یک عضو باسابقه حزب کارگزاران سازندگی با لهجه کرمانی و البته صریح خود بر اهمیت بیطرفی نهادهای داوری کشور مثل شورای نگهبان تاکید کرد و گفت که "سلیقه آقای جنتی برای کشور قانون نمیشود. چه کسی گفته سلیقه آقای جنتی قانون میشود یا ایشان یک ابرویش را بالا بیندازد و بگوید نه؟"
مشروح مصاحبه با حسین مرعشی که تا یکسال و 10 ماه دیگر بنا بر حکم دادگاه نمیتواند فعالیت حزبی داشته باشد، به شرح زیر است:
- چندی پیش یکی از خبرگزاریها به نقل از شما اعلام کرد که عضویتتان در کارگزاران معلق شده است؛ آیا شما دیگر عضو کارگزاران نیستید؟
همراه با «مأموریت اوینی» که به من خورد، شش سال محرومیت از عضویت و مشارکت در اصحاب و گروههای سیاسی نیز به آن اضافه شد و بر اساس حکم دادگاه تا یک سال و 10 ماه دیگر من همچنان نمیتوانم مشارکت و عضویت در احزاب داشته باشم و بعد از آن، این مانع برطرف خواهد شد.
- ولی اسم شما در شورای مرکزی کارگزاران همچنان وجود دارد و اعلام شده که شما در این شورا هستید؟
دوستان در کارگزاران من را را از شورای مرکزی کنار نگذاشتند ولی مسئولیتی در حزب نمیتوانم بپذیرم تا این دوران محرومیت تمام شود.
- حزب کارگزاران در سال جدید به نظر میرسد که تصمیم گرفته در عرصه سیاسی کشور فعالتر باشد و افراد جدیدی را به شورای مرکزی خود از طیفهای مختلف اضافه کرده است؛ مثلاً برخی از این اعضا از فعالان سابق دانشجویی هستند یا در مطبوعات حضور داشتند. این تغییر و تحولات و اضافه کردن اعضای جدید به کارگزاران بر اساس چه مبنایی انجام شده است؟
در سایه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری یازدهم شاهد ایجاد تغییراتی در فضای سیاسی کشور بودیم به نحوی که فضا برای فعالیت احزاب مساعد شده است. کارگزاران نیز یکی از احزابی است که همیشه در جبهه اصلاحات حضور داشته و امروز به خاطر اینکه برخی از احزاب و گروههای سیاسی این جبهه نمیتوانند فعالیت کنند و به هر دلیلی از فعالیت آنها جلوگیری میشود، انتظار جبهه اصلاحات و فعالان سیاسی در نقاط مختلف کشور این بود که کارگزاران مجدداً به عرصه فعالیت سیاسی برگردد. اعضای هیأت مؤسس کارگزاران این انتظار را جدی گرفتند و در این راستا به عنوان اولین گام در راستای فعال کردن حزب اقدام به ترمیم شورای مرکزی کردند.
نگاه گردانندگان حزب به جبهه اصلاحات، نگاه پررنگتری شد و در ترکیب شورای مرکزی به گونهای عمل شد که حزب بتواند در فعالیت رسمی خود به نوعی نمایندگی اکثریت جبهه اصلاحات را داشته باشد و نماینده جبهه اصلاحات در عرصه رسمی و فعالیت رسمی و سیاسی تلقی شود. در این راستا در ترکیب اعضای شورای مرکزی افرادی با تخصصهای مختلف از قشرهای مختلف و از مناطق مختلف کشور قرار داده شدند و این مسأله در تعیین ترکیب جدید شورای مرکزی مورد توجه بود.
- کارگزاران در طول سالهای فعالیت خود به عنوان یک حزب سیاسی بر مقوله توسعه تاکید داشته است ولی اخیراً شما و آقای کرباسچی تاکید کردهاید که کارگزاران یک حزب دموکرات - لیبرال است؛ البته شما قید اسلامی بودن را بر آن اضافه کردهاید. بر اساس چه نگاهی مشی کارگزاران به این سمت سوق داده شد و مؤلفههای آن چیست؟
ما گفتیم که ما مسلمانانی آزادیخواه و مردمسالار هستیم و در واقع از سوی دیگر بر این نکته تاکید داریم که احزاب ما به تدریج باید به سمت سیاست حرفهای گرایش پیدا کنند. سیاست حرفهای دارای اصولی است و ما نمیتوانیم دیگر خیلی غیرحرفهای در عرصه سیاست حضور داشته باشیم. در حال حاضر نظام در دوره تکاملی خود است و احزاب دیگر نمیتوانند فقط به یک عناوین کلی بسنده کنند. احزاب باید گرایشات روشن داشته باشند و باید مشخص شود این حزب یک حزب آزادیخواه، جامعگرا، مردمسالار یا اقتدارگراست. در واقع باید نوع گرایش احزاب مشخص شود.
در دنیا، احزاب معمولاً با سیاستهای روشنی با جامعه خود روبرو میشوند و معلوم است که این حزب جمهوریخواه است، دموکرات است یا لیبرال دموکرات مسیحی و ... است و در واقع آنها تکلیف خود را مشخص میکنند. کارگزاران سعی کرده که در این زمینه یک نقش پیشتازی را بر عهده بگیرد، چراکه حزبی خوب است که تکلیف خود را به لحاظ حرفهای مشخص کند و به مردم بگوید که میخواهد در چه جهتی حرکت کند. ما بر روی آزادی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... و در کنار آن بر آزادسازی اقتصادی و اقتصاد آزاد که در آن رقابت وجود داشته باشد و این زمینه را فراهم کند که هزینههای زندگی کاهش پیدا کند، درآمد مردم افزایش پیدا کند و بهرهوری اقتصادی بهینه شود، تاکید داریم. ما در حال حاضر راهحلی بهتر از مردمسالاری و دموکرات بودن نمیشناسیم و معتقدیم که باید این موضوع را تجربه کنیم و به آن پایبند باشیم.
جمعی که در کارگزاران حضور دارند جمعی از مسلمانان هستند که علاقهمند و پایبند به اسلامند و این همواره یکی از اصول آنها بوده است و آنچه که من و آقای کرباسچی بیان کردیم، این است که هر حزبی تکلیف خود را باید با مسائل اساسی کشور مشخص کند تا مردم بدانند این حزب چه تابلو و چه علامتی دارد و اگر به قدرت برسد کشور را به چه سمت و سویی میبرد. برداشت ما از اسلامی بودن و تاکید بر قید اسلامی، پایبندی به احکام اسلام است. این مباحث سیاسی نیز مباحث عرفی و کارشناسی است. کارگزاران معتقد است که با پایبندی به آزادی، مردمسالاری و پذیرفتن قاعده رقابت اقلیت و اکثریت و رعایت قوانین اسلام میتوان کشور را به مسیر تعالی رساند.
- اگر دموکرات لیبرال بودن را به عنوان مشی سیاسی کارگزاران در نظر بگیریم، این مشی چقدر با اهداف اصلی تأسیس کارگزاران، سازگار است و از سوی دیگر حرکت در این مسیر چقدر با توجه به فضای سیاسی کشور امکانپذیر است؟
درجه توجه به آزادی متفاوت میشود. کارگزاران از اساس همیشه در مورد مهمترین مسأله کشور یعنی اقتصاد، به اقتصاد آزاد باور داشته و بر آن تاکید داشته است. در بحث سیاست نیز ما معتقدیم که اساس جمهوری اسلامی ایران بر اساس آزادی بوده است. میبینیم که امام(ره) اصل جمهوری اسلامی را به رفراندوم میگذارد، تاکید دارد که قانون اساسی به موقع به رأی مردم گذاشته شود، مجلس خبرگان تشکیل شود و رئیسجمهور را مردم انتخاب کنند. البته در مرحلهای، تحت تأثیر مشکلاتی که در دهه اول انقلاب در کشور بوجود آمد، اشتباهات و جنایتهایی که گروههای مسلح انقلابی دوران مبارزه در ابتدای انقلاب انجام دادند و جنگ مسلحانه در کشور راه انداختند و سپس صدام به کشور حمله کرد، بخشی از آزادیها در آن مقطع محدود شد و در واقع این به خاطر شرایط جنگی و بحرانهای داخلی کشور بود ولی وقتی که کشور در یک شرایط نرمال است میتوان آن محدودیتها را کم کرد.
ما اکنون بر روی آزادیهای سیاسی تاکید داریم. در حال حاضر یک عدهای برای حفظ حاکمیت محدود خودشان و استمرار آن اصرار دارند که رقبا را حذف کنند و آزادیها را محدود کنند. ما میگوییم هیچ ضرورتی ندارد که چنین اتفاقی بیفتد، چراکه هیچ امری نظام و انقلاب را تهدید نمیکند و آن چیزی که نظام، انقلاب و جمهوری اسلامی را تهدید میکند، بیکفایتیهای درونی نظام است؛ بیکفایتیهایی که به خاطر نبود رقابتهای سیاسی بوجود آمده است. اگر آزادیهای سیاسی گسترش پیدا کند و آزادی مطبوعات در کشور بوجود بیاید، فسادها از بین میرود. این فسادهای اقتصادی که اکنون در کشور وجود دارد برای چه بوجود آمده است؟ این، نتیجه نبودن سیستم نظارت و همچنین نظارت عمومی است و اینکه هرکس هرچه دلش میخواست انجام میداد و کسی جرأت نمیکرد چیزی بنویسد، منتشر یا چاپ کند. باید توجه داشت که هرچه آزادیها محدود شود، فساد اقتصادی و اداری نیز بیشتر میشود و کفایت در مدیریت کشور کمتر خواهد شد.
من میخواهم تاکید کنم که اکنون کارگزاران بیش از آنکه بر آزادی اقتصادی تاکید داشته باشد، بر روی آزادی سیاسی تاکید دارد؛ چراکه آزادی اقتصادی را همه در جامعه به نوعی پذیرفتهاند و حداقل در شعار که اینگونه است. همه پذیرفتهاند که اقتصاد باید رقابتی باشد. امروز باید مطمئن باشیم که آزادی سیاسی در کشور، تأمین است و رقابت سیاسی حتماً شاکله کلی حکومت را تشکیل میدهد.
- صحبتهای شما در شعار و حرف خوب است ولی به چه میزان امید برای تحقق آن وجود دارد؟ آیا فکر میکنید با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید این اتفاقها میتواند رخ دهد؟
من خدمت آقای روحانی در جلسهای که چندی پیش اصلاحطلبان با ایشان داشتند، گفتم که "شما به حق روی حل بزرگترین معضل در کشور که پرونده هستهای است متمرکز شدهاید و خوشبختانه این موضوع با موفقیتهایی همراه بوده است و از تندرویهایی که علیه دولت صورت میگیرد، میشود فهمید که موفقیتهای بزرگتری در راه است".
از نظر من حتماً آقای روحانی یک موفقیت بزرگ در مورد پرونده هستهای نصیب ایران میکند و در این عرصه موفق میشود. اگر آقای روحانی بتواند توافقی با 1+5 کند که این توافقنامه جایگزین همه قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران شود، این گام بسیار بزرگی در کل مسائل ایران است و در حل مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران گام بسیار بلندی است. ریشه این مشکلی که آقای روحانی با همتشان و همچنین پشتوانه رهبری دارند حل میکنند، در چیست؟ ریشه آن بخاطر مشکلی بود که در سیاست داخلی کشور در سال 84 رخ داد. در واقع باید گفت نابسامانی و آشفتگی سیاسی در سال 84 کشور را دچار چنین چالشی کرد، به نحوی که 700 میلیارد دلار از منابع کشور از بین رفت، تحریمها بوجود آمد و مشکلات زیادی در عرصه سیاسی و اقتصادی کشور حادث شد.
من به آقای روحانی گفتم که "شما باید بعد از فراغت نسبی از مسائل بینالمللی و پرونده هستهای، باید به ساماندهی فضای سیاسی کشور بپردازید و راهی غیر از این نیست". ساماندهی فضای سیاسی کشور معنایش این است که ما باید به سمتی برویم که رقابت سیاسی حداکثری برای بهتر اداره شدن کشور همراه با عزت رهبری و نهادهای داوری بوجود آید و این امر، کاری شدنی و مقدور است. معتقدم که آقای دکتر روحانی باید حتماً قبل از شروع مبارزات انتخاباتی مجلس دهم در عرصه سیاست داخلی کشور نقشآفرینی کند و فضای سیاسی کشور را سامان دهد بطوریکه این اطمینان بوجود آید که چه شما برنده شوید و چه رقیب شما، در اصل کشور برنده شده است. منظورم از ساماندهی سیاسی این نیست که ما برنده شویم، بلکه منظورم این است که چه ما برنده شویم، چه آقای نادران، چه آقای لاریجانی و چه آقای ناطقنوری، در مجموع کشور برنده شود. باید مشخص شود که چه کسی دارد چه میگوید و سپس مردم قضاوت کنند. باید شرایط به نحوی باشد که من از نظارت رقیب خود بترسم و فساد نکنم. رقیب هم باید از نظارت من بترسد تا کشور را به سمت سیاستهای غلط نبرد.
قضیه بابک زنجانیها و پرونده هزاران میلیارد تومانی در شرایطی بوجود میآید که آزادیهای سیاسی محدود شود و رقابت وجود نداشته باشد، نظام اطلاعرسانی درست حاکم نباشد و خبرنگاران و سیاسیون در صحنه حضور نداشته باشند و از سوی دیگر مجلس نیرومندی حاکم نباشد. مگر میشود تصور کرد که از یک مجلس ملی، اسلامی و آزاد که در آن کفایت وجود داشته باشد، وزیری بیرون بیاید که هشت میلیارد دلار پول کشور را به یک آقا بدهد تا ببرد؟ برخی از اتفاقاتی که در طول این چند سال رخ داده است، به آنها میگویند «فساد»؛ ولی به نظرم واژهای به نام «فساد» پاسخگو و بیانکننده این حجم از مشکلات نیست. برخی از این اتفاقات، غارت و چپاول است و خیلی عظیمتر از فساد است. اینها همه در شرایطی رخ داد که محدودیت سیاسی اعمال شد و کار به دست افراد بیکفایت افتاده بود.
- شما و اصلاحطلبان تاکید بر آزادی سیاسی دارید و معتقدید که وقتی آزادی سیاسی وجود داشته باشد این مسائل رخ نمیدهد، ولی به نظر شما قوه مجریه در کشور ما چقدر این اختیار را دارد که آزادی سیاسی را در کشور بوجود بیاورد به نحوی که مطبوعات با حکم قضایی بسته نشوند یا اینکه در بحث سیاست خارجی و توافقنامه ژنو کسانی به نام دلواپسان صحنه را تنگ نکنند؟ از سوی دیگر رئیسجمهور چندی پیش از دخالت در زندگی خصوصی مردم شکایت کرد و گفت نباید مردم را با زور به بهشت برد؛ به نظر میرسد که رئیسجمهور به عنوان حافظ و مجری قانون اساسی این مسائل را مطرح میکند ولی در کشور چقدر این آمادگی وجود دارد که چنین مسائلی محقق شود؟
من نمیخواهم بگویم که صِرف شعار کافی است ولی شعار میتواند بیانکننده یک خواسته باشد، بر روی فضای سیاسی کشور تأثیر بگذارد و در واقع مقدمه اجرا را فراهم کند. بیان اینگونه درد دلها لازم است ولی کافی نیست. من فکر میکنم آقای روحانی باید در اولین فرصت بعد از فراغت نسبی از مسأله هستهای، منادی یک گفتوگوی ملی بین نظام و اصلاحطلبان باشد. نمیشود اصلاحطبان یکی از گروههای تأثیرگذار و تعیینکننده در افکار عمومی و فضای سیاسی کشور باشند ولی رابطهشان با نظام مخدوش و مبهم باشد یا با رهبری، قوه قضائیه، مجلس، شورای نگهبان و سپاه. اینها همه نهادهای تأثیرگذار هستند. آقای روحانی باید این کار را مدیریت کند. در این قضیه باید ببینیم که دغدغهها چیست؟ رهبری از فعالیت مجدد وسیع اصلاحطلبان چه دغدغهای دارند؟ آیا دغدغهای در این رابطه دارند یا ندارند؟ دغدغهشان چیست؟ از طرف دیگر دغدغه ما چیست؟ مشکل چیست؟ در واقع انتظار داریم که دکتر روحانی نه به عنوان رئیس قوه مجریه بلکه به عنوان رئیسجمهور ایران و دومین مقام بعد از رهبری و به عنوان نماینده ملت ایران و منتخب آنها این گفتوگوها را مدیریت کند. این دغدغهها باید تمام شود. آنچه به نام سیاستهای کلی توسط رهبری بیان میشود و دغدغههایی که ایشان در مورد گرایشات، تصمیمگیریها و مخاطراتی که مورد نظرشان است، باید حتماً توسط اصلاحطلبان جدی گرفته شود.
- آیا این آمادگی در جریان اصلاحات وجود دارد که آقای روحانی بخواهد چنین نقشی را ایفا کند؟
حتماً وجود دارد. از آن طرف، اصلاحطلبان نگران کفایت مدیریتی کشور و نهادهای مهمی مثل مجلس هستند و در این ارتباط دغدغه جدی دارند. حتماً اصلاحطلبان دغدغه جدی حضور نهادهای نظامی و شبهنظامی در عرصه سیاست را دارند. اصلاحطلبان در مورد اینکه نهاد داروی مهمی مانند شورای نگهبان نباید دارای گرایش سیاسی باشد، دغدغه دارند. بحران 88 که بعداً به اسم فتنه خوانده شد و ما میگوییم ریشه فتنه آقای احمدینژاد است، از کجا شروع شد؟ وقتی که هفت نفر از اعضای شورای نگهبان میآیند و به نفع ریاستجمهوری احمدینژاد بیانیه میدهند، آیا انتظار دارند وقتی نتیجه انتخابات را تایید کردند همه قانع شوند؟ بخشی از جامعه قانع شد ولی بخشی دیگر نیز قانع نشد. ما اصلاحطلبان واقعاً نگران این فضا هستیم.
اگر قرار باشد که شورای نگهبان ناظر و داور باشد، که هست، مگر میشود داور طرفدار یک گروه و تیم باشد؟ اینها دغدغه است و این دغدغه را باید یک نفر در مملکت پاسخ دهد. مگر میشود اینها را برای همیشه مسکوت گذاشت، در مورد آن حرف نزند و سکوت کرد؟ اینها ریشه بحرانهای سیاسی در جمهوری اسلامی است. باید این مسائل را به بحث گذاشت. رسانهها، مطبوعات و آقای روحانی باید وسط بیایند. ما همه میگوییم جمهوری اسلامی را قبول داریم، کشور باید عزت پیدا کند و مسائل کشور حل شود، مردم به رفاه برسند، آبرو و دین مردم درست شود و شغل داشته باشند. اینها را همه میخواهیم ولی راه حلش چیست؟ مگر میشود کشور را با نیروهای محدود و جناحهای کوچک اداره کرد؟ پس همه باید در صحنه حضور داشته باشند.
رهبری در انتخابات ریاستجمهوری گفتند حتی کسانی که جمهوری اسلامی را قبول ندارند ولی ایران را دوست دارند، بیایند رأی بدهند. این حرف خیلی مهمی است. اگر قرار است که همه بیایند و رأی بدهند، داوری که میخواهد بین آقای روحانی، جلیلی و قالیباف داوری کند، نباید اکثریت آنها به نفع یک کاندیدا بیانیه بدهند. اینها حداقلهای تدبیر است و توقع زیادی نیز نیست، بلکه حداقل توقع است. اگر کسی صلاحیت ندارد، این را باید قانون مشخص کند. سلیقه آقای جنتی، برای کشور قانون نمیشود. چه کسی گفته سلیقه آقای جنتی قانون میشود یا آقای جنتی یک ابرویش را بالا بیندازد و بگوید نه؟! هر کسی حقوقی دارد و هیچکس را نمیتوان از حقوقش محروم کرد، مگر به موجب قانون. این امر در قانون اساسی و اسلام است و رهبری نیز این موضوع را تأیید میکند. اینها دغدغه اصلاحطلبان است. آنها نیز بگویند که دغدغهشان چیست و ما رعایت میکنیم. از سوی دیگر، دغدغه ما نیز شنیده شود و آنهایی که حق است، پذیرفته شود. این گفتوگو باید اتفاق بیفتد و ما به سمتی برویم که شاهد برگزاری انتخاباتی سالم، رقابتی، پررنگ، با حضور همه شخصیتهای مؤثر باشیم و هر کسی که برنده انتخابات شد در واقع بگوییم کشور برنده است.
کشور نباید به دست کسانی بیفتد که به اصطلاح معلوم نیست پدر و مادرشان کیست، چطوری فکر میکنند و ریشه آنها کجاست. من اکنون سوال میکنم کدامیک از جناحهای کشور مسئولیت اقدامات دولت احمدینژاد را میپذیرد؟ آیا آقای مصباح یزدی میپذیرد؟ آقای جبهه پایداری میپذیرد؟ اصولگرایان و سپاه میپذیرند؟ چه کسی مسئولیت آنچه را که رخ داده است، میپذیرد؟ اصلاحطلبان اکنون مسئولیت دولت آقای روحانی را میپذیرند. ممکن است جاهایی انتقاد داشته باشند و بگویند انتقاد داریم اما مسئولیت روی کار آمدن آقای روحانی را میپذیرند و تا به امروز نیز به آن افتخار میکنند؛ چراکه ما مفتخر هستیم رئیسجمهوری را به مردم معرفی کردیم و برای پیروزی آن پایمردی کردیم که امروز دارد کشور را از مهمترین و بزرگترین مشکل تاریخی سیاسی قرن اخیر نجات میدهد. ما به این موضوع افتخار میکنیم؛ ولو ممکن است مثلاً به وزیر کشور نیز انتقاد داشته باشیم ولی کلیات آن را قبول داریم و مسئولیتش را میپذیریم.
من معتقدم اینها موضوعاتی است که باید گفته شود و آغاز آن گفتن، سخنرانی و پخش و بیان آن است و سپس این خود میتواند زمینهای را ایجاد کند که در یک فضای دوستانه و مطلوب در مورد این مسائل به جمعبندی برسیم. از سوی دیگر باید گفتوگوهای سیاسی بین اصلاحطلبان و اصولگرایان نیز صورت بگیرد تا فضای سیاسی کشور تلطیف شود.
- آیا پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان نیز آمادگی تحقق چنین موضوعی را دارد؟
حتماً. ذخیره تجربه سیاسی در حال حاضر در ایران بالاست و مردم خوب میدانند که نباید کشور به سمت و سویی برود که در واقع خارجیها در آن دخالت کنند. حس مردم نسبت به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی کشور، مثبت است و اثرات نبودن و غیبت خود در صحنه سیاسی را دیدند و متوجه شدند که در اثر این نبودنها و غیبتها چه فجایعی رخ میدهد. مردم خوب متوجه این مسائل هستند؛ البته زمانی ممکن بود حتی عدهای فکر کنند که باید مثلاً آمریکاییها در ایران حضور پیدا کنند ولی ما اثرات حضور غربیها را در کشورهای همسایهمان دیدیم. در آن زمان که افغانستان توسط آمریکاییها اشغال شد، عدهای میگفتند که پنج سال یا 10 سال دیگر بچههای ما باید بروند افغانستان کار کنند ولی دیدیم که وضعیت افغانستان چه شد. در هر کشوری مردم باید خودشان مسائلشان را حل کنند و خوشبختانه این باور اکنون در جامعه ما قوی است و تجربه نیز این را نشان داده است. مردم آمدند با حضور در صحنه آقای روحانی را انتخاب کردند و آقای روحانی نیز اکنون در تلاش است به صورت ریشهای یکی از مشکلات عمده کشور را حل کند. امروز همه میدانند که اگر قرار بود همان سیاستها و جهتگیریهای قبلی ادامه پیدا کند وضعیت کشور چگونه بود و چه مشکلات اساسیتری وجود داشت، ولی اکنون با انتخاب مردم و سیاستهای دولت، شاهد بهبود در وضعیت هستیم.
باید به این نکته توجه کنیم که جامعه از سیاسیون حرکتهای رادیکال نمیخواهد، بلکه حرکتهای تعاملی، میانه و کارساز میخواهد. سر دادن شعارهای تند، مطرح کردن حرفهای تند و تند نشستن و تند برخواستن امروز هیچ مشکلی از مشکلات کشور را حل نمیکند. مردم از ما انتظار دارند که با گفتوگو، تفاهم، نزدیکی و پیدا کردن راهحلهای مناسب مشکلات را حل کنیم و به بهتر شدن اوضاع آنها کمک کنیم. هیچیک از مشکلات واقعی مردم از جمله تورم، بیکاری و رکود، راهحلهای خلقالساعه، طوفانی و انقلابی ندارد بلکه راهحلهای این مسائل، تدریجی و در یک بستر عاقلانه تحقق پیدا میکند و در واقع حل این مشکلات زمان میخواهد و مردم به تجربه به این مسأله رسیدهاند.
- به موضوع حزب کارگزاران برگردیم. شما در صحبتهای خود گفتید که کارگزارن به نحوی خود را بازسازی کرده که بتوانند چتر گستردهای از اصلاحطلبان را پوشش دهد. آیا این استراتژی کارگزاران مورد حمایت گروههای اصلاحطلب است و از سوی دیگر پایگاه اجتماعی حزب کارگزاران کجاست؟
گروههای مختلف اصلاحطلب و نیروهای سیاسی در مناطق مختلف کشور از فعال شدن هرچه بیشتر کارگزاران استقبال کردند. کارگزاران طبقه متوسط جامعه را خواستگاه اجتماعی و مخاطب خود میدانند و در واقع معتقدیم که باید تلاش کنیم هر روز طبقه متوسط در جامعه گسترش بیشتری پیدا کند. ما با صاحبان ثروتهای کلان رابطه خوبی نمیتوانیم داشته باشیم و آنها را خیلی مؤثر در اداره کشور و حل مسائل واقعی نمیدانیم. از سوی دیگر، طبقه ضعیف هم خودشان نیاز به حمایت دارند و نمیتوانند آنچنان کارساز باشند. ما باید تلاش کنیم هرچه بیشتر طبقه متوسط جامعه را تقویت کنیم و طبقات ضعیف را به سطح طبقه متوسط ارتقای سطح بدهیم؛ طبقه متوسطی که زندگی مناسب خود را داشته و از سوی دیگر فراغت لازم را داشته باشد تا در مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هم فعال باشد.
- در حال حاضر در مورد نقشآفرینی جریان اصلاحطلب در انتخابات از سوی اصلاحطلبان راهحلهای مختلفی مطرح میشود از جمله اینکه عدهای میگویند با حضور آقایان خاتمی، هاشمی، عارف و شخصیتهایی از این دست، شورای راهبردی اصلاحطلبان ایجاد شود. نظر شما در این مورد این مسائل چیست؟
آقای خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات، یک شورای مشورتی تشکیل دادند و این شورا فعال است و این شورای مشورتی در واقع فصلالخطاب همه بحثها در جریان اصلاحات خواهد بود.
- آیا کارگزاران نیز تصمیمات این شورا را قبول دارد؟
بله؛ همه قبول دارند و جمعی از کارگزاران نیز در این شورا حضور دارند.
- وضعیت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم را چگونه میبینید؟
من امیدوارم که امکان حضور و فعالیت برای اصلاحطلبان فراهم شود و اگر این امکان فراهم شود، قضاوت مردم هرچه باشد ما میپذیریم.
- کار انتشار روزنامه از سوی حزب کارگزاران و ایجاد سایت از سوی این تشکل به کجا رسید؟
این موضوع در دستور کار است ولی جزئیات آن را باید از آقای کرباسچی بپرسیم.
- شما گفته بودید که آقای روحانی باید دادن یارانه نقدی به مردم را کاملاً قطع میکرد. علت این موضوع چیست؟
من نگفتم که باید قطع میکردند. من گفتم که نباید آقای روحانی این شیوه را ادامه میدادند.
- با توجه به اینکه بیش از 70 میلیون نفر از مردم برای دریافت مجدد یارانه نقدی ثبتنام کردند، آیا این موضوع امکان داشت؟
مردم در این قضیه نشان دادند که از یک قِرانشان هم نمیگذرند و البته این خصلت بدی نیست. اگر مردم به دنبال منافعشان باشند، کشور راه میافتد. آدام اسمیت که یکی از اقتصاددانهای غرب است و اقتصاد غرب بر پایه نظریات اوست، در کتاب ثروت ملل خود میگوید که افراد و بنگاهها هرکدام باید به دنبال منافع حداکثری خود باشند و منافع ملی کشورها از حداکثر شدن منافع افراد و بنگاهها حداکثر میشود؛ چراکه ممکن است منافع ملی را هر کسی نتواند درک کند ولی منافع شخصی را هر کسی درک میکند. در قضیه یارانهها نیز اکثریت مردم نشان دادند که از یک قرانشان هم نمیگذرند و اگر این خصلت جدی باشد، میتواند به اقتصاد آینده ایران امیدوار بود. به عنوان یک کارشناس اقتصادی میگویم که مردم اگر از یک قِران خود هم نگذرند، امر مثبتی است یعنی این موضوع نشان میدهد که قدر پول را میدانند، پس پول چیز خوبی است، پس باید برای کسب آن تلاش کنند و این علامت قشنگی است. برخلاف اینکه برخی آن را علامت منفی قلمداد کردند، من میگویم علامت مثبتی است و این بدان معناست که دولت و مجلس باید در قوانین و مقرراتی که میگذارند بحث اینکه مردم داوطلبانه انصراف بدهند را کنار بگذارند. هیچکس در این کشور داوطلبانه مالیات نخواهد پرداخت یا از دریافتی خود نمیگذرد و دستمزد خود را پایین نمیآورد. باید قوانین متقن و جدی باشد. در آمریکا نیز یارانه پرداخت میشود ولی کسی که میخواهد یارانه بگیرد باید ثابت کند که استطاعت ندارد و درآمدش پایین است و اگر خلاف آن ثابت شود، جریمه میشود. با تعارف، خواهش و تمنای نمایندگان مجلس، ورزشکاران و دولتمردان و هنرمندان، کشور اداره نمیشود.
در قضیه یارانهها، آقای احمدینژاد به دنبال یک هدف سیاسی خاصی بود. هدفمندی یارانهها را از مسیر قانونی خود منحرف کرد و کاملاً قانون را زیر پایش گذاشت. بدون اینکه منابع مالی وجود داشته باشد پول را به حساب خانوادهها ریخت و در حالیکه این پول نصفش کسری بود، شعار میداد که باید 200 هزار تومان بدهیم. او به دنبال این بود که مردم را به نفع خود و باندش در صحنه نگه دارد. او به دنبال اداره مملکت نبود. من میگویم دکتر روحانی نباید مسیر انحرافی را که احمدینژاد ایجاد کرد، طی کند و باید آن را اصلاح کند؛ مثل طرح مسکن مهر که آقای آخوندی بصورت صریح اعلام کرد که این طرح موجب شده 20 درصد تورم ایجاد شود و با این روش مخالف است و این راه غلط را ادامه نمیدهد. در مورد یارانهها نیز آقای دکتر روحانی باید این کار را میکرد و گزارشی به مجلس میداد و میگفت که یارانهها از مسیر اصلیاش منحرف شده است. البته من نمیگویم که پول را به مردم ندهد، بلکه مسیر غلط را متوقف میکرد و مقدار درآمدی را که درست شده بود، به قشرهایی که نیازمند هستند میداد. دلیلی ندارد که برای اصلاح قیمتها برویم در قالب طرحی که منحرف شده است.
البته دولت در اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها یک تصمیم اساسی گرفت و مسیر قبلی را ادامه نداد و گفت من این پول را در بحث بهداشت و خدمات درمانی به کار میگیرم. حرف من این بود که چون مسیر اجرای قانون هدفمندی یارانهها منحرف شده و زمین غلطی برای آن تعریف شده و چارچوب ندارد، بهتر است که دولت ادامه ندهد ولی دولت چون تکلیف قانونی بر عهدهاش بود، ادامه داد.