مخفی نکنند اما در عین حال هر یک حریمی خصوصی داشته باشند.
«من هم دوست همسرم هستم، هم همسر او، او نیازی به داشتن حریم خصوصی ندارد.»واقعیت
این است که هر چقدر هم همسران به هم نزدیک باشند و از نظر عاطفی به هم
وابسته و هر چقدر هم احساس کنند همدیگر را به صورتی کامل درک میکنند، باز
هم در زندگی آنها موضوعاتی وجود دارد که به دلیل تفاوتهای مردان و زنان،
همسران احساس خواهند کرد که نمیتوانند آنها را با همسر خود در میان
بگذارند. به عنوان مثال جزیی نگری خانمها باعث میشود آنها به موضوعاتی
توجه داشته باشند که در صورتی که با همسر خود در میان بگذارند، با واکنش
منفی او مواجه شوند.
یا ممکن است جنس قضاوت آقایان در مورد مسائل
مختلف و افراد به شکلی باشد که خانم واکنشی منفی به آن نشان دهد. در این
وضعیت مطرح نکردن صحبتهایی که اصطلاحا زنانه یا مردانه هستند با همسر، نه
تنها عجیب نیست که شاید بتواند مانع ایجاد سوءتفاهم در رابطه همسران شود و
در مقابل اگر قرار باشد شما اصرار زیادی داشته باشید تا همسرتان همه چیز را
با شما در میان بگذارد، این موضوع احتمال دلخوری را بیشتر خواهد کرد.
«حریم خصوصی من، پیش از ازدواج با بعد از آن تفاوتی ندارد.»اگر
قرار باشد تصور کنید همانطور که والدین یا خواهر و برادر شما مرزهای شخصی
شما را رعایت میکردهاند، همسرتان نیز باید همانگونه رفتار کند، احتمالا
بعد از مدتی متوجه خواهید شد که در رابطه شما و همسرتان مشکلاتی ایجاد شده
است.
بهتر است در نظر داشته باشید که نزدیکترین فرد به شما از نظر
احساسی همسرتان است، پس اگر تمایل به مخفی کردن حجم زیادی از مسائلی
دارید، احتمالا ایرادی در رابطه شما وجود دارد. شاید این سوال برای شما
ایجاد شود که چه میزانی از داشتن حریم خصوصی در رابطه همسران ایراد دارد؟
هر چند پاسخ دقیق دادن به این سوال از هر همسری تا همسر دیگر متفاوت است
اما میتوان خط قرمز مشخصی را برای تمام همسران تعریف کرد. اگر میزان حریم
شخصی یا به عبارتی «من» در رابطه همسران بیش از رابطه مشترک آنها یا «ما»
است یا کیفیت آن را تحت تاثیر قرار میدهد، همسران باید در تعریف خود از
حریم خصوصی تجدید نظر کنند.
«حریم خصوصی برای تمام همسران یکسان است.»روابط
هر کدم از همسران با یکدیگر ویژه و منحصر به فرد است. به همین دلیل نیز
نمیتوان برای آنها به صورت مطلق قانونی وضع کرد. به عنوان مثال همسرانی
که هر دو شاغل هستند نیاز دارند تا حریم خصوصی متفاوتی نسبت به همسرانی
داشته باشند که تنها یکی از آنها شاغل است. در عین حال که شخصیت هر کدام
از همسران نیز در این امر تعیین کننده است. به عنوان مثال نیاز افراد
درونگرا و برونگرا در داشتن حریم خصوصی و میزانی که آنها برای حریم خصوصی
خود در نظر میگیرند متفاوت است. شرایط تربیتی افراد در خانوادهها نیز
دراین امر بیتاثیر نیست.
به عنوان مثال فردی که در خانوادهای
پرجمعیت بزرگ شده و همیشه با خواهران یا برادران خود یک اتاق داشته شرایطی
متفاوت با فردی دارد که تک فرزند است یا همیشه در خانواد خود اتاقی مجزا
داشته است. به خاطر همین دلایل نیز نمیتوان نسخه واحدی برای همه همسران
پیچید. از طرفی برخی ویژگیهای شخصیتی مانند دیر اعتماد کردن یا سوءظن
داشتن میتواند موضوع حریم خصوصی در رابطه همسران را با پیچیدگیهایی خاص
همراه سازد.
«از ابتدا تا انتهای ازدواج حریم خصوصی همسران یکسان است.»این
نیز از آن اشتباهاتی است که برخی همسران مرتکب میشوند. واقعیت این است که
تنها زمانی وجود حریم خصوصی ایجاد مشکل نمیکند که همسران به اندازه کافی
از همدیگر شناخت داشته و البته به همدیگر اعتماد داشته باشند. پس طبیعی است
که در اوایل ازدواج که هنوز شناخت زیادی از هم شکل نگرفته ممکن است اصرار
بر ایجاد حریم خصوصی ایجاد سوءتفاهم کند.
از سویی در برخی موقعیتها
ممکن است یکی از همسران ترجیح دهد به صورتی موقت حریمی وسیعتر برای خود
قائل شود. البته این موضوع بیشتر در مورد آقایان صدق میکند، چرا که با
توجه به بالا بودن پیوندجویی در خانمها تمایل دور شدن از همسرشان ممکن است
کمتر پیش بیاید.
گاهی نیز تغییر در شرایط زندگی میتواند وضعیت را
به صورتی موقت دچار تغییر کند. به عنوان مثال همسرانی که ناچارند در شهری
دور از خانواده و دوستان سابق خود زندگی کنند، ممکن است تا مدتی احساس کنند
تمایلی به داشتن حریم خصوصی سابق خود ندارند.