مواجهه با پدیدههای جدید جهان، همواره در ایران «ماجرا داشته است».
میگویند برای اولبار که دوچرخه وارد ایران شد، بسیاری آن را «ارابه اجنه»
میخواندند و اطرافیانشان را از این موجود وهمآلود که «میتواند روی دو
چرخ راه برود» بر حذر میداشتند تا جنزده نشوند.
به گزارش عصر ایران، رادیو نیز هنگام ورود به کشور، به
عنوان پدیدهای کاملا امنیتی شناخته میشد و تنها افراد خاصی که دارای
صلاحیتهای تأییدشده بودند میتوانستند با کسب پروانه بهرهبرداری از
نظمیه، یک دستگاه رادیو در خانه خود داشته باشند.
در این پروانه، مشخصات رادیو و نیز آدرس خانهای که رادیو در آن بود، قید
میشد و دارنده موظف بود در صورت تغییر نشانی، مراتب را سریعا به نظمیه
اطلاع دهد.
ویدئو نیز حکایتی دارد که برای ایرانیان بالای 30 سال سن، بسیار آشناست؛
بگیر و ببندها، پتوهایی که ویدئو را لای آنها میپیچیدند و با استرس، از
این خانه به آن خانه میبردند و دستگیریها و دادگاهها و مجازاتها و ... .
وقتی اولین بازیهای رایانهای نیز وارد ایران شدند و تب «آتاری» فراگیر
شد، کمیتههای انقلاب وقت، گیمنتهایی را که تنها بازی ارائهشده در آنها
آتاری بود، به دلیل آنچه که آن را جلوگیری از فساد و قمار میخواندند،
تعطیل کردند!
اینک نیز ماهواره و فیسبوک و ویچت و ... فصلهای جدید همان داستان قدیمی و
دنبالهدار «ایران و پدیدههای نو» هستند. علت نیز کاملاً آشکار است:
تصمیمگیران، با پدیدههای نوظهور بیگانهاند، قدرت پیشبینی آینده را
ندارند و این نکته ساده را نمیدانند که اگر امروز یک پدیده تکنولوژیک در
حال رایج شدن در دنیاست، بهزودی در ایران نیز - که بخشی از دنیاست - رواج
پیدا خواهد کرد. به همین دلیل، ناگهان از خواب برمیخیزند و میبینند که
تمام پشتبامها پر شده از دیشهای ماهواره، اکثر تحصیلکردگان جامعه،
فیسبوک دارند و میلیونها نفر نیز ترجیح میدهند تماسهای خود را از بستر
اپلیکیشنهایی مانند ویچت برقرار کنند. در چنین وضعی، آقایان تنها کاری که
میکنند، «بستن» است و دیگر هیچ (تأکید میکنم: و دیگر هیچ)!
مسئولانی که مدام دم از پیروی از رهبری میزنند، بهتر است قبل از برخوردهای
سلبی با پدیدههای نوظهور تکنولوژیکی، این سخنان رهبری نظام را مطالعه
کنند و بعد به خود مراجعه کنند و ببینند که تا چه اندازه از رهگذر
بیتوجهیشان به همین یک مورد، به مردم و مملکت و اعتماد عمومی ضربه
زدهاند.
سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را بخوانید:
«من عرض میکنم ما در برخورد با مسائل تهاجمی، پدیده را در اوّل ورود، حتّی
قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزی، یک فکری، یک روشی در دنیا
دارد رایج میشود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد - خب دنیا دنیای
ارتباطات است، دنیای اتّصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید - قبل از آنکه
بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معنای این همیشه این
نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهی یک پدیدهای است که ما آن را میتوانیم
قبول کنیم، گاهی پدیدهای است که میتوانیم اصلاح کنیم، گاهی پدیدهای است
که میتوانیم یک ذیلی برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند.
دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که
بعد شما دچار مشکلاتی میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید.»
بار دیگر جملات فوق را مرور میکنیم و سوالات زیر را از کسانی که مدام در کار بستن کانالهای ارتباطی جدید هستند مطرح میکنیم:
- آیا پدیدههایی مانند فیسبوک و ویچت و ماهواره را قبل از ورود به ایران مورد بررسی قرار داده بودید؟
- آیا قبول دارید که «دنیای ارتباطات است، دنیای اتّصال و ارتباط است و نمیشود حصار کشید»؟
- آیا به فکر این بودهاید که قبل از ورود پدیدههایی مانند فیسبوک و ویچت با آن «برخورد حکیمانه» شود؟
- آیا موافق هستید که برخوردهایی مانند فیلترینگ، برخورد سلبی است، نه «برخورد حکیمانه»؟
- آیا نمیتوان برای پدیدههای ارتباطی جدید، به تعبیر رهبری «ذیل»هایی تعریف کرد تا آسیبها به حداقل و منافع به حداکثر برسد؟
- آیا اقدامات شما در برخوردهای سلبی به جای «برخوردهای حکیمانه»، مصداق «دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن» نیست؟
- آیا ...؟
آقایان! دنیا را بشناسید، راه رفته و شکستخورده را تکرار نکنید، هیچ انسان
عاقلی راهی که یک بار رفته و به مقصد نرسیده را دوباره طی نمیکند، چه رسد
به اینکه 10باره و 100باره برود و نرسد!
چند سال پیش که خبری از فیسبوک و توییتر و شبکههای اجتماعی جدیدالظهور
نبود، یک شبکه اجتماعی به نام «اورکات» وجود داشت که در ایران نیز افرادی
عضو آن بودند. اگر آن زمان، کسانی که عهدهدار فرهنگ و فضای مجازی کشور
هستند، به جای فیلترینگ «اورکات»، میفهمیدند که «اورکات» تنها یک آغاز است
و باید آموزشهای لازم را به مردم در این خصوص ارائه کرد، امروز وضعیت
حاکم بر شبکههای اجتماعی دچار چنین بلبشویی نبود که ناگهان هزاران نفر به
نام ایران و ایرانی به صفحه فیسبوک «مسی» بروند و آن آبروریزی را به بار
بیاورند.
وقتی خانهها در ایران به گاز لولهکشی مجهز شد و افرادی بر اثر گازگرفتگی
جان خود را از دست دادند، کل شبکه گاز کشور را با این استدلال که خیلیها
به خاطر گاز جان دادند، قطع نکردند بلکه برنامههای آموزشی و فرهنگی
گستردهای را تدارک دیدند که هنوز هم ادامه دارد.
پدیدههای نوظهور تکنولوژیک را نمیتوان با بگیر و ببند، کنترل کرد که اگر
اینگونه بود، با بستن «اورکات»، کار به «فیسبوک» نمیکشید و با ممنوعیت
ویدئو، ماهواره چنین فراگیر نمیشد.
باید به همان نسخه رهبری عمل کرد؛ یعنی پدیدههای نوظهور را شناخت،
پیشبینی کرد، برایشان برنامه ریخت و بدون حصاردرمانی، آسیبها را به حداقل
رساند، بی آنکه تر و خشک را با هم سوزاند. شناخت جهان، پیشنیاز هر گونه
تصمیمی در دنیای امروز است.
انتهای پیام