پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت: به «دلواپسها» خيلي ايراد ميشود
گرفت و حتي ميشود دعواي سياسي جدي راه انداخت و همهشان را بهعلاوه
مخالفان دولت تخطئه كرد و براي منفيبافيها و خط و نشان كشيدنهايشان
انگيزههاي عجيب و غريب بيرون كشيد و منصف و غيرمنصفشان را به چوب بيسوادي
راند و خشك و ترشان را به آتش قهر سوزاند... اگرچه به همين سادگي هم نيست و
عمده مخالفان، مستظهر به مراكز قدرتي هستند كه توپ جابهجايشان نميكند و
با چهارتا مقاله در روزنامهها و اظهارنظرهاي فيسبوكي عقب نمينشينند و از
طعنه و متلك و يادآوريهاي گذشته نيز هراسي ندارند.
راستش را
بخواهيد بعضي برخوردها از دولت روحاني توقع نميرود و در شأن سردمداران
تدبير و اميد هم نيست كه از تحركات مخالفين خود عصباني شوند و آنها را به
بيسوادي و كمسوادي و بيشناسنامه بودن متهم كنند. من طرفدار دولتم و براي
پيروزي و موفقيت دولت اعتدالي، آنچه از دستم برآيد دريغ ندارم اما با
شناختي كه از اوضاع سياسي كشورم دارم و با توجه به تاريخ صد سال و سي سال
گذشته معتقدم كه راه ميانه و معقول و مدبرانه روحاني از ميان همين پيچ و
خمهاي دلواپسي و مخالفخواني و منفيبافيهاي رو به تزايد ميگذرد و او
چارهيي جز تحمل منتقدان - بلكه مخالفان- خود ندارد. در واقع راه ديپلماسي
تنشزا و سياست اعتدال و اقتصاد سالم را دولت بايد از ميان همين درهها و
كوهها و مخاطرات حيرتانگيز و صعبالعبور عبور دهد.
من كه كارهيي
نيستم و خبري از جايي ندارم و منابع خبريام همين روزنامهها و شبكهها
هستند. ميدانم كه كار روحاني سخت است و طيف وسيعي از نهادهاي قدرت با
انگيزههاي مختلف - آنهم در سطح جهاني- حاضرند هزينه كنند و نقشه بكشند و
برنامه بريزند تا مذاكرات به نتيجه نرسد و چرخهاي اقتصادي دولت از حركت
بازايستند و سياست اعتدالي به شكست منتهي شود... نظريه توطئه نيست، بلكه
واقعيت قدرت –خاصه آنجا كه با پول همراه ميشود- همين است كه دربرابر چنين
تغييراتي مقاومت كند و جلوي چنين تنش زداييهايي را بگيرد.
وقتي من
هيچكاره از قبل از انتخابات از چنين مقاومتهاي صريح و خطرناك و جدي و سفت
و سختي باخبر بودم مگر ميشود روحاني عاقل دورانديش كه 30 سال بيشتر از
نزديك دستي بر آتش مديريت در سطح كلان كشور داشته و از زير و بم همه جا و
همهچيز خبر داشته بيخبر باشد و فكر چنين دشمنيها و مخالفخوانيها و حتي
كينهتوزيهايي را نكرده باشد؟ آيا او آنقدر ساده بوده كه فكر ميكرده با
هماهنگي سران نظام ميتواند به راحتي ماموريتهايش را انجام دهد و آب از آب
تكان نخورد؟ اين مخالفخوانيها كه چيزي نيست، من فكر ميكنم هنوز اين
اقدامات آغاز داستان است و به محض موفقيت جدي دولت، كار به جاهاي باريك
ميكشد.
مگر اينكه چراغ تدبير و عقل و نقد چنان فضاي سياسي كشور را
روشن كند كه ديگر كسي نتواند زيرآبي برود و يواشكي چوب لاي چرخ مملكت
بگذارد. بايد فضا را روشن كرد و شفافيت را آنقدر بالا برد كه پنهانكاري
–هرپنهانكارياي- هزينه سنگين در پي داشته باشد... دولت روحاني در ظاهر دو
وظيفه مهم بر عهده دارد؛ يكي حل و فصل غايله هستهيي و شكستن تحريمها،
يكي هم به گردش درآوردن چرخهاي اقتصاد.
البته اين دو ماموريت مهم
صدها ماموريت فرعي و مهم ديگر را به ضميمه دارند و كار شبانهروزي دولت و
همراهان دولت را ميطلبند اما بر دوش اين روحاني –خواسته يا ناخواسته- يك
وظيفه مهم ديگر نيز گذاشته شده. در واقع بعد از گذشت 100 سال از انقلاب
مشروطه، اين نخستينبار است كه مقدمات دموكراسي فراهم است و روحاني و تيمش
وظيفه دارند تا دموكراسي و رفتارهاي دموكراتيك را نهادينه كنند و رسمي
بنيان نهند كه دولتهاي بعدي امكان ناديده گرفتن آنها را نداشته باشند.
اينكه چرا اين وظيفه به دولت يازدهم رسيده نياز به بحث تاريخي و مرور بعضي
مباحث اجتماعي دارد و فعلا مجالش نيست اما همينقدر بگويم كه در هيچ
دورهيي به اندازه امروز امر حكومت، عرفي نبوده و هيچوقت به اندازه امروز
روي عقل و توان بشري تاكيد نشده. جالب است كه حتي مخالفان دولت نيز امروز
از موضع دموكراسي و با شيوههاي به ظاهر دموكراتيك علم مخالفت بلند
ميكنند.
براي من خيلي جالب است وقتي در طيف مخالفان به تشكلهايي
برميخورم كه حقوق شهروندي و حق اقليت و دوري از تقدسمآبي را سرلوحه خود
قرار دادهاند. امروز كسي فكر نميكند كه روحاني منجي از آسمان نازل شده
است و كسي فكر نميكند كه دولتش به امامزمان(ع) پيوند دارد و نظريهها و
سياستهايش از پس زهد و تهجد به او الهام ميشوند. امروز همه توافق
كردهاند كه عاقل باشند و با حساب دو دو تا چهارتاي عقلي مشكلات را از ميان
بردارند. وقتي چنين شرايطي مهياست طبيعي است كه دولت نيز موضع دموكراتيك
بگيرد و از آزادي و حقوق شهروندي -تا آنجا كه مقدور است - عقب ننشيند.
نخستين
قدم دموكراسي محترم شمردن منتقدين است. همه سعي دولت بايد اين باشد كه
مخالفها را در حد و مرتبه منتقدين نگه دارد. منتقد شناسنامهدار و
بيشناسنامه، با سواد و بيسواد هيچ خطري ندارد و اتفاقا منفعتهايش نيز
بيشمار است. نگراني و خطر از جايي است كه منتقد به مخالفي تبديل شود كه با
پول و امكانات حكومت، چوب لاي چرخ دولت بگذارد و به قول عوام توي كاسه
رييسجمهور بگذارد و به زحمتش بيندازد.
تجربههاي دنيا در اين خصوص
تجربههاي ارزشمندي هستند. بيخود نيست كه سعي ميكنند دعوا را در سطح
روزنامه و رسانه نگه دارند و انرژيهاي دوست و دشمن را با نوشتن و ميتينگ و
رفتارهاي مجاز دموكراتيك تخليه كنند. خطرناك وقتي است كه مثل زمان
اصلاحات، انرژيها از روزنامهها به سطح جامعه سرريز شوند و به جاي قلم با
تفنگ و چوب و چماق به جان هم بيفتند.
اينكه منتقدين دلواپس دور هم
جمع شوند با هر انگيزهيي و براي دولت خط و نشان بكشند نه تنها عيبي ندارد
بلكه هوشمندي دولت را ميتواند به دنبال داشته باشد كه دشمنهاي جدي و
قدرتمند خود را به نهادهاي مدني و تشكلهاي سياسي معقول بدل كند. اين
نهادها ميتوانند حتي به نفع دولت و ملت ماموريتهاي مهمي انجام دهند و با
وجود زبان تندشان، ضعفها و كاستيهاي دولت را جبران كنند، اما اگر مثل آن
فيلم كذايي يا رفتارهايي از اين دست به رفتارهاي مرموز و يواشكي و مزورانه
بدل شوند، آن وقت دولت هم مجبور ميشود زيرزيركي و پنهاني و اطلاعاتي با
آنها برخورد كند كه اين يعني عقبنشيني از همين دستاورد نصف و نيمه
دموكراسي.
دعوا و اختلاف اگر رو باشد و در سطح عمومي باشد به نفع
كشور است. البته نه به شرطي كه سنگ را ببندند و سگ را باز كنند. نه؛ بايد
توازن برقرار باشد. بايد دولت نيز تيم رسانهاياش را قوي كند، و نه با
پروپاگاندا كه با عقل و منطق بحث هستهيي و سياسي و اقتصادي را به سطح
روزنامهها بكشاند و اهل فكر و فضل را به ميدان بياورد.
اينكه
هفتهنامه منتقد رفع توقيف ميشود جاي اميدواري است و خيلي هم خوب است كه
مخالفين تريبونشان را از دست ندهند، كه اگر بدهند آنگاه كفش به رييسجمهور
خواهند زد، يا سخنراني رييس مجلس را به هم خواهند ريخت و... دشمن را بايد
به مخالف بدل كرد و مخالف را هم بايد در سطح منتقد نگه داشت و به آنها حزب و
روزنامه داد تا با قواعد دموكراتيك كار سياسي كنند... فقط حيف و صد حيف كه
دولت رسانه ندارد، سهل است به لحاظ رسانهيي ضعيف و ناتوان است و
نميتواند دعواي متعادل را مديريت كند كه اين خود حرفي است جدي كه بايد در
آن تامل كرد. نكته آخر اينكه فقط براي هستهيي و تحريم نيست كه بايد هواي
دولت يازدهم را داشت. حمايت از اين دولت حمايت از دموكراسي هم هست.