پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آریا نوشت: «فعاليت حزبي جامعتين غير قانوني است، اما جبهه پايداري در آينده نزديک مجوز حزبي خود را دريافت ميکند.» اين ، جان کلام پايداري ها شده است. به گزارش خبرگزاري آريا، آنها چند روزي است مي گويند جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم به صورت غير قانوني در حال فعاليت هستند .
شفاف ترين و صريح ترين واکنش را هم احمد بخشايشاردستاني عضو اين تشکل سياسي اعلام کرده است. او گفته است :« فعاليت کنوني جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مبارز بهعلت فعاليتهاي حزبي غير قانوني است. فعاليت تمام تشکلها تابع قوانين است، از اينرو اگر جامعتين يک تشکل صنفي هستند، بنابر اين بايد در امور خود کار و فعاليت کنند.»
اظهار نظري که البته با واکنش تند روحانيون عضو جامعتين مواجه شده است .
چنانکه سيد محمد غروي از اعضاي ارشد جامعه مدرسين در اين مورد گفته است :«جامعه مدرسين تشکلي با سابقه 50 ساله است و به قول مقام معظم رهبري اين اعتبار را کسي به جامعه مدرسين نداده که کسي اين اعتبار را از آن بگيرد.حتي تعبير رهبري اين بود که اعتبار جامعه مدرسين ذاتي است و نقش کليدي در ارتباط با انقلاب و حرکت هاي سياسي قبل و بعد از انقلاب داشته اند.امام حتي در نامه خود به آيت الله مشکيني تاکيد کرده بودند اگر طلاب با جامعه مدرسين ارتباط نداشته باشند دچار اسلام آمريکايي مي شوند و رهبري هم اعلام کرده بودند که اعتبار جامعه مدرسين اعتباري اکتسابي نيست.کسي اذني براي دادن اين اعتبار ندارد که بخواهد اين اعتبار را از آن بگيرد.جامعه مدرسين حوزه علميه قم پيش از انقلاب و در حدود سال 39 شکل گرفت.از سال 42 تا 48نقش موثري ايفا کرده است و سال 48 اطلاعيه هاي مهم سياسي داد و مرجعيت امام را اعلام کرد. بعد از آن تا زمان انقلاب فعاليت هاي سياسي عميقي داشت.تا به حال 8 جلد کتاب درباره تاريخ جامعه مدرسين به چاپ رسيده است و حالا بعد ازاين همه سال فعاليت برخي بحث مجوز را مطرح مي کنند.جامعه مدرسين فعاليت سياسي مي کند اما نياز به مجوز قانوني ندارد. اصلا اعتبار جامعه مدرسين بالاتر از اين قوانين است . حتي نبايد اين موضوعات را رسانه اي کنند چون براي خودشان هم ضرر دارد. اصلا با توجه به اعتباري که اين جامعه دارد مصلحت نيست اين موضوعات مطرح شود. اين جامعه بسياري از فعاليت هاي سياسي کلان پيش و پس از انقلاب را هدايت کرده و حالا تازه مي گويد بايد يا از ما مجوز بگيرند يا فعاليت سياسي نداشته باشد مطرح کردن اين موضوع مثل اين است که بگوييم جمهوري اسلامي بايد مجوز بگيرد.مطرح کردن اين حرف ها به ما بر نمي خورد اما به ضرر خودشان است ما دلمان مي سوزد که با اين حرف ها خودشان را اين طور تضعيف مي کنند.جايگاه و قدمت و اعتبار جبهه پايداري را نبايد با "جامعتين" مقايسه کرد چون جبهه پايداري تشکل کوچکي است که تازه پا به عرصه گذاشته است و بسياري از بزرگان ما حتي در مورد جبهه پايداري حرف هايي دارند.جامعه مدرسين وزنه اي متفاوت با جبهه پايداري است.در مورد جايگاه و اعتبار جامعه مدرسين حتي امام هم همين ديدگاه را داشتند و اين در نامه هايي که براي مرحوم آيت الله مشکيني نوشتند مشخص است و مقام رهبري هم تعبيري دارند که گفتند نماد سياسي حوزه جامعه مدرسين است در نتيجه اين اظهار نظر جاي تعجب دارد.»
در اظهار نظري ديگر در اين مورد حسين ابراهيمي عضو جامعه روحانيت مبارز به آريا گفته است:جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مبارز خود بايد به ديگران مجوز بدهند .شکل گيري جامعتين به قبل از انقلاب بازمي گردد و انقلاب محصول تلاش اينهاست.يعني خلع شاه و حکومت او به دست جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مبارز به رهبري امام (ره)انجام شده است .
وي افزوده است:امام خميني در پيام هاي مختلفي که داشتند کار جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين را تاييد کردند لذا اين دو ارگان حزب نيستند که در قالب احزاب گنجانده شوند .اينها تشکلي هستند برخاسته از احساس مسئوليت روحانيت که با رهبري امام (ره) در قم و تهران شکل گرفتند . شخصيت هاي که در اين دو تشکل حضور داشته اند جز مراجع عظام بوده اند مراجعي چون آيت الله فاضل لنکراني و چهره هايي چون آيت الله مکارم شيرازي درآن حضور داشته اند.جامعتين مظهر فعاليت هاي روحانيت هستند بنابراين به هيچ عنوان کسي نمي تواند اظهار نظر کند و بگويد اينها بايد مجوز بگيرند درواقع اگر قرار باشد کسي مجوز بگيرد بايد از اين دو ارگان يعني جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مبارز مجوز بگيرد نه از جاي ديگر.کساني به دنبال غيرقانوني نشان دادن فعاليت جامعتين هستند که هيچگاه با روحانيت ميانه اي نداشته اند ، درحقيقت همان افرادي که به دنبال سکولاريسم بوده اند مي خواهند روحانيت در صحنه حضور نداشته باشد.وي گفت:مخالفان روحانيت به دنبال استحاله کردن انقلاب هستند و اين کار جز با به انزوا کشاندن روحانيت ميسر نمي شود.درحالي که همه مي دانند جامعتين در انقلاب نقش بديلي داشته است بنابراين هيچ کس جز افراد مريض مطرح نکرده اند که جامعتين بايد مجوز بگيرد.مخالفان جامعتين بايد بدانند روحانيت در صحنه حضور دارد و هيچگاه کناره گيري نخواهد کرد و جامعه اجازه نمي دهد افراد مغرض به اهداف خود برسند.(متن کامل مصاحبه را اينجا بخوانيد)
غلامرضا مصباحي مقدم سخنگوي جامعه روحانيت مبارز هم در مورد الزام کسب مجوز براي اين تشکل گفته است«اين حرف ها دروغ است.چنين چيزي را به جامعه روحانيت مبارز اعلام نکردند.اصولا جامعه روحانيت حزب نيست که نياز به کسب مجوز از وزارت کشور داشته باشد.جامعه روحانيت مبارز يک تشکل علمايي است. فعاليت سياسي جز کوچکي از فعاليت هاي جامعه است.اما مسائل ديني و مسائل مربوط به علماي کشور هم از فعاليت هاي مهم اين تشکل محسوب مي شود بنابراين هيچ کارکرد حزبي ندارد.اصلا به چنين ابلاغيه اي عمل نخواهيم کرد.اين موضوع جديدي نيست. قبلا هم يکي از مسئولين چنين آهنگي را نواخت اما جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم اعتنا نکردند.چراکه همچنان خودشان را حزب نمي دانند و يک تشکل سياسي در چارچوب احزاب تلقي نمي کنند بنابراين زيربار چنين "خرده فرمايشاتي" نخواهند رفت.مگر يک مسلمان مي تواند فعاليت سياسي نکند و مواضع سياسي نداشته باشد.روحانيت حتما فعاليت سياسي خواهد داشت اما کارکرد حزبي ندارد بنابراين لزومي ندارد از وزارت کشور اخذ مجوز بکند همان طور که در رقابت ميان احزاب هم وارد نمي شود.»
زير بار نمي رويم
جعفر شجوني هم که از اعضاي ارشد جامعه روحانيت است به آريا گفته است :روحانيت خودش حزب الله است لذا به هيچ وجه در شان خودش نمي بيند برود و درخواست مجوز کند.جامعه روحانيت و جامعه مدرسين به هيچ وجه زير بار اين مسائل نمي روند .(متن کامل اين مصاحبه را اينجا بخوانيد)
محسن کوهکن هم به آريا گفته است :بنده معتقدم اگر قانونگذار تاکيد کرد جامعتين هم بايد براي فعاليت خود مجوز بگيرند باتوجه به شناختي که من از اين بزرگواران دارم باقانون همراهي خواهند کرد.البته به نظر مي رسد کساني که درحال حاضر اين مساله را مطرح مي کنند يا يک بعدي به قضيه نگاه مي کنند و يا اينکه منشا سياسي و جناحي دارد(متن کامل مصاحبه را اينجا بخوانيد)
چرا پايداري اصرار به غير قانوني اعلام کردن جامعتين دارد؟
پايداري ها مي گويند که دنبال کسب مجوز هستند و مي خواهند تبديل به حزب شوند . همراستا و موازي با اين مساله آنها اعلام مي کنند که جامعتين غير قانوني هستند.
درست همينجاست که اين سوال به وجود مي آيد که پايداري ها که تا پيش از اين حزب و تحزب را قبول نداشتند چگونه به يکبار مدافع آن شده اند .
حضرت آيت الله مصباح يزدي که از استادان بزرگ و محترم حوزه علميه قم است و اکنون پايداري ها ايشان را به عنوان پدر معنوي خود قرار داده اند در مورد تحزب چنين فرموده بودند : « از نظر اسلام ما بايد جمعيتها و تشکلاتي براي فعاليتهاي سياسي داشته باشيم، اما نه با مفهوم حزبي که در غرب وجود دارد که هرچه شوراي مرکزي گفت، همه آن را اطاعت کنند. چنين چيزي در اسلام نيست. همفکري، مشورت، همکاري در انتخابات و تعهد براي انجام کاري، اگر از تعهدات مشروع و در چارچوب احکام شرعي باشد، پذيرفته شده است: المؤمنون عند شروطهم؛ وقتي آدمي عهدي ميبندد بايد به آن پايبند باشد. اما بايد توجه داشت: شرْطُالله قبلَ شرْطِکم. يعني آنجايي که حکم خدا است، ديگر تعهد مردم نقشي ندارد. «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»7 وقتي خدا و پيغمبر دستوري دادند، ديگر کسي حق دخالت ندارد. اين ويژگيها را بايد بشناسيم.
دقت کنيم تا شياطين ما را فريب ندهند که اگر نظام دموکراسي را پذيرفتيم بايد همه لوازم آن و آنچه را غربيها ميگويند بپذيريم. اسلام هرگز چنين چيزي ندارد. همه ما آنچه را که خدا، پيغمبر، قرآن، ائمه اطهار، وليفقيه و دين گفته ميشناسيم. در اينميان، ياري رساندن براي اجراي احکام اسلام و حمايت از وليفقيه تا پاي جان، از دستورات دين اسلام است، اما اينکه عدهاي به هر دليلي، در انتخابات رأي بياورند و حاکم شوند، اطاعتشان بر ديگران واجب باشد، در اسلام نيست. همه با هم برادرند و همه با هرسليقهاي که هستند همفکري ميکنند. حال، طبيعي است کساني که سليقههايشان به هم نزديکتر است، بيشتر ميتوانند همکاري کنند. ما هم اگر بخواهيم برنامهاي را اجرا کنيم از کساني دعوت ميکنيم که همفکر ما باشند، چون نميخواهيم ميداني براي کشمکشهاي سليقهاي درست کنيم؛ بلکه ميخواهيم با هم کار کنيم و طبيعي است آنهايي که سليقهشان به هم نزديکتر است، بهتر ميتوانند با هم کار کنند. اما اين بدان معني نيست که ديگران را طرد کنيم، چون ما با هم نزديکتر و همفکريم، بيشتر ميتوانيم با هم کار کنيم و تجربه نيز ثابت کرده است که اين همکاري ما در چارچوب احکام اسلام مفيدتر است. افراد ديگري هم هستند که سليقههاي خاصي دارند. محيط، تحصيلات و تجربههاي زندگيشان به هم نزديکتر است. براي مثال، فرهنگيان و دانشگاهيان، سليقههاي نزديکتري با هم دارند، پس بيشتر و بهتر ميتوانند با هم کار کنند. در اينصورت، هر يک از تشکلها و جميعتهاي مختلف ميتوانند با هم ارتباط دوستانه برقرار کنند و به تبادلنظر و انتقال تجربيات بپردازند و در اين همفکري، هر کمکي که از دستشان برميآيد، براي يکديگر انجام دهند. اما اينکه يکي حاکم باشد و ديگري محکوم، اين برنده است و آن شکستخورده، در اسلام چنين مفهمومي نيست. فرض کنيد فردي از آنجهت که روحاني است در تشکل روحانيت شريک باشد و از آنجهت که سوابق مبارزاتي و سياسي دارد، در اجتماع سياسي دخالت کند. اين دو با هم منافاتي ندارد، اما در احزاب کشورهاي دنيا اينگونه نيست. اگر عضو يک حزب باشي، ديگر نميتواني در حزب مخالف فعاليت داشته باشي. اين در حالي است که تشکلات مردمي در اسلام، تزاحمي با يکديگر ندارند. هدف اصلي يکي است و فقط سليقهها متفاوت است. بر اين اساس، وقتي در جايي ميشود با سليقهاي بهتر کار کرد، در آنجا فعاليت ميکنيم، حال آنکه در حوزهاي ديگر با کساني ديگر توافق داريم و با آنها کار ميکنيم. نه تضادي است، نه دشمني و نه حاکم و محکومي. حاکم فقط خداست و اطاعت از کسي واجب است که از طرف خدا تعيين شده باشد. هر چه او بگويد بايد انجام شود و براي ما چيز ديگري اصالت ندارد: أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ منکم.»
اکنون اما پايداري ها روايت ديگري دارند . آنها مي گويند بايد به دنبال تبديل شدن به حزب بروند . درست عکس آنچه حضرت آيت الله مصباح بر آن تاکيد دارند. اين مساله يا يک اقدام تاکتيکي براي از ميان برداشتن و ايجاد مانع بر سر فعاليت هاي جامعتين است و يا اينکه نشان از اختلاف و جدايي آنها از حضرت آيت الله مصباح يزدي دارد.