صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۵۷۳۴۴
تاریخ انتشار: ۴۸ : ۱۹ - ۳۰ فروردين ۱۳۹۳
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

در دو ماه اخیر شاهد جنگ سردی جدید در ابعادی کوچکتر بین غرب و روسیه بوده‌ایم. این حوادث بسیاری را متعجب کرد که چرا کار به اینجا کشیده شد؟ آیا این رویارویی اجتناب ناپذیر بود یا غرب از ابتدای کار موضعی اشتباه در قبال روسیه اتخاذ کرد؟

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، فرید زکریا در گزارشی برای شبکه خبری سی‌ان‌ان به بررسی دلیل اصلی رویارویی دوباره روسیه با غرب پرداخته و می‌نویسد: در سال‌های اخیر بسیاری از سیاستمداران آمریکایی خواستار اتخاذ سیاستی سخاوتمندانه و باگذشت بیشتر در قبال مسکو شدند و همانطور که نشریه واشنگتن پست اخیرا در مقاله‌ای نوشت، «آمریکا پس از پایان جنگ سرد با روسیه به عنوان یک بازنده برخورد کرد.»

جک متلاک، سفیر آمریکا در شوروی سابق در دهه 80 میلادی در این خصوص می‌گوید: عقیده من کاملا ساده و واضح است. ما دو سابقه رفتاری در قبال دشمنان خود در قرن بیستم داریم. پس از جنگ جهانی اول، کشورهای پیروز، آلمان را از نظام بین‌المللی وقت بیرون انداختند. اما این اقدام نتیجه‌ای فاجعه بار در پی داشت زیرا باعث شد آلمانی زخمی و خشمگین در پی انتقام باشد.

اما از سوی دیگر آمریکا و متحدانش پس از جنگ جهانی دوم، رفتار مناسبی در قبال آلمان و ژاپن داشتند و آن‌ها را در نظام جهانی وارد کردند و به این ترتیب که صلح 1945 موفقیتی بزرگ بود.

به این ترتیب به نظر من ما باید همه تلاش خود را به کار گیریم تا روسیه را به ساختار جهان پس از جنگ سرد پیوند دهیم. ما باید به روسیه کمکی قابل توجه کنیم تا اقتصاد و جامعه‌اش را بازسازی کند.

هر چند کشورهای غربی کمک‌های محدودی به روسیه کردند اما آن‌ها در مقابل نیاز شدیدی که کشوری به وسعت روسیه پس از فروپاشی کامل در دهه 90 میلادی داشت، بسیار ناچیز بود. البته هر چند غرب تمام سعی خود را نکرد اما اتخاذ سیاست‌های نادرست از سوی روسیه نیز این نزدیکی را سخت‌تر کرد.

روسیه در اوایل دهه 90 میلادی جنگی خونین علیه چچنی‌ها آغاز کرد. گفته می‌شود که ارتش روسیه در جنگ اول و دوم با چچنی‌ها بیش از 200 هزار تن را به قتل رساند.

علاوه بر این مسکو در اروپا نیز به شدت از قتل عام بوسنیایی‌ها توسط صرب‌ها حمایت کرد.

این در حالی است که آلمان و ژاپن که به دنبال ادغام در نظم جهانی بودند پس از جنگ جهانی دوم اینگونه رفتار نکردند. در داخل نیز روس‌ها به شدت در مقابل مداخله خارجی موضع گرفته و سیاستمدارانی که به ادغام تمایل داشتند به همراه حامیان اندکشان به حاشیه رانده شدند.

آن آپلبائوم، تاریخدان با توجه به این پیشینه در واشنگتن پست نوشت که غرب به طور کلی برخورد اشتباه با روسیه داشت. وی در این خصوص می‌نویسد: روسیه یک سرزمین نیمه اروپایی است‌، سرزمین تولستوی و چایکوفسکی اگر ما سیاست درستی اتخاذ می‌کردیم اکنون اروپایی بود. در واقع روسیه در هویت یک کشور غیر غربی یا حتی ضد غربی است.

شاید غرب می‌بایست کمک بیشتری به روسیه می‌کرد. به نظر من روسیه در دهه 80 و 90 میلادی به رهبری میخائیل گورباچف، آخرین رهبر شوروی سابق و بوریس یلتسین توانایی بالایی برای مصالحه با غرب داشت زیرا در آن دوران ضعیف بود، رهبرهایی روشن فکر داشت و مردم این کشور از دهه‌ها اشتباهات کمونیسم خسته شده بودند. پس از افزایش قیمت نفت در دهه 90 میلادی،‌رشد اقتصادی و تشکیل فدراسیون روسیه، این کشور به سرعت تغییر کرد.

از دهه 40 میلادی تاکنون در روسیه همیشه بین "حامیان ادغام با غرب" و "اسلاوگراها" اختلاف وجود داشته است. حامیان نزدیکی به غرب خواستار غربی شدن روسیه‌اند در حالی که اسلاوگرها معتقدند که سرنوشتشان در تمدن اسلاوی نهفته است که با مدل غربی آن بسیار متفاوت است.

اکنون به نظر می‌رسد که حق با اسلاوگراها بوده است.