صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۵۲۹۹۶
تاریخ انتشار: ۲۱ : ۱۶ - ۲۹ اسفند ۱۳۹۲
تعریف مصباح یزدی از اعتدال:
اعتدال در اخلاق حالتي بين افراط و تفريط، از اِعمال شهوات، اِعمال غضب و ساير صفات می باشد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مصباح یزدی در بیستمین همایش ملی دفتر پژوهش های فرهنگی که با عنوان گفتمان اعتدال در بوته نقد در مجتمع یاوران مهدی (عج) جمکران برگزار شد، به تبیین مفهوم عدالت و کاربردهایش پرداخت و گفت: کلمه اعتدال در لغت عربي با عدالت، تعادل و عدل هم‌ريشه هستند.

به گزارش «انتخاب»، وی با اشاره به کاربرد اوليه واژه عدل افزود: هنگامي که مردم براي حمل و نقل‌ از حيوانات استفاده مي‌کردند، بار مرکب را به دو بخش تقسيم مي‌کردند، يک بخش را در طرف راست و يک بخش را در طرف چپ قرار مي‌دادند، اگر اين دو لنگه مساوي بود بار راحت جابجا مي شد و مرکب درست حرکت مي کرد و اعتدال يعني برقرار شدن اين حالت مساوات بين دو لنگه.  وي با توضيح نحوه توسعه اين واژه گفت: سپس اين واژه به مواردي توسعه داده شد که امر ممتدي باشد و دو طرف داشته باشد که برايش حد وسطي در نظر گرفته شود، که اگر دو طرفش مساوي باشند، معتدل است.

عضو خبرگان رهبری به مفهوم اعتدال در اخلاق اشاره و اظهار داشت: اعتدال در اخلاق حالتي بين افراط و تفريط، از اِعمال شهوات، اِعمال غضب و ساير صفات می باشد.

وی افزود: گويا اصل اين نظريه اخلاقي از ارسطو نقل شده است که هر فضليتي امري است بين دو رذيلت افراط و تفريط، و حد وسط آنها فضيلت است و به آن حد وسط اعتدال گفته می شود.

رئیس موسسه امام خمینی ادامه داد: در محاورات اجتماعي گاه کساني دو طرف براي يک شي‌ء را در نظر مي گيرند يا دو چيز را با هم مي سنجند، اما هم‌وزن بودن اين دو بستگي به اين دارد که آن دو طرف را چگونه و در چه حدي انتخاب کنند، و انگیزه آنها از انتخاب آن دو طرف و حد وسط آن چه باشد.

مصباح با بیان اینکه انگيزه براي تعيين حد دو طرف مهم است، خاطرنشان کرد: گاهي انگيزه اين تعيين، اغراض الهي و ديني و شرعي است و گاهي اغراض مادي و دنيوي است، ولي همه اين‌ها در ساحت‌ها و عرصه‌هاي مختلف براي اشخاص و گروه‌ها و زمان‌هاي گوناگون متفاوت است.

وی با اشاره به اینکه چگونگی تعیین دو طرف و حد اعتدال در تبیین مفهوم اعتدال نقش اصلی را ایفا می کند خاطرنشان کرد: فرض کنیم براساس انگيزه‌هايي، بتوان امتدادي را در نظر گرفت و آن را به سه بخش تقسيم کرد، و يکي را حد افراط، يکي را حد تفريط و وسط آنها را هم حد اعتدال ناميد! اما آيا هميشه اين حد اعتدال مطلوب است، به طوري که اگر از حد اعتدال تجاوز کند نامطلوب مي شود يا اين امر کليت ندارد؟

وی در توضیح این فرض، یادآور شد: در نظريه اخلاق ارسطويي تجاوز از حد اعتدال رذيلت است. اما آيا هميشه اين طور است؟ مثلا درباره دانشجويي که مي خواهد درس بخواند، بگويند برخي درس خواندند و مثل ابن‌سينا  به قله علم رسیدند و کساني هم تنبل هستند و درس نمي خوانند؛ هر دو طرف مذموم است، نه بايد مانند ابن‌سينا شد، چون آن يک طرف است، و نه بايد تنبل بود، زيرا اين هم يک طرف است، بلکه حد وسط مطلوب است، يعني فضيلت اين است که دانشجوي درسخواني باشد که در امتحان نمره قبولي بياورد، اما کمتر يا بيشتر از آن مذموم است! آيا اين طور است؟

وی به بیان سؤالات اساسی در خصوص اعتدال پرداخت و یادآور شد: اعتدال چيست؟ چند قسم است؟ مفهومي ارزشي است يا خير؟ ملاک برتري‌اش چه می تواند باشد؟ آيا واقعيت‌ها را مي‌توان با آن شناخت يا نه؟ ايشان سپس با طرح مثالي براي استفاده از اعتدال در شناخت واقعيت، گفت: مثلا اعتقادات درباره خدا را بررسي مي کنيم و مي خواهيم ببينيم کدام اعتقاد درست است. بعضي اصلا منکر خدا هستند، مي گويند هيچ خدايي نيست، از طرف ديگر کساني به هزار خدا قائل هستند. آیا می توان گفت: يک خدا خيلي کم است و هزار تا هم خيلي زياد است، حد وسط را که پانصد خداست قبول مي‌کنيم که حد اعتدال است؟!

مصباح تأکید کرد: حق باید جداگانه از خارج فهمیده شود و در این صورت زائد بر آن حدي که حق اقتضا مي‌کند  و نيز کم‌تر از آن مذموم است. به عبارت دیگر، نمی توان حق را از دو طرف قضیه و عنوان حد وسط شناخت، بلکه حق باید از یک منبع الهی تعیین شود و هر چه زائد بر او يا کمتر از آن است افراط و تفریط معرفی شود.

وی به نوع دیگری از اعتدال نیز اشاره کرد و یادآور شد: نوع ديگري از اعتدال، اعتدال به عنوان يک تاکتيک براي حل مشکلاتي است که در آنها هيچ راه حلي براي شناختن حق و باطل وجود ندارد، که نمونه آن را در مباحث قضایی براي رفع خصومت مي‌توان يافت، مانند جايي که اختلاف بر سر یک مال است و قاضي براي رفع خصومت، حکم مي کند که آن را ميان آنها نصف کنند که آن را انصاف نیز مي‌نامند. اين اعتدال تاکتيکي است و هيچ کاشفيتي از واقعيت ندارد، بلکه براي رفع مشکل عملي است در جايي که مي دانيم صد در صد ضد واقع است.

وی افزود: آن چه مهم است اين است که اعتدالي که در جامعه مطرح است به چه معناست؟ و انگيزه کساني که آن را مطرح کرده‌اند چيست؟ و اين معنا از نظر اسلامي و عقلايي چه اندازه اعتبار دارد؟

مصباح با بیان اینکه ما گاهی اوقات بر طبق مصالح و نیازهایمان حدودی را اعتبار می کنیم، ادامه داد: از مسائلی که پيش از انقلاب مطرح بود و گرايش‌هاي مختلفي قبل و بعد از انقلاب درباره آن وجود داشت مسأله تعديل ثروت بود، ميان دو مکتب سوسياليسم و کاپيتاليسم اختلاف وجود داشت و ميان مسلمان‌ها نيز بعد از انقلاب گرايش‌هايي پيدا شد که بعضي به سوسياليسم و بعضي به کاپيتاليسم نزديک بود. بگذريم از اين که بعضي اشخاص ابتدا خيلي سوسياليست بودند و از تساوي و اشتراک  دم مي زدند، ولي بعد که يک مقدار پول دست‌شان آمد، تغيير موضع دادند و خيلي کاپيتاليست شدند.

وی در ادامه به بررسي اعتدال در مباحث سیاسی پرداخت و اظهار داشت: در اول نهضت پرچم مبارزه به دست حضرت امام بود، ايشان در درس‌شان سخنراني مي کردند و طلبه‌ها هم از آن جا مي آموختند که وظيفه‌شان چيست.

وی افزود: امام(ره) آرام آرام  شروع به انتقاد عليه دولت کردند، اوائل خيلي ملايم بود، اما به تدريج اعلاميه‌ها و بيانيه‌ها تند و صريح‌تر شد تا آن جا که در روز دوازده محرم فرمود: اگر اين طور باشد مي گويم گوشت را بگيرند بيندازندت بيرون.

عضو خبرگان رهبری تصریح کرد: آن وقت هم قطارهاي امام و ياران امام درباره موضع ايشان اختلاف نظر داشتند، اکثر قريب به اتفاق مي‌گفتند: امام تند مي رود و اين کار درست نيست. به امام خبر رسيد که کساني مي گويند شما تند مي‌رويد. فرمودند: چرا نمي‌گويند کند مي‌رود؟! اين‌ها دارند اسلام را از بين مي‌برند، ما هرچه نيرو به کار بگيريم کم است.

مصباح یادآور شد: وقتي کلام امام (ره) را تحليل می کنیم، مي‌فهميم که تندي و کندي نسبي است، شما تندروي و کندروي را با چه مي‌سنجيد؟ اگر مجموع فعاليت‌هاي مردم را مي سنجيد، تندروي است. خب، يک طرف کساني هستند که مي‌گويند اصلا درباره شاه حرف نزنيد، يک طرف هم کساني هستند که آماده کشته شدن هستند، و مي‌گويند جاني که دارم براي اسلام می دهم. پس آن کسي که مي ترسد، در حد تفريط است و در مقابل، اين طرف مي شود افراط، و حد وسط اين است که با احترام، با نامه و درخواست سخن بگويند تا اعليحضرت همايوني تفضل بفرمايند!!

وی افزود: ارزش‌ها را بايد با معيار خودش بشناسيم که يا عقل است يا نقل. اگر ارزش تعبدي است بايد آن را از کتاب و سنت بشناسيم، اگر عقلي است بايد آن را با برهان عقلي بشناسيم. براي فهميدن وظيفه‌، موازين شرعي وجود دارد، و وظيفه بايد طبق موازين تعيين بشود. اگر کساني درست فقاهت کنند به همين نتيجه مي‌رسند که امام حسين(ع) رسيد و به همان تصمیمی مي رسند که امام حسن(ع) رسيد.

عضو خبرگان رهبری تأکید کرد: براساس مباني فقهي اسلام، ملاک، حق و باطل است و بايد آنها را شناخت. وقتي حق شناخته شد، زيادتر از حد حق، افراط است، و کمتر از آن، تفريط و هر دوي آنها مذموم است. پس نمی توان صرفا حد وسط را معيار شناخت ارزش‌ها قرار داد.

مصباح با گریز به مسائل روز جامعه تأکید کرد: اما آنچه که امروز مطرح است، اين است که ما در يک شرايط اجتماعي و جو بين‌المللي قرار گرفته‌ايم، و مي‌خواهند بدانند در اين شرايط، بايد چه سياستي را در پيش بگيريم.

وی ادامه داد: ما کسي را متهم نمي کنيم که اگر سخن از اعتدال گفت، مي‌خواهد خلاف اسلام رفتار کند، و ضد اسلام است، همه دلشان مي خواهد به وظيفه‌شان عمل کنند، اما بينش‌ها فرق مي کند، و مکاتبي که ما را به اين تشخيص‌ها وادار مي کند مختلف است. گفته می شود ما از يک طرف، جامعه مسلمان هستيم و مردم دين دارند، از طرف ديگر، ما در مقابل دنيايي قرار گرفته‌ايم که از لحاظ ثروت، تکنولوژي و تمدن ظاهري بر ما سبقت دارند، و ما به آن‌‌ها نياز ‌داريم! البته اين تشخيص‌ها تا چه اندازه صحيح است، بماند.

مصباح یادآور شد: تصوري که خيلي‌ها از اعتدال دارند اين است که کمي ملاحظه متدينين شود و کمي هم لحاظ آنها، متأسفانه بعضي در نوشته‌هاي خود تصريح کردند که منظور از اعتدال، حد وسط بين شريعت و خواسته‌هاي عمومي فرهنگ جهاني است.

وی متذکر شدند: حد وسط بين شريعت و بين فرهنگ جهاني نتیجه اش این می شود که دستي بر سر و گوش متدينين می کشند و می گویند مسجد مي‌سازيم، و به آن‌ها هم مي‌گويند کم‌کم مرگ بر آمريکا را برمي‌داريم، آرام آرام شخصيت‌هايي که طرف‌دار شاه بودند، برمي‌گردانند، روزنامه‌ها آزاد مي‌شوند و کم‌کم عليه دين حرف مي‌زنند.

وی اظهار داشت: طبق اين نظر، آن‌هايي که خيلي دم از دين مي زنند و تا امر خلاف شرعي واقع مي‌شود، دادشان در مي‌آید، اين‌ها می شوند تندرو، و آن‌هايي که مي‌گويند بايد تسليم خارجي‌‌ها بشويم آن‌‌ها هم کندرو هستند. اعتدال يعني نه اين و نه آن، کمي از اين و کمي از آن. اگر اعتدال اين باشد بهتر اين است که اسمش را التقاط بگذاريم، نه اعتدال.

مصباح با اشاره به کلام مقام معظم رهبری تصریح کرد: ما باید نسبت به دين خيلي قرص باشيم، ما در اسلام بايد بگوييم ما مسلمانيم، شما کافريد، آب ما در يک جوي نمي رود، ما با هم دوست نمي شويم مگر ايمان بياوريد. اما در عمل داد و ستد مي کنيم، هم منافع شما تأمين مي‌شود هم منافع ما، در اين صورت برد ـ برد می شود "قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرءَاؤا مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتّي تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَه".

ایشان با اشاره به آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ خاطرنشان کرد: دل را فقط بايد به خدا و دوستان خدا داد، محبت دشمن خدا با محبت خدا و دوستان خدا يک جا جمع نمي‌شود. البته در عمل، ما با دشمن‌مان هم معامله و داد و ستد داريم، ولي اين معنايش اين نيست که ما روابط دوستانه داشته باشيم، مرز دوستي ما ايمان و کفر است. صريح بايد بگوييم إِنَّا بُرءَاؤا مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ.

وی افزود: خداوند مي فرمايد اسوه شما ابراهيم و يارانش هستند، و بعد يک استثنا مي کند: إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ. مي‌گويد شما به ابراهيم تأسي کنيد، اما به اين کار او تأسي نکنيد که ابراهيم به عمويش گفت من براي تو استغفار مي کنم و اميدوارم خدا تو را بيامرزد. به دشمن خدا نگوييد من برايت استغفار مي کنم.

عضو خبرگان رهبری ضمن تلاوت آیه "فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ" تأکید کرد: در برابر رئيس جمهور آمريکا شما حق نداريد اين کار را بکنيد، براي اين که ثابت کرده که دشمن اسلام است، ديگر جاي اين نيست که با اين‌ها مدارا کنيد، بايد صريح بگوييد ما دشمن شماييم، هيچ وقت هم اين دشمني ما تبديل به آشتي نخواهد شد، فقط حاضريم معامله و داد و ستد کنيم، نفت به شما مي فروشيم، در مقابل تکنولوژي هم از شما مي گيريم، هم شما سود ببريد، هم ما، اين برد ـ برد است، اما اینکه شما را دوست ‌بداريم ابدا، و تا آخر هم مي گوييم مرگ بر آمريکا.