صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۵۶۶۷۳
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۱۵ - ۲۶ فروردين ۱۳۹۳
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اکبر ترکان از سیاستمداران کهنه‌کار ایرانی در سال 1331 در تهران به دنیا آمد. او به عنوان یکی از اعضای مؤسس حزب اعتدال و توسعه، یکی از سیاسیونی است که پس از دوم خرداد 76 تصمیم گرفتند تا مشی سیاسی مبتنی بر میانه‌روی را در صحنه سیاسی کشور تقویت کنند.

به گزارش «تدبیر 92، امید 93» (ویژه‌نامه نوروزی روزنامه آفتاب یزد)، ترکان تنها فرد غیر نظامی است که در ایران و در زمان دولت اول اکبر هاشمی رفسنجانی به مقام وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح رسید و در دوره دوم دولت سازندگی وزیر راه و ترابری وی شد. او در کابینه اول محمود احمدی‌نژاد نیز به مدت ۴ سال معاونت وزارت نفت را بر عهده داشت که سرانجام پس از اختلافاتی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ از کار برکنار شد. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ ترکان به عنوان قائم‌مقام و معاون ستاد انتخاباتی حسن روحانی شروع به فعالیت کرد و پس از انتخاب رئیس‌جمهور، حسن روحانی، پنجمین سمت ترکان را طی حکمی به عنوان دبیر شورای عالی مناطق آزاد جمهوری اسلامی ایران به وی ابلاغ کرد. پیش از این حکم، اکبر ترکان مشاور رئیس‌جمهور و با حفظ سمت سرپرستی معاونت بین‌الملل، شورای عالی ایرانیان، دبیرخانه جنبش عدم تعهد و سازمان فضایی را بر عهده گرفته بود.

در فرصتی مغتنم و در آستانه سال93 با او به گفت‌وگو نشستیم.

آشنایی شما با آقای روحانی از کجا شروع شد؟ بیوگرافی ارتباطات و آشنایی خودتان با آقای روحانی را بفرمایید.

من در سال ۱۳۶۴ در سازمان صنایع دفاع مسئول شدم از آن پس توفیق پیدا کردم که از نزدیک در خدمت آقای روحانی باشم. ایشان در آن زمان رئیس ستاد قرارگاه خاتم بودند و قرارگاه خاتم در آن زمان مسئولیت بخش عمده‌ای از جنگ را به عهده داشت. از زمانی که مدیرعامل سازمان صنایع دفاع شدم به طور طبیعی ارتباط کاری من با ایشان بوده و بحمدالله این ارتباط در دوران‌های مختلف و به شکل‌های مختلف ادامه داشت.

از زمان حضور آقای روحانی در قرارگاه خاتم تا حالا که ایشان رئیس‌جمهور ایران هستند، آیا مشی ثابتی در رفتار ایشان وجود دارد؟ مصداقی از آن میفرمایید؟

به نظر من ویژگی ثابت ایشان در این سال‌ها عقل‌گرایی بوده است . در دوره حضور همزمانشان در مجلس و قرارگاه خاتم، ایشان جلساتی را اداره می‌کردند که شامل افراد صاحب نظر در مجلس بود. نمی‌دانم به چه دلیل اما آن جلسات معروف شده بود به جلسات عقلا. این اسمی بود که دیگران بر آن جلسه گذاشته بودند.

به یاد دارید افراد جلسۀ عقلا شامل چه کسانی بودند؟

در حال حاضر همه را به یاد ندارم و اسم بردن از بعضی از افراد به منزله دست کم گرفتن فرد دیگری است اما خیلی از نمایندگان معتبر آن روز مجلس در آن جلسات حضور داشتند و محور این جلسات جناب آقای دکتر روحانی بود.

جلسات عقلا چه طور و تا چه زمانی برگزار می‌شد؟

جلسه عقلا، جلسه‌ای رسمی نبود. صرفا جلساتی برای تبادل نظر و مشورت در مورد مسائل عمده و مهم کشور بود و حاضرین پس از بحث و تبادل نظر، فکرهای مختلفی که به عنوان صاحب‌نظران عمده کشور داشتند را مطرح می‌کردند. به همین خاطر همیشه و از همان زمان، همه ایشان را به عنوان فردی دارای عقلانیت شناخته بودند. فکر می‌کنم این جلسات تا زمانی ادامه داشت که ایشان در مجلس بودند. اطلاع ندارم که بعد از آن زمان ادامه داشت یا نه. ایشان همیشه در عقل‌گرایی چهره‌ای شاخص بودند. تدابیر ایشان وقتی دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند چه در هشت سال ریاست آقای هاشمی رفسنجانی چه در دوره جناب آقای خاتمی چه در بخشی از دوره آقای احمدی‌نژاد، جلوه‌های بارزی از عقل‌گرایی در تصمیمات عملی را نشان می‌داد. من در دولت اول آقای هاشمی رفسنجانی، وزیر دفاع بودم و بعد از آن وزیر راه و ترابری شدم. در جلساتی که ایشان در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی تشکیل می‌دادند و همین طور اداره جلسات عالی شورای امنیت ملی و کمسیون‌های مربوط به آن، حرف‌های بسیار مهمی گفته می‌شد که نمی‌دانم خودشان راضی به انتشار آنها هستند یا خیر و شاید یک زمانی صلاح بدانند که این حرف‌ها منتشر شود. گاهی اوقات تدابیر آقای دکتر روحانی کشور را به طور واقعی از وارد شدن به یک جنگ نجات داده است. اینکه عرض می‌کنم تعارف نیست و واقعی است. مثل موردی در افغانستان که جزئیات اینها را شاید روزی خودشان صلاح بدانند و برای مردم بگویند. مثل مسائلی که در بحران‌های بزرگ منطقه‌ای، کشورمان با آرامش و با متانت پشت سر گذاشته است و آقای دکتر روحانی در حل آنها نقش مهمی داشته‌اند.

قبل از دوران ریاست جمهوری آقای روحانی، قرارگیری شما در کنار آقای دکتر روحانی بر اساس چه تفکری بود؟ آیا ایشان از شما دعوت کردند یا شما خواستید که با ایشان همراه باشید؟

وقتی که ایشان رئیس ستاد قرارگاه خاتم بودند، من مدیرعامل صنایع دفاع و معاون وزیر دفاع بودم. به طور قاعده باید طرح‌ها و کارهای مهم را به تصویب ستاد قرارگاه خاتم می‌رساندیم. در آن دوره روابط کاری ما به طریقی بود که ایشان مقام ارشد ستاد بودند و من در این ارتباط مراجعاتی خدمتشان داشتم که عموما کاری بود. در دوره‌ای من وزیر دفاع بودم و ایشان دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و بنده را برای جلسات شورای عالی امنیت ملی دعوت می‌کردند.

فکر می‌کنید آقای روحانی چه چیزی در شما می‌دیدند؟

به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و وزیر دفاع ارتباطی کاری داشتند و من به همین دلیل در خدمتشان بودم. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی آن زمان کمسیون‌های متعددی داشت و من هم به لحاظ شغلی در بعضی از این کمیسیون‌ها همکاری داشتم. ادوار بعدی ارتباط کاری ما کم بود اما من همچنان علاقه و ارتباط خودم را با ایشان داشتم. شاید یکی از دلایل آن، در همه این دوران این بود که من همیشه ایشان را نفر بعدی آقای هاشمی رفسنجانی می‌دیدم و از آنجا که ما ارادتمند آقای هاشمی بودیم و هستیم بنابراین همیشه از نظر ما ایشان نفر بعدی آقای هاشمی رفسنجانی بوده است و نزدیک‌ترین فکر به فکر آقای رفسنجانی در همه ادوار را آقای روحانی دارند. چه در دورانی که ایشان رئیس ستاد قرارگاه خاتم و آقای هاشمی رفسنجای فرمانده قرارگاه بودند و چه زمانی که ایشان دبیر شورای عالی امنیت ملی و آقای هاشمی رئیس‌جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی بودند. بنابراین ما که ارادتمند آقای هاشمی بودیم به طور طبیعی به ایشان هم علاقه و ارادت داشتیم و داریم.

یکی از بارزترین ویژگی‌های شما که در بین تمام سیاسیون نیز پذیرفته شده است، صداقت و شجاعت شماست. در زمانی که شما معاون برنامه‌ریزی وزارت نفت بودید، آمارهایی منتشر شد و برخوردی با شما صورت گرفت. یعنی زمانی که رئیس‌جمهور آمار اشتباهی را اعلام کرد و بعد از آن موضع‌گیری شجاعانه شما در مورد آمارهای اشتباه رئیس‌جمهور. در مورد آن اتفاق اندکی توضیح می‌دهید؟

ارائه آمار غلط دو حالت دارد. یک حالت این است که اشخاص واقعا آمار دقیق را نمی‌دادند. این مسئله در حال حاضر هم وجود دارد و دلیل آن هم این است که مسئولین دستگاه‌ها تنها بخشی از آمار را می‌گویند که موجب درخشش آنها می‌شود. نه اینکه بخواهند دروغ بگویند، بلکه تنها بخشی از آمار و قسمتی از موضوع را اعلام می‌کنند. نظیر این مسئله همیشه وجود دارد. هوشمندی مدیر عالی به این است که با کنترل‌هایی که به صورت میانبر انجام می‌دهد، به میزان دقت گزارش‌های داده‌شده پی ببرد. اما حالت دیگری هم هست که در کارهای پژوهشی معروف است به «بایَاس» یا «گرایش درونی محقق» و این حالتی است که اشخاص چیزی در ذهن دارند و تمایل دارند آماری که به آنها داده می‌شود، فرضیه ذهنی آنها را پشتیبانی کند و در صورتی که آمار فرضیه ذهنی آن مقام عالی را پشتیبانی نکند، بعضی از مقامات عالی ممکن است بگویند که آمار درست نیست و تمایل داشته باشند که آمار مطابق نتیجه مطلوبشان باشد. در این حالت سفارش می‌دهند تا برایشان آمار بیاورند. این اتفاق به نوعی آمارسازی است که همیشه هم ممکن است اتفاق بیفتد. منتها در دوره دولت نهم و دهم خیلی زیاد شد و این به این معنا نیست که در دولت‌های دیگر این اتفاق نمی‌افتد. از اینجاست که آمارسازی آغاز می‌شود و متاسفانه در اقتصاد ایران این اتفاق افتاده است و می‌افتد. کار به جایی رسید که دستور داده شد که بانک مرکزی دیگر گزارشات سه‌ماهه را منتشر نکند و چندین سال این گزارشات آماری سه‌ماهه منتشر نمی‌شد. مثل این می‌ماند که در حال رانندگی یا خلبانی باشید و وسیله نقلیه شما دارای نشان‌دهنده‌ای باشد که مشخص می‌کند وسیله نقلیه شما چطور کار می‌کند. وقتی شما به این نشان‌دهنده‌ها نگاه می‌کنید و می‌بینید که وسیله نقلیه شما درست کار نمی‌کند به این معناست که باید وسیله خود را تعمیر کنید. حالا اگر کسی باشد که از دست نشان‌دهنده‌ها عصبانی شود و دستور بدهد که نشان‌دهنده‌ها را دور بیندازند، آیا با دور انداختن نشان‌دهنده‌ها کارکرد درونی سیستم اصلاح می‌شود؟ مسلما نه. آن قسمت‌های خراب موجب ویرانی کل سیستم می‌شود و تنها اتفاق این است که فرد هدایت‌کننده وسیله نقلیه نمی‌بیند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. در دولت نهم و دهم با حذف سازمان برنامه و بودجه، با حذف گزارشات بانک مرکزی و با سفارش دادن برای تولید آمار، گاهی این اتفاق افتاده است.

البته من جواب سوالم را نگرفتم. می‌شود به طور مشخص به ماجرای آن آمارها اشاره کنید؟

یک مورد گفتند ساخت پالایشگاه پارسیان را در دولت آقای احمدی‌نژاد شروع کردند و در دولت آقای احمدی‌نژاد خاتمه دادند. من اعلام کردم که ساخت این پالایشگاه در دولت آقای خاتمی شروع شد و فاز یک آن نیز به دست آقای خاتمی افتتاح شد، حتی عکس‌های آقای خاتمی برای افتتاح فاز یک پالایشگاه پارسیان موجود است. آقای دکتر احمدی‌نژاد تصور می‌کردند که آغاز ساخت این پالایشگاه در دوره خودشان بوده است، در حالی که آغاز آن در دولت قبل به دست آقای خاتمی و در دوره اول زنگنه افتتاح شده بود.

عزل شما پس از واکنشتان به این حرف آقای احمدی‌نژاد بود؟

نه. من پس از انتخابات عزل شدم. هفته بعد از انتخابات، روز شنبه صبح 30 خرداد بود که به من اعلام شد برکنار شده‌ام. در تابلوی اعلانات حکم فرد جایگزین را زده بودند. البته من به طور غیر رسمی از این مسئله اطلاع داشتم.

شرایط کار در دولت قبل چطور بود؟

در دولت نهم ناهنجاری‌هایی وجود داشت ولی بزرگ نبود. بالاخره بخشی از طرح‌ها، ادامه طرح‌های دولت قبل بود و کارها تا حدودی روال کارشناسی داشت. در دولت دهم بود که وضعیت خیلی بد شد. در دولت دهم ناگهان اوج واردات ناهنجار به کشور آغاز شد. به‌طوری که ما شروع کردیم به واردات کالاهای مصرفی که در داخل کشور توان تولید آنها را داشتیم. همه درآمدهای نفتی هنگفت و سرشار کشور را تبدیل به ریال کردیم و به بودجه آوردیم. یعنی دولت همه درآمدش را به بودجه آورد و همین موجب افزایش شدید نقدینگی شد. این افزایش شدید نقدینگی در دولت نهم هم اتفاق افتاد اما در دولت دهم اوج آن بود.

احساس نمی‌کنید که سکوت شما به عنوان یکی از دلسوزان باتجربه، با تخصص و با مهارت نظام و کسی که امتحان خودش را در سلامت و پاکدستی پس داده است، فضا را بیشتر برای ادامه آن روند مساعد کرد؟

البته این حرف‌های شما تعارفاتی است که من نباید خدای نکرده باورشان کنم. در همان زمان هم مصاحبه‌های بنده موجود است که نکات فنی که به نظرم می‌آمد را ایراد کرده‌ام. گاهی اوقات داخل سیستم و به دولت، گاهی هم به رسانه‌ها گفتم. مقاله‌ای که بنده در مورد قیمت ارز نوشتم و گفتم که ثابت نگه داشتن قیمت ارز موجب نابودی تولید داخلی می‌شود، مال زمانی است که من در دولت نهم بودم و یا مثلا سخنرانی بنده در دانشگاه شریف در مورد واردات بی‌رویه که نسبت به آن اعتراض کرده بودم. البته کسان دیگری هم اعتراض کردند اما من هم به اندازه درک خودم گفتم که این کار موجب نابودی سهم تولید داخلی می‌شود، اینها مربوط به زمانی است که من در دولت نهم بودم. من نمی‌گویم همه کاری که باید انجام می‌دادم را انجام داده‌ام اما به اندازه درک خودم، عمل کردم.

شکل گیری ستاد آقای روحانی به چه شکل بود؟

شکل‌گیری ستاد از زمان همکاری من با آقای دکتر در مرکز تحقیقات استراتژیک شروع شد. اولین گروهی که دعوت و مطلع شدند که آقای دکتر قصد کاندیداتوری دارند، همکاران مرکز تحقیقات بودند که به طور عمده معاونین آن مرکز از جمله آقایان دکتر واعظی، زمانی‌نیا، یونسی، نوبخت و عسگری بودند. لذا اولین هسته ستاد را بچه‌های مرکز تحقیقات استراتژیک تشکیل دادند. از آنجا بود که دیگران هم کمک کردند و ستاد استان‌ها و شهرستان‌ها را توسعه دادند که در نهایت منجر شد به مجموعه‌هایی که البته بخش بزرگی از آن هم خودجوش بود. به نظر من نقش اصلی در پیروزی آقای روحانی را رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی داشت. به قول یکی از بزرگان، رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی مثل دمیدن در صور اسرافیل بود. عده‌ای در جامعه ما نسبت به انتخابات قدری کسالت‌زده بودند. آمدن آقای هاشمی رفسنجانی، شوری را به پا کرد. زمانی که ایشان را عدم تایید صلاحیت کردند، این عدم تایید برای جامعه، مثل صور اسرافیل عمل کرد. همه برانگیخته شدند و موجی ایجاد شد که جمعیت زیادتری به پای صندوق‌ها بیایند. به پای صندوق آمدن این جمعیت زیاد، ابراز علاقه‌شان به یک روحانی که فرزند حوزه علمیه است و در عین حال دانشگاهی است، نمادی است از پیوند حوزه و دانشگاه.

به نظر می‌رسید که در چند سال گذشته عده‌ای در تلاش بودند تا ارتباط روحانیت با مردم را خراب کنند.

بله. عده‌ای کوشش می‌کردند تا بگویند این اشکالات از روحانیت است. اما در باور مردم اینطور جا نیفتاد. وقتی مردم برانگیخته شدند، وقتی همه به صحنه آمدند تا در انتخابات شرکت کنند، به چه کسی رای دادند؟ به یک آخوند رای دادند. خواستم بگویم روحانی، دیدم ایشان اسمشان هم روحانی است! مردم به یک روحانی رای دادند که فرزند حوزه بود و این نشان داد اعتماد مردم به روحانیت، اعتماد عمیقی است. اگرچه بعضی رنجش‌ها از بعضی اشخاص ممکن است به‌وجود آمده باشد اما این از روحانیت اصیل نیست و مردم در این حرکت اجتماعی به یک روحانی رای دادند.

در اولین جلسه‌ای که با آقای روحانی داشتید، آیا با شما مشورتی انجام دادند یا تصمیم خودشان را گرفته بودند و فقط به شما اطلاع دادند؟ با چه کسانی بیشتر مشورت می‌کردند؟

آقای روحانی در آن جلساتی که با ما داشتند بیشتر با بچه‌های مرکز تحقیقات استراتژیک مشورت می‌کردند. البته با روحانیون و طلابی که به اصطلاح با یکدیگر هم‌حجره بودند نیز مشورت‌هایی داشتند، جمعی از روحانیون از آقای علوی گرفته تا سیدرضا اکرمی تا آقای قائمی و آقای شهیدی، آقای قدس محلاتی، آقای رستگاری. اینها حدود 20 تا 30 نفر از روحانیون هستند که بیشتر آنان تقریبا هم‌دوره حوزوی محسوب می‌شدند.

آیا مشورتی با رقیب انتخاباتی‌شان، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم داشتند؟

ایشان نسبت به آقای هاشمی هیچ وقت به عنوان رقیب نگاه نمی‌کردند. آن زمان که آقای هاشمی رفسنجانی و آقای روحانی ثبت نام کردند، در ستادهای ما یک نوع سردرگمی ایجاد شد. چون همه دوستداران آقای روحانی، دوست آقای هاشمی هم بودند و نمی‌دانستند باید چه کار کنند. آقای روحانی گفتند که با آقای هاشمی صحبت کردند و آقای هاشمی به ایشان گفته‌اند شما بمانید، از من و شما یکی در انتخابات شرکت خواهد کرد.

پس آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت خودشان را پیش‌بینی کرده بودند.

اطلاع ندارم اما به ایشان گفته بودند که از من و شما یک نفرمان می‌مانیم. این را آقای روحانی از قول آقای هاشمی برای ما نقل کرد و بچه‌ها هم در ستاد به این حرف اعتماد کردند اما اینکه آقای هاشمی با چه تحلیلی این را فرموده بودند، اطلاعی ندارم.

در جلسه اول صحبت‌های آقای دکتر پیرامون چه مسائلی بود؟

مسائل متفاوتی مطرح شد. اینکه ما وضع کشور را چطور می‌بینیم، خروج از این وضعیت و نجات دادن کشور چقدر ممکن است، راهکارهایی که در ذهنشان است و ظرفیت‌های فکری و عملی که در نظر داشتند آیا می‌تواند کشور را از این وضعیت نجات بدهد و به طور کلی کاندیدا بشوند یا نه؟ اینها مشکلات بزرگی بودند. هنوز هم هستند. بالاخره مردم انتظاراتی دارند. آقای دکتر روحانی با همه آبرویش به میدان آمده است. بعد از یک دوره زمانی، مردم با خودشان می‌گویند که مشکلات هنوز برطرف نشده است. دکتر روحانی هم می‌دانستند که این مشکلات در کوتاه‌مدت حل نمی‌شود اما می‌گفت باید برویم به سمت حل این مشکلات. مسئله تحریم‌ها، مسئله سختی است و به اقتصاد کشور و به وضعیت جامعه ما آسیب‌های سهمگینی وارد کرده است. گاهی یک نفر نمی‌داند که با چه چیزی مواجه است اما دکتر به خوبی می‌دانست با چه مشکلاتی روبه‌روست. ایشان به خوبی می‌دانست چه کشور و اقتصادی را تحویل می‌گیرد. به خوبی می‌دانست از نظر سیاسی و ناهنجاری‌هایی که وجود داشت در جامعه با چه مشکلاتی مواجه است. می‌شود گفت ایشان با علم کامل آمده بود.

یکی از موضوعات خیلی مهم بحث تدبیر در مقابل تخریب‌هایی بود که در دوران انتخابات اتفاق افتاد. تخریب‌هایی ناجوانمردانه که عملا با تدبیر کامل با آن مقابله شد. یکی از این تدابیر را به صورت مشخص ذکر می‌کنید؟

ما به دوستانمان توصیه می‌کردیم که بر اساس تجربیات گذشته، مراقبت کنند تا تنش‌های اجتماعی به مسائل خیابانی نکشد. به‌شدت بچه‌ها را از ورود به چالش‌ها پرهیز می‌دادیم. بچه‌ها هم با هوشیاری توجه می‌کردند. چون رؤسای ستادها عموما از افراد پخته و ورزیده‌ای انتخاب شده بود. البته تفاوت‌هایی هم در بعضی ستادها وجود داشت که دلیل آن زمان کوتاه برای مدیریت ستاد بود و بنابراین ممکن بود ستادها هم اشتباه کنند. اما خطای آنها کم بود.

گرچه طرفداران آقای روحانی، جدی بودند و با تمام وجودشان به میدان آمده بودند، اما تخریب‌هایی که اتفاق می‌افتاد زیاد بود. چه تدابیری در آن دوره برای جلوگیری از تخریب‌ها و بحرانی نشدن شرایط داشتید؟

برخی از رقبای آقای روحانی از بی‌محابا به زبان آوردن هر حرفی، ترسی نداشتند اما دکتر روحانی برای پاسخ دادن به آنها پرهیز می‌کردند. یادتان هست یکی از رقبای آقای روحانی گفت که ما می‌خواستیم دانشجوها را از خیابان چطور جمع کنیم و شما چه گفتید و بعد دکتر مجبور شد بگوید که شما همان نیستید که گفتید گازانبری حمله می‌کنیم؟ اینها حرف‌هایی نیست که باید گفته می‌شد اما چون رقبا از این روش‌های تخریبی استفاده می‌کردند، دکتر مجبور شد کلمه گاز انبری را بگوید. چون می‌دانستند که دکتر در روشنفکرها و دانشجویان و تحصیلکرده‌ها پایگاه دارد. شاید آن جملات را گفتند و فکر کردند که با آن جملات دکتر روحانی را در جامعه دانشگاهی کشور تخریب می‌کنند اما ایشان با هوشمندی مجبور شد کلمه گازانبر را بگوید.

در زمان مناظره گویا شما هم به سازمان صدا و سیما رفته بودید. فضای آن روز مناظره و اینکه چه کسانی در لابی بودند را برایمان تشریح می‌کنید؟ چه صحبت‌هایی با رؤسای ستاد و با شما به عنوان قائم‌مقام ستاد شد؟

سایر کاندیداها همه دوستان ما بودند، روسای ستادهایشان نیز از دوستان ما بودند. پشت صحنه یک اتاق بود که ما همه آنجا بودیم. همه تیم‌ها در همان اتاق بودند و مطالبی که به ذهنشان می‌رسید را یادداشت می‌کردند تا در فاصله تنفس به کاندیدایی که برای او کار می‌کنند، اطلاع‌رسانی کنند. آن اتاق یک مانیتور داشت که ما از همان جا مناظره را می‌دیدیم و هر کس فکرها و یادداشت‌های خودش را داشت و سعی می‌کرد که ارزیابی کند و اعلام می‌کرد مثلا بهتر بود این جمله را اینطور می‌فرمودید یا این مطلب را نیز اضافه کنید. واقعا فضای دوستانه‌ای بود.

بعد از آن جمله معروف من سرهنگ نیستم، عکس‌العمل اعضای ستاد رقیب چه بود؟

ما فکر نمی‌کردیم دکتر وارد این مقوله‌ها بشود اما بحث به این سمت رفت و دکتر را وادار کرد. یعنی اگر بحث‌ها خیلی آرام پیش می‌رفت ممکن بود اصلا جلسه به هیجان نیفتد ولی آن حرف‌ها که زده شد، دکتر وادار شدند و به نظر من اوج رفتارهای دکتر مواقعی است که از رفتار عادی‌شان خارج می‌شوند و به جایی می‌رسند که حرف دلشان را بزنند. این اتفاق چندین بار هم در سخنرانی‌ها و هم در مواجهه با مردم پیش آمده است. گاهی که دکتر از رفتارهای مدیریت‌شده خارج می‌شود، به فضای دیگری می‌رود که در حقیقت خود واقعی‌شان است. مثل وقتی که با خانواده شهدا صحبت می‌کنند که ناگهان تبدیل می‌شود به فردی با لطافت قلب و کاملا عاطفی. مردم تنها چهره باصلابت ایشان را دیده‌اند. گاهی آن چهره با صلابت تبدیل می‌شود به چهره‌ای عاطفی که به راحتی اشک می‌ریزد. در دیدار با خانواده شهدا ایشان بسیار تحت تاثیر قرار می‌گیرند. پیش می‌آمد که گاهی بعد از دیدار با خانواده شهدا، ایشان فردی را مأمور می‌کردند تا مشکلی از آن خانواده را حل کنند و دستور پیگیری می‌دادند.

رقبا و منتقدین آقای روحانی اعتقاد دارند که وزن فکری ستاد آقای روحانی سنگین بود و آدم‌هایی که در این ستاد بودند در حوزه خودشان بسیار باتجربه و تراز اول بودند. عقلای ستاد دکتر روحانی، خط قرمزهایشان را در مسائل سیاسی کجا قرار داده بودند؟ واکنش شما در مقابل کنش‌ها و بداخلاقی‌های سیاسی چه بود؟

توضیح این مسئله قدری سخت است. من آن را این طور توضیح می‌دهم؛ بعضی افراد طوری حرف می‌زدند انگار رهبری انحصارا مال آنهاست و می‌خواستند بگویند غیر از ما هر که هست یعنی خارج از چتر رهبری قرار دارد و کوششمان این بود که بگوییم ما ضمن قبول ولایت فقیه، نوع تفکر شما را قبول نداریم. این آن مرز دقیق بود. اشخاصی بودند که می‌خواستند بگویند مخالفت با ما یعنی مخالفت با آقای خامنه‌ای. ما باید با ظرافت می‌گفتیم که این برداشت شما، برداشتی انحصاری و اشتباه است.