پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مرد شیکپوشی به دادسرای منیریه مراجعه و ادعا کرد از سوی زن دروغگویی گول خورده است.
به
گزارش فرهیختگان، این مرد که پسر تاجر پولداری است به بازپرس گفت: بهمن
ماه بود که به شرکت تجاری یکی از دوستانم حوالی بازار تهران رفتم، زن
شیکپوشی در آنجا بود که برای فروش داروهای چاقی و روغن مار به شرکت آمده
بود.
وی افزود: «سمانه میگفت دختر یک تاجر بوده و همه این داروها
را از اروپا به ایران آورده است، خیلی چربزبان بود. وقتی شنیدم هنوز
ازدواج نکرده است به وی پیشنهاد ازدواج دادم. سمانه میدانست پدرم مرد تاجر
و پولداری است. وقتی بیشتر با هم آشنا شدیم علاقهام برای کار و زندگی در
اروپا را به وی گفتم. من لیسانس رشته معماری دارم و همیشه به دنبال پیشرفت
هستم. سمانه گفت میتواند من را به کبک برساند. خیلی خوشحال شدم از اینکه
میتوانستم هم در خارج زندگی کنم و هم با سمانه ازدواج کنم. برایم ایدهآل
بود، 11 میلیون تومان به وی پول دادم و قول داد در کمتر از 6 ماه با هم به
کبک برویم. از وقتی سمانه پول را گرفت دیگر خبری از وی نشد. هرچه به
موبایلش زنگ زدم جوابم را نداد. از دوستم که شرکت دارد پرسیدم که وی را
میبیند که دوستم گفت دیگر به شرکت وی نیز نمیرود تا اینکه سمانه به من
زنگ زد و ادعا کرد مزاحم تلفنی دارد و خطوط موبایلش را فروخته است. از آن
به بعد دیگر خبری از وی نشد و به همه ادعاهایش شک کردم و فهمیدم این زن
کلاهبردار است».
با دستور بازپرس ماموران پلیس آگاهی تهران به
چهرهنگاری کامپیوتری وی دست زدند، این در حالی بود که بررسی خطوط موبایل
سمانه نشان میداد اسم اصلیاش مرجان است و وی یک دروغگوی حرفهای است.
خانه
مرجان شناسایی شد و ماموران با اعزام به اسلامشهر این زن کلاهبردار را به
دام انداختند و در برابر اقرارهای وی قرار گرفتند. مرجان در بازجوییها
پذیرفت به جعل شناسنامه دست زده و از پسر پولدار کلاهبرداری کرده است.
مرجان
به بازپرس گفت: «یکی از دوستانم از اروپا داروهای چاقی میآورد، برای
اینکه داروها را بفروشم خودم را دختر تاجر ایرانی معرفی کردم تا شرکتها به
من اعتماد کنند و جنسها را از من بخرند، وقتی با این پسر که علاقه زیادی
به زندگی در اروپا داشت آشنا شدم، نقشه کلاهبرداری را طراحی کردم».
وی
افزود: «میخواستم پولدار بشوم، وقتی از فرزام 11 میلیون تومان گرفتم دیگر
تلفنهایش را جواب ندادم، فکر میکردم به اندازهای پول دارد که از من
شکایت نکند. وقتی سمجبازیهایش را دیدم دیگر سر کار نرفتم و سعی کردم
پنهان شوم، باور نمیکنم بازداشت شده باشم».
در حالی که تصور میشد مرجان طعمههای دیگری را نیز شکار کرده باشد، تنها کلاهبرداری از «فرزام» را پذیرفت و ابراز پشیمانی کرد.