پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور سابق
اوکراین، در کنفراس خبری دو روز پیش خود گفت: با شناختی که از شخصیت
ولادیمیر پوتین دارم، تعجب می کنم که چرا تاکنون خویشتنداری به خرج داده و
وارد عمل نشده است.
به راستی چرا روسیه و شخص ولادیمیر پوتین به قول یانوکویچ تاکنون
خویشتنداری از خود نشان داده است؟ آیا آنچه در سیاست خارجی روسیه اتفاق
میافتد مصداقی از آرامش قبل از طوفان است؟
جواب دادن به این سوالها نیازمند نگاهی به سیاست خارجی روسیه در قبال اوکراین است.
در یک نگاه کلی، میتوان ابزارهای سیاست خارجی را دو دسته عمده و کلی
سیاست سخت (استفاده از نیروهای نظامی در قالب دخالت نظامی و جنگ) و سیاست
نرم (استفاده از ابزارهای غیرنظامی مانند رسانهها برای تاثیرگذاری بر
افکار عمومی) تقسیم بندی کرد.
آنچه مسلم و واضح است این است که استفاده از گزینه نظامی در وضعیت کنونی غیرممکن و نامعقول به نظر میرسد.
گرچه روسیه تجربه عملیات نظامی در منطقه را دارد (جنگ با گرجستان در سال
۲۰۰۸) اما با توجه نقش اتحادیه اروپا در مساله اوکراین، چنین گزینهای
غیرمحتملترین موردِ ممکن به نظر میرسد.
با این حال، روسیه هنوز برای بخش کوچکی از اوکراین دندان تیز کرده است که
ممکن است برای بدست آوردن آن از به ابزارهای نظامی نیز متوسل شود: کریمه در
کناره دریای سیاه.
سیاست خارجی روسیه در قبال کریمه
خبرهای رسیده از کریمه حاکی از آن است که نیروهای نظامی روسیه اقدام به
محاصره فرودگاه اصلی این جمهوری خودمختار کردهاند. کریمه منطقهای
استراتژیک برای روسیه به شمار میرود. روسها از این منطقه به عنوان یکی از
استراتژیکترین مناظق در جنگ با گرجستان استفاده کردند.
پایگاههای نظامی روسیه که در این منطقه مستقر هستند نقش حیاتی برای روسیه
در برابر پایگاههای نظامی ناتو و امریکا در منطقه ایفا میکند.
در عین حال، بر اساس توافقنامهای که در سال ۲۰۱۰ بین اوکراین و روسیه
منعقد شده است روسیه بالغ بر سی سال اجازه حفظ این پایگاههای نظامی در
کریمه را از اوکراین گرفته است.
در قبال این اجازه، تخفیف قیمتی برای گاز صادراتی روسیه به اوکراین در نظر
گرفته شده است. به عبارت دیگر، هم قرارداد حضور روسیه در کریمه به امضای دو
دولت رسیده است و هم روسیه چهار سال است که در حال پرداخت اجارهبهای این
پایگاهها است.
روشن و آشکار است که روسیه به راحتی از این منطقه استراتژیک چشمپوشی نخواهد کرد.
در یک تحلیل نهایی، روسیه ترجیح میدهد که اگر نتواند به شکل رسمی و واضح
این بخش از اوکراین را ضمیمه خاکِ خود کند، جمهوری جدیدی بر جمهوریهای
مشتق شده از شوروی سابق تشکیل شود.
با توجه به اکثریت جمعیتِ روسنشین کریمه، روسیه به این ترتیب خواهد توانست
استیلای سیاسی و حضور نظامی خود در این منطقه را تداوم بخشد.
گویا روسها که زمانی کریمه را با دستان خروشچف و در سالهای پس از جنگ
جهانی دوم و شکل نمایشی به اوکراینیها «هدیه» داده بودند، امروز درصدد
بازپس گرفتن هدیه خود هستند.
گاز به منزله ابزار جنگ نرم روسیه
صادرات گاز برای دولت روسیه به عنوان ابزار سیاست خارجی عمل میکند. اهمیت
این مساله تا جایی است که یک سوم از کل واردات گاز اتحادیه اروپا از روسیه
است.
روسیه به شدت وابسته به درآمدهای ناشی از صادرات گاز به اتحادیه اروپا است.
زمانی به اهمیت صادرات گاز در سیاست خارجی روسیه پی میبریم که قیمت گاز
صادر شده از روسیه به سه کشور اروپایی را در نظر بگیرم.
علیرغم اینکه اوکراین، لهستان، و آلمان از نظر جغرافیایی به ترتیب در
مجاورت روسیه قرار میگیرند، اما قیمت گاز صادراتی روسیه به اوکراین
گرانتر از لهستان است. و به همین ترتیب، قیمت گاز صادراتی به آلمان از
لهستان پایینتر است.
استفاده از این سیاست تبعیض قیمتی که نوعی سوءاستفاده از موقعیت انحصاری در
بازار است سبب شده که کمیسیون اتحادیه اروپا بر اساس قوانین ضدانحصار خود
بر علیه شرکت گازپروم روسیه اقامه دعوای حقوقی کند. این پرونده در کمیسیون
اروپا در جریان است.
با توجه به سختگیریهای پیشین کمیسیون اروپا در قبال مایکروسافت و شرکتهای
مشابه، به نظر میرسد کمیسیون اروپا میتواند اقدامات پیشگیرانهای در
رابطه با موقعیت انحصاری شرکت گازپروم روسیه انجام دهد.
اوکراین مهمترین مسیر انتقال گاز روسیه به اتحادیه اروپاست. خط لولههایی
که از این کشور میگذرند، بخش اصلی گاز روسیه به اتحادیه اروپا را منتقل
میکنند.
از این رو، تصور اوکراینی که کاملاً مخالف و در جبهه تخاصمی روسیه قرار
داشته باشد مهمترین تهدیدی است که متوجه منافع اقتصادی روسیه است. بخشی از
سکوت روسها در هفتههای اخیر ناشی از این نکته استراتژیک است که روسها
نمیخواهد آینده روابط دو کشور را به نقطه غیرقابلبازگشت برسانند.
از سوی دیگر، اتحادیه اروپا و در صدر آنها آلمان نیز به هیچ وجه خواهان
اوکراینی مخالف روسیه نیست. آلمان بزرگترین واردکننده گاز در اتحادیه
اروپاست و بیشترین صادرات گاز روسیه در میان کشورهای اتحادیه اروپا به
آلمان است.
در ضمن، اوکراین توانایی اقتصادی و سختافزاری لازم برای جایگزینی گاز
وارداتی از روسیه را ندارد. چنین امری در مورد آلمان صادق نیست. آنچه بر سر
خط لوله «نورد استریم» آمده است درس مهمی برای روسیه و سایر کشورهای
اتحادیه اروپا بود.
خط لوله نورد استریم با هزینه قریب به هشت میلیارد یورو، از بستر دریای
بالتیک، به طور مستقیم از روسیه به آلمان احداث شد. این خط لوله قرار بود
بدون گذشتن از هیچ کشور دیگری، خط انتقال امنی برای گاز روسیه به آلمان
باشد. اما با توجه به اتمام این پروژه پُرهزینه، گاز از طریق آن انتقال
داده نمیشود و عملاً این خط لوله بلااستفاده مانده است.
دلیل اصلی آن هم عبارت است از جایگزین شدن زغالسنگ وارداتی از امریکا به
جای گاز روسیه در نتیجه کاهش قیمت زغالسنگ صادراتی امریکا به آلمان.
این کاهش قیمت ناشی از اکتشاف منابع جدید گازی در امریکا بود. از سوی دیگر،
آلمان امکانات و زیرساختهای لازم برای جایگزینی سهل و آسان منابع انرژی
خود را داشت. این پتانسیل به هیچ وجه در اوکراین وجود ندارد.
اگر اوکراینیها خواهان استقلال سیاسی از روسیه هستند لازم است که تدبیری
اساسی درباره گزینههای جایگزین انرژی بیندیشند. در غیر این صورت، روسیه از
گاز به عنوان ابزاری سیاسی استفاده خواهد کرد؛ مواردی از این نوع
سوءاستفاده از سوی کرملین در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ صورت گرفت.
روسها در وسط زمستانِ سخت اوکراین شیرِ گاز را بر روی این کشور بستند و
آنها را به پای میز مذاکره کشاندند. از دلِ همین مذاکرات تحمیلی بود که
اجاره پایگاه نظامی در کریمه را تا سال ۲۰۴۲ میلادی به اوکراینیها تحمیل
کردند.
در یک نگاه کلی، بحران در اوکراین، بحرانی نیست که در سه ماه اخیر شکل
گرفته باشد و یا در سه ماه آینده به سرانجام برسد. بزرگترین تهدید برای آن
بخش از مردم اوکراین که خواهان تغییر در نظام سیاسی کشورشان بودند این است
که دوباره «حاکمیت قانون» را در این کشور به چشم ببینند.
راه نجات اوکراین در حاکمیت قانونی و دموکراتیک است. این قانون باید بتواند
ریشههای بحران را در این کشور هدف بگیرد. بحرانی که نتیجه آن «فساد
گسترده مالی و سیاسی» است که در تار و پود نظام سیاسی و اقتصادی این کشور
ریشه دوانده است.
اوکراین با اقتصاد ضعیف، درآمد سرانه پایین، ساختار معیوب و مبتنی بر فساد
اداری و مالی و سیاسی، و وابستگی شدید به شرق و غرب هزگر نمیتواند به
خواستههای برحق مردمی که خواهان تغییر بودهاند جواب دهد.
آیا همین ناتوانی درونی اوکراین به عنوان پاشنه آشیل آن نیست که باعث شده
است پوتین نیازی به مداخله و اظهارنظر مستقیم درباره مسایل اوکراین نداشته
باشد؟ به نظر جواب این سوال مثبت است.
منبع: بی بی سی