صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۶۲۲۵۵
تاریخ انتشار: ۲۶ : ۱۲ - ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳
حكمراني اغلب با نگاهي جديد، به محدود كردن قدرت سنتي سلسله مراتبي (بالا- پايين) و تغيير مسير آن به سوي تصميم هاي جمعي مي پردازد. پژوهشگران اين حوزه معتقدند ناكارآمدي دولت ها در انجام يكه تازانه امور موجب خلق اين مفهوم شده، لذا با تفكيك حوزه هاي مختلف دولت و تمايز ميان بخش خصوصي و دولتي و تمايز ميان دولت و جامعه مدني، سعي در تغيير ساختار سنتي قدرت و وزن دهي بيشتر به نهادهاي موازي دولت در تصميم گيري ها و سياستگذاري ها دارند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
جايگاه و كاركرد رسانه ها در حكمراني خوب با بحث «رسانه ها و قدرت» ارتباط بسيار تنگاتنگي دارد. اينكه چه كسي (قدرت دولت يا بخش خصوصي يا عمومي) بر رسانه حكمراني مي كند يا اينكه آيا رسانه از جايگاه حكمراني بر دولت و ديگر بخش ها برخوردار است؟ براي روشن شدن اين بحث، ابتدا بايد مفهوم حكمراني را تعريف و توصيف كنيم.
به گزارش انتخاب،    مفهوم حكمراني كه از اوايل دهه 1990 رايج شد و ابتدا به معناي دولت و به جاي آن مورد استفاده قرار گرفت. فرهنگ فشرده آكسفورد، دولت را به عنوان مجموعه يي از نهاد هاي تشكيل شده از افراد كه، يك اداره يا وزارتخانه را هدايت و اداره مي كنند، تعريف مي كند. اين فرهنگ لغت همچنين دولت را به عنوان عمل «روش حكومت كردن» تعريف مي كند. اين فرهنگ تعريف بسيار مشابهي براي حكمراني ارائه مي دهد كه عبارت است از: عمل، روش، حقيقت يا وظيفه حكومت كردن، نفوذ و كنترل (ميدري و خيرخواهان، 1383: 193 و 194).
    سازمان ملل متحد حكمراني را اين گونه تعريف مي كند: حكمراني مجموعه يي از اقدامات فردي و نهادي، عمومي و خصوصي براي برنامه ريزي و اداره مشترك امور است و فرآيند مستمري از ايجاد تفاهم ميان منافع متفاوت و متضاد است كه در قالب اقدامات مشاركتي و سازگار حركت مي كند و شامل نهادهاي رسمي و ترتيبات غيررسمي و سرمايه اجتماعي شهروندان است (برگرفته از تارنماي سازمان ملل متحد).
    در واقع حكمراني يك فرآيند است كه در هر سازماني در هر اندازه يي انجام مي شود چه در يك سازمان چند نفره يا در اجتماع افراد، چه براي اهداف خوب و چه براي اهداف شيطاني، چه براي سود آوري و چه براي غير آن. هدف حكمراني هدايت سازمان به سمت خوب و جلوگيري از شرايط ناخواسته و شرايط بد محيطي و ايده آل آن تبديل شدن به يك الگوي كامل و خوب است. حكمراني مجموعه يي از شرايط به هم تنيده است كه براي حكومت كردن و به كارگيري قدرت استفاده مي شود. سياست ها به عنوان يك ابزار براي حكمراني هستند كه گاه براي برآورد كردن انتظارات افراد يا براي به دست آوردن قدرت و براي داوري و قضاوت استفاده مي شود. در واقع حكمراني اشاره به ساختار نظارتي به صورت كل است كه، شامل تماميت اشكال قوانين جمعي در جامعه، اعم از مقررات خودنظام دهي در جامعه مدني تا نظارت سنتي توسط دولت است Mayntz،2004،p. 66))حكمراني را مي توان قواعد و مقرراتي دانست كه درباره نحوه تعامل دولت ها و ساير سازمان هاي اجتماعي با يكديگر، نحوه ارتباط اينها با شهروندان و نحوه اتخاذ تصميمات در جهاني پيچيده بحث مي كند. حكمراني فرآيندي است كه از آن طريق جوامع يا سازمان ها تصميمات مهم خود را اتخاذ و مشخص مي كنند، اينكه چه كساني در اين فرايند درگير شوند و چگونه وظيفه خود را به انجام برسانند. سيستم حكمراني، چارچوبي است كه فرايند متكي بر آن است. به اين معني كه مجموعه يي از توافقات، رويه ها، قرارداد ها و سياست ها مشخص مي كنند كه قدرت در دست چه كسي باشد، تصميمات چگونه اتخاذ كردند و وظايف چگونه انجام و ادا شوند. مفهوم حكمراني را مي توان در سطوح مختلفي چون سطح جهاني، ملي، سازماني و جوامع محلي مورد استفاده قرار داد. چهار بخش اصلي جامعه كه مي توانند هر يك به نوبه خود در انجام امور انجام وظيفه كنند، عبارتند از: كسب و كار، موسسات جامعه مدني (شامل سازمان هاي داوطلب و بخش غيرانتفاعي)، دولت و رسانه.
    حكمراني اغلب با نگاهي جديد، به محدود كردن قدرت سنتي سلسله مراتبي (بالا- پايين) و تغيير مسير آن به سوي تصميم هاي جمعي مي پردازد. پژوهشگران اين حوزه معتقدند ناكارآمدي دولت ها در انجام يكه تازانه امور موجب خلق اين مفهوم شده، لذا با تفكيك حوزه هاي مختلف دولت و تمايز ميان بخش خصوصي و دولتي و تمايز ميان دولت و جامعه مدني، سعي در تغيير ساختار سنتي قدرت و وزن دهي بيشتر به نهادهاي موازي دولت در تصميم گيري ها و سياستگذاري ها دارند. از اين رو قدرت موثر و مشروع قدرتي است كه از طريق مشاركت و منازعه نهادها و نيروهاي متنوع در سطوح مختلف محلي، ملي، منطقه يي و جهاني به دست مي آيد. به اين ترتيب بايد گفت مفهوم حكمراني بر همياري حكومت و جامعه مدني مبتني است.
    اين مفهوم بر اين اصل بنيادي استوار است كه حكومت ها به جاي آنكه به تنهايي مسووليت كامل اداره جامعه را در تمام سطوح آن بر عهده گيرند، بهتر است در كنار شهروندان، بخش خصوصي و نهادهاي مردمي، به عنوان يكي از نهادها يا عوامل مسوول اداره جامعه محسوب شوند. با ورود شهروندان يا به مفهوم سازمان يافته تر آن، جامعه مدني (سازمان ها و رسانه ها و...)، به عرصه تصميم گيري و سياستگذاري، جريان اداره كشور از يك نظام اقتدارگرا و آمرانه به فرآيندي مردم سالار و مشاركتي تبديل خواهد شد. بنابراين در نگاه جديد دولت يكي از بازيگران حكمراني است و ساير بازيگران حكمراني (شركت ها و سازمان هاي مردم نهاد، رسانه ها و...) با توجه به جايگاه و قدرتشان حكمراني مي كنند. اگرچه مي توان گفت كه در برخي جوامع هنوز دولت حكمران اصلي در تمام عرصه هاست اما در بيشتر جوامع نوين همه بازيگران به جز دولت و ارتش، بقيه بخشي از جامعه مدني (احزاب، رسانه ها و... ) و بخش خصوصي (غيردولتي) هستند كه مي توانند در فرآيند تصميم گيري و اجراي آن تاثيرگذار باشند.
    در كاربرد واژه حكمراني بايد به دو نكته توجه داشت. نخست اينكه، حكمراني متفاوت از حكومت است. حكومت شيوه خاصي از اقدام است كه در آن برداشت كافي از قدرت وجود دارد يعني منطق آن بر حول مفهوم قدرت و تحميل استوار است اما در فضاي حكمراني، دولت محدود شده و جايگاهي براي استفاده از قدرت باقي نمي ماند و روابط يك جانبه، جاي خود را به روابط چند جانبه مي دهد. حكمراني به عنوان يك مفهوم، مشخص مي سازد كه قدرت در داخل و خارج از اقتدار رسمي و نهادهاي حكومت و در قالب سه گروه اصلي از بازيگران: حكومت، بخش خصوصي و جامعه مدني جريان دارد. دوم اينكه حكمراني بر فرآيند تاكيد دارد و مشخص مي سازد كه تصميم ها با توجه به روابط پيچيده بين تعدادي از بازيگران با اولويت ها و سلايق متفاوت گرفته مي شوند. حكمراني، توافقي را بين اولويت ها و سلايق رقيب و متضاد برقرار مي كند و اين، اساس و شالوده مفهوم حكمراني است.


منبع: اعتماد