صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۶۶۱۱۰
تاریخ انتشار: ۲۳ : ۱۶ - ۲۰ خرداد ۱۳۹۳
متاسفانه بچه‌هایی که حاصل ازدواج اتباع بیگانه با شهروندان یک کشور هستند همیشه سرگردان اند و مشکل هویتی برای خودشان و مشکل حقوقی برای کشور میزبان ایجاد می‌کنند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


مهاجرت مساله همیشگی بشر بوده است. دلایل کوچ از روستایی به روستای دیگر یا از شهری به شهر دیگر و در سال‌های اخیر از کشوری به کشور دیگر به‌همراه فرصت‌ها و چالش‌هایی که مهاجرت با خود به همراه آورده است، سالیان درازی است که دغدغه کارشناسان اجتماعی و توسعه است.

به گزارش انتخاب، فرهنگ ارشاد با اتکا به مطالعات خود در حوزه مهاجرت و انتشار چندین مقاله در این زمینه، الگوی مهاجرت داخلی در ایران و مهاجرت اتباع غیرقانونی به ایران را به‌دلیل فرار از شرایط اقتصادی و اجتماعی نامناسب شبیه به‌هم می‌داند. عضو هیات‌مدیره انجمن جامعه‌شناسی ایران که جزو نسل دوم جامعه‌شناسان ایرانی دسته‌بندی می‌شود، همچنین معتقد است: «به‌شدت نیاز به یکسری سیاست‌های عاقلانه جمعیتی داریم».

مساله مهاجرت چه به شکل داخلی از روستا به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک به کلانشهرها چه مهاجرت‌های غیرقانونی از کشورهای همسایه به ایران از نظر بسیاری از کارشناسان اجتماعی مخل برنامه‌های توسعه است. شما که تجربه مطالعه روی پدیده مهاجرت در ایران را دارید، چه برداشتی از تنوع مهاجران و چگونگی مهاجرت در کشور دارید؟

به‌نظر من زمانی که از مهاجرت حرف می‌زنیم، باید به شرایط اجتماعی جامعه ای که مهاجرت به آنجا صورت می‌گیرد توجه کنیم. مهاجرت در ذات خود یک پدیده منفی نیست بلکه، نمودی از آزادی بشر است. هر انسانی آزاد است تا هر جا که می‌خواهد زندگی کند و به نظر من، مهاجرت صرفاً کار انسان‌های توسعه‌جو است. البته این الگوی مهاجرت در کشورهای جهان سوم صدق نمی‌کند. ما باید میان مهاجرت به کشوری چون کانادا با کشورهای جهان سوم تفاوت قائل شویم. در جهان سوم، فرد مهاجر عوامل دافعه و جاذبه را با آزادی و منطق ارزیابی نمی‌کند. در این کشورها مهاجرت بیشتر جنبه ناگزیری دارد. در حال حاضر هم نگاه منفی کارشناسان توسعه به مهاجران داخلی یا مهاجران غیرقانونی ناشی از شرایط اجتماعی خودمان است. این شرایط اجتماعی هم ناشی از مهاجرت گسترده از روستا به شهر از دهه 30 تا به حال است. در حال حاضر حدود 70 درصد جمعیت کشور در شهرها زندگی می‌کنند و روستاییان طی سال‌های اخیر برای فرار از ورشکستگی کشاورزی و زندگی نامطمئن در روستاها به شهرها مهاجرت کردند. متاسفانه بستر‌های لازم در شهر‌ها برای پذیرش این مهاجران وجود نداشته است. در این شرایط است که ما با بحران جمعیتی و عواقب آن در شهرها و روستاها رو‌به‌رو هستیم.

با توجه به الگویی که شما از مهاجرت روستاییان به شهر در داخل کشور عنوان کردید، می‌توانیم بگوییم مهاجرت بسیاری از مردم افغانستان به ایران هم از همین الگو پیروی می‌کند؟

ببینید! مهاجرت در ایران کاملاً خودجوش است یعنی، یکی از مشکلات ما در حوزه مهاجرت این است که ما برنامه‌های سیاست اجتماعی که مهاجرت را هدایت کند نه کنترل، نداریم. فقدان برنامه سیاست اجتماعی تنها به مهاجرت داخلی محدود نمی‌شود. ما در زمینه مهاجرت از کشورهای همسایه به داخل ایران هم با این مشکل روبه‌رو هستیم. یک مثال ساده می‌زنم. در حال حاضر، کانادا از بسیاری از کشورهای درحال توسعه نیروی کار می‌گیرد. اگرچه این کار برای ما فرار مغز‌هاست برای کانادا جذب نیروی جوان کار است. این کشور به آینده و رشد خود فکر می‌کند و مهاجران را با توجه به یکسری شرایط می‌پذیرد. به‌طور حتم این اقدام نیاز به یکسری زیرساخت‌ها دارد که هر دولتی باید فراهم کند. مهاجرت افغان‌ها به ایران هم کاملاً خودجوش است و در قالب هیچ برنامه سیاست جمعیتی قرار نمی‌گیرد. بسیاری از آنان بدون کمترین امکانی به امید پیدا کردن کار و زندگی بهتر به ایران می‌آیند. این درحالی است که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که به‌دلیل وسعت زیاد و تنوع اقلیمی با عدم تعادل پراکندگی جمعیت رو به رو است. پراکندگی جمعیت زمانی که با بی برنامگی همراه باشد با خود یک نوع بحران جمعیتی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد می‌کند. مسلماً در این شرایط، ورود مهاجران غیرقانونی از کشورهای همسایه به‌دلیل شرایط نامساعد زندگی به ایران، این پراکندگی نامتوازن جمعیت و پیامدهای آن را جدی‌تر می‌کند.

بر این اساس می‌توان گفت بخشی از نگاه منفی به حضور افغان‌ها به شرایط فعلی کشور خودمان باز می‌گردد؟

بله دقیقاً. مهاجرت‌هایی که در سال‌های اخیر در داخل کشور صورت گرفته یک نوع جو بحران ریشه دار را ایجاد کرده است. در این وضعیت مهاجرت افغان‌ها به کشور نمی‌تواند نقش مثبت داشته باشد. به‌ویژه درحال حاضر که ما برنامه‌ای برای تعادل جمعیت نداریم. به‌علاوه اینکه بیشتر مهاجران عموماً از قشر محروم هستند و خود با کوله‌باری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی به مناطق شهری می‌آیند و خواهی‌نخواهی به مشکلات دامن می‌زنند. در چنین شرایطی گسترش مناطق موسوم به حاشیه‌نشینی قابل پیش‌بینی است.

برخی نظرها حاکی از این است که در مواردی رفتار ایرانی‌ها با افغانی‌ها مناسب نیست. طرفداران اینکه باید ایرانی‌ها بهتر با افغان‌ها رفتار کنند می‌گویند رفتار نادرست با مهاجران مربوط به کشورهای توسعه نیافته است. نظر شما چیست؟

نه. این‌طور نیست. ببینید فرد افغانی از کانونی بحرانی با یکسری مشکلات که عمدتاً مادی هستند به‌طور غیرقانونی به ایران آمده است. نباید فراموش کنیم که مهاجرت غیرقانونی در هیچ جای دنیا از سوی هیچ دولتی تحمل نمی‌شود. نمونه این امر را هم می‌توان در رفتار کشور استرالیا با مهاجران غیرقانونی ایرانی و غیرایرانی دید.

اما این واقعیت که این افراد در کشور زندگی و کار می‌کنند را نمی‌توان انکار کرد. فکر نمی‌کنید وقتش رسیده است با مساله مهاجران افغان به شکل منطقی تر برخورد کنیم؟

درست می‌گویید. حضور مهاجران غیر قانونی و فعالیت آنان در سطح جامعه کاملاً مشهود است و یادمان باشد مهاجران غیرقانونی نه در ایران که در همه کشورهای دنیا وجود دارند. مثلاً مهاجران غیرقانونی مکزیکی که وارد آمریکا می‌شوند و در خاک آن کشور کار می‌کنند. دولت هیچ نوع امکانات اجتماعی خاصی در اختیار آنان نمی‌گذارد و به‌طور غیررسمی به آنان اجازه کار هم می‌دهد. چون مزد این افراد بسیار کمتر از مزد کارگر آمریکایی است. دولت آمریکا هم زمانی که می‌بیند کار سرمایه‌دار به این طریق راه می‌افتد و این مهاجران غیرقانونی هم از همین طریق زندگی خود را می‌گذرانند سعی می‌کند تا آنجا که می‌تواند چشم خود را روی حضور آنان ببندد. در واقع، در آمریکا بخش خصوصی و دولت با حضور مکزیکی‌ها کنار آمده است درصورتی که ما در ایران این کار را نمی‌کنیم. ما باید ببینیم این مهاجران چرا آمدند، ما در قبالشان چه کردیم و آنها در ازای رفتار ما چه واکنشی نشان دادند. من بر این عقیده‌ام که قبل از هر اقدامی در زمینه مهاجرت غیرقانونی و برخورد با این امر باید به تمامی اقدامات و برنامه‌هایی که در این سال‌ها اجرا کردیم دوباره نگاه کنیم و ببینیم اقدامات ما تا چه اندازه عاقلانه و درست بوده و به چه نتایجی رسیده است. اگر برنامه‌های ما در طول این سال‌ها کمکی به فروکش کردن بحران‌های جمعیتی و مهاجرت نکرده است، در مرحله اول باید به فکر اصلاح اقدامات قبلی خود باشیم.

شما به حضور مکزیکی‌ها در بخشی از صنعت آمریکا اشاره کردید اما در ایران یکی از دلایلی که هرازگاهی از سوی مسئولان اداره اتباع خارجی برای اخراج افغانی‌ها از ایران ذکر می‌شود همین مساله اشتغال و تاثیر حضور افغانی‌ها بر بیکاری جوانان است. شما این مورد را چطور ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت این است که فکر می‌کنم با شعار نمی‌توان کاری از پیش برد. ما در طول این سال‌ها چه کاری برای کاهش نرخ بیکاری در جامعه انجام دادیم؟ چه برنامه‌ای اجرا کردیم تا میزان بیکاری کاهش یابد و این معضل اندکی التیام پیدا کند؟ بهتر است قبل از چنین اظهارنظرهایی برنامه‌های خود را ارزیابی کنیم. اگر واقعاً کار مشخصی انجام دادیم که نتیجه‌بخش بوده آن را دنبال کنیم. به نظر من قبل از چنین اظهارنظرهایی لازم است از خود بپرسیم آیا مشکل نرخ بیکاری ما به حضور افغانی‌ها در ایران مربوط است؟

مشکل بچه‌هایی که حاصل ازدواج مرد افغان با زن ایرانی هستند هم یکی از آسیب‌های اجتماعی است. این بچه‌ها به این دلیل که حاصل یک ازدواج غیرقانونی هستند نمی‌توانند شناسنامه داشته باشند یا مدرسه بروند. این در حالی است که بسیاری از آنان چون در ایران متولد شده‌اند و در همین کشور بزرگ می‌شوند خود را ایرانی می‌دانند. به نظر شما این برخورد خود منشا یک نوع آسیب اجتماعی نیست؟

متاسفانه بچه‌هایی که حاصل ازدواج اتباع بیگانه با شهروندان یک کشور هستند همیشه سرگردان اند و مشکل هویتی برای خودشان و مشکل حقوقی برای کشور میزبان ایجاد می‌کنند. در این مورد باید به تجربه کشورهای دیگر رجوع کنیم تا ببینیم آنها برای رفع این مشکل چه کردند. پذیرفتن تابعیت مادر یا صدور شناسنامه برای کودک به‌دلیل تولد او در خاک کشور از جمله راه‌های حل این مشکل است. البته من بازهم تاکید می‌کنم برای تدوین هر برنامه‌ای در این زمینه ابتدا باید زیرساخت‌های لازم را فراهم کرد. باید ببینیم بسیاری از کشورهای دیگر با خیل عظیم پناهندگانی که به آنجا مهاجرت کردند، به چه شکل با این مساله کنار آمدند و چه اقداماتی کردند. توجه به سازگاری میان ظرفیت‌های مهاجران و اقتصاد کشور در این مورد بسیار مهم است. نباید این واقعیت را فراموش کنیم که مهاجرت در جهان امروز پدیده‌ای پیچیده است. بر همین اساس، باید برنامه‌های کوتاه‌مدت و میان مدت را طراحی کنیم و به‌طور مداوم آنها را مورد بازبینی قرار دهیم.

به‌نظر شما می‌توانیم الگوی مهاجرت به ایران را با مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور مقایسه کنیم؟

نه. به عقیده من بسیاری از ایرانی‌هایی که مهاجرت می‌کنند،مشکل اقتصادی ندارند اما، مهاجرت افغان‌ها به ایران بیشتر به‌دلیل مسائل اقتصادی است. به همین دلیل هم من فکر می‌کنم برای دولت سر و سامان دادن مشکلات جمعیتی داخل از لحاظ اقتصادی و اجتماعی شاید راحت‌تر از اصلاح زیرساخت‌هایی باشد که موجب می‌شود برخی از ایرانی‌ها به خارج از کشور مهاجرت کنند. ما اگر بتوانیم مشکلات اقتصادی را مرتفع کنیم به طور حتم می‌توانیم مشکلات جمعیتی چه از حیث مهاجرت داخلی و چه مهاجرت غیرقانونی به داخل کشور را کنترل کنیم.

شما تاثیر فقدان برنامه سیاست اجتماعی را بر روند مهاجرت از ایران چگونه می‌بینید؟

واقعیت این است که مهاجرت از روستا به شهر با مهاجرت از ایران به کشورهای دیگر مانند دانه‌های یک زنجیر به هم متصل و مرتبط هستند. اگر ما بتوانیم برنامه‌ای تدوین کنیم که بتواند افراد یک نسل را راضی کند و روی آنها تاثیر بگذارد می‌توانیم امیدوار باشیم که نسل آینده هم از این اقدامات تاثیر بپذیرد. اگر بتوانیم روی یک نسل تاثیر بگذاریم، این تاثیر به مرور به سایر نسل‌ها هم منتقل می‌شود.

چه راه‌حل‌هایی برای کاهش بحران جمعیتی کنونی وجود دارد؟

به نظر من ابتدا باید نگاهی کارشناسی‌تر داشته باشیم. اگرچه دیر شده است اما هنوز هم باید به فکر آن 20 میلیون جمعیتی باشیم که درحال حاضر در روستا هستند و زیستشان به اقتصاد روستا وابسته است. بسیاری از اقداماتی که دولت‌ها انجام می‌دهند به‌طور ناخواسته به سیاست‌های جمعیتی مرتبط است و بر آنها تاثیر می‌گذارد مثل پروژه‌های مسکن‌سازی که از سوی بخش‌های دولتی و غیر دولتی انجام می‌شود و به نوعی در جا به جایی جمعیت تاثیرگذار هستند. زمانی که شیوه معیشت کشاورزی در روستا ضعیف می‌شود و هیچ جایگزینی برای آن طراحی نمی‌شود، باید منتظر مهاجرت اجباری از روستا به شهر و عواقب پس از آن مثل حاشیه‌نشینی باشیم. از سوی دیگر، نوگرایی موجب شده است تا مهاجرت امری اجتناب‌ناپذیر باشد. همان‌طور که برخی از ایرانی‌ها به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند عده‌ای از مردم کشورهای همسایه هم به ایران می‌آیند. این یک پدیده اجتماعی است که نمی‌توان به حال خود رها کرد بلکه لازم است تا با نگاهی واقع‌بینانه آن را پذیرفت و به فکر راهی برای سامان دادن به آن یا برخورد منطقی بود. در حال حاضر لازم است تا مسئولان با کمک متخصصان حوزه جمعیت‌شناسی به دنبال تدوین برنامه‌هایی اصولی‌تر باشند تا بتوانند به‌طور مشخص برای جمعیت مهاجر در کشور چه ایرانی و چه افغانی برنامه‌ریزی کنند. برای مثال مقرر کنند در طول یک سال تنها برای دوهزار ایرانی شغل ایجاد می‌شود یا 200 کارگر افغان مقیم در ایران که در بخش اقتصادی فعالیت می‌کنند، بیمه می‌شوند. اگر این برنامه‌های کوتاه‌مدت موثر بود می‌توان برای سال‌های آینده بر همین اساس برنامه‌ریزی کرد.


منبع: آرمان