صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۴۱۳۰۵
تعداد نظرات: ۲۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۰ : ۱۴ - ۲۵ آذر ۱۳۹۲
* دکتر رضا داوری اردکانی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 آکادمی علوم آفریقای جنوبی نامه‌ای به رؤسای آکادمی‌های علوم جهان نوشته و در آن پس از ادای احترام به نلسون ماندلا، او را حامی بزرگ علم و نمونه وطن‌دوستی دانسته است. این نامه تذکری بود که من هم در باب این مرد بزرگ چند سطری بنویسم.

ماندلای سیاستمدار بیش از آنکه به سیاست وابسته باشد، به نحوی از آزادی اخلاقی رسیده بود. شأن و مقام سیاسی و مجاهدت‌های آزادیخواهانه ماندلا بزرگ و ستودنی است اما اگر بپرسند او نام و عزت و بزرگی خود را از کجا یافت، آن را در بیرون از سیاست یا در فرا رفتن از مرزهای سیاست باید جست. سیاست، میدان اختلاف و جنگ است و ماندلا مرد صلح و دوستی و بخشش در عین تحمل درد بود.

بعضی از صاحبنظران، زمانه ما را زمانه کینه‌توزی دانسته‌اند. اگر در آغاز قرن بیستم قبول این نامگذاری دشوار بود، اکنون نشانه‌هایی از تأیید آن در همه‌جا آشکار شده است. کین‌خواهی همیشه بوده است. کین‌توزان هم همواره اینجا و آنجا آتش کینه می‌افروخته‌اند اما تا زمان‌های جدید هرگز کین‌توزی عنصر تعیین‌کننده در نظام تاریخ و زندگی مردمان نبوده و سیاست با آن قوام نمی‌یافته است. اکنون هم نمی‌توان جان مردمان را یکسره مسخّر کین‌توزی دانست یا لااقل این را نمی‌توان انکار کرد که عنصر کین‌توزی با چیزی از وجود تاریخی مردمان در تعارض است. جهان جدید غربی که همه تاریخ‌ها را پوشانده و اصول اساسی‌اش اعم از اینکه به آزمایش جان درک شده یا نشده باشد در همه جای جهان راهنمای فکر و عمل شده است، هم کین‌توزی را می‌خواهد و هم آنرا نمی‌خواهد.

این تاریخ و پروردگانش، حتی پروردگانی که خود را مخالف قهر جهان جدید می‌دانند، کم و بیش مسخر کین‌توزی‌اند. البته در راه این تاریخ درنگ‌ها و تأمل‌هایی نیز وجود دارد. تواناترین و مصمم‌ترین کسانی که در این راه می‌روند، علمداران کاروان خود می‌شوند. عزت و ماندگاری هم از آن رهروانی است که قدرت درنگ و ایستادن دارند و می‌توانند دیگران را به درنگ وادارند. ماندلا از این قدرت برخوردار بود. شاید روشی که ماندلا و پیش از او گاندی پیش گرفتند در نظر کسانی سازشکاری سیاسی تلقی شود و البته اگر بخواهند با صرف موازین خشک ایدئولوژیک درباره آنها حکم کنند آنها سازشکار بوده‌اند اما گاندی و ماندلا از آن رو به سیاست پرداختند که راه آزادی از سیاست می‌گذشت و می‌گذرد.

آنها در حصار و حبس سیاست نبودند که سیاست‌بینان درباره آنها بتوانند حکم کنند. بلکه از آنجا بیرون آمدند تا سیاستی را که بر مدار کین‌توزی می‌چرخد، مخاطب قرار دهند و بگویند و فقط بگویند که آدمی در روی زمین، آزاد از کین‌توزی نیز می‌تواند به سر برد. (تلقی کین‌توزی به عنوان اصل راهنما و ره آموز به تاریخ جدید تعلق دارد هرچند که بیشتر مظاهر شناخته شده آن به بیرون از جغرافیای غرب سیاسی تعلق دارد. به هرحال متذکر باشیم که حتی بنیانگذاران تاریخ غربی (و مثلاً ارسطو) بنای سیاست و مدینه را بر فیلیا به معنی دوستی می‌گذاشتند) اگر محبوبیت و عزت ماندلا در جغرافیای آفریقا و به طورکلی در جهان استعمار زده محدود می‌ماند، او صرفاً یک مبارز بزرگ ضد استعمار و ضد تبعیض نژادی بود اما وقتی او از دنیا رفت، دیدیم که امریکا و اروپای غربی، راست و چپ، شمال و جنوب، سفید و سیاه همه به احترام این آفریقایی ساده و بزرگ به پا خاستند و در برابر عظمت روحش تعظیم کردند.

دوباره بپرسیم او این عظمت را از کجا آورده بود؟ سیاستمدار اگر دشمن را ببخشد پیروانش بر او خرده می‌گیرند و شاید از پیروی‌اش رو بر گردانند زیرا سیاست یا لااقل وجهی از سیاست دنیای جدید به تعبیر کارل اشمیت با تعیین خصم (و شاید با افروختن آتش کینه) قوام می‌یابد اما در سخن صلح و دوستی و بخشش ماندلا سرّی بود که نه فقط سیاه‌پوست‌ها و سفید‌پوست‌های آفریقای جنوبی آن را پذیرفتند بلکه این سخن که نشانی از آینده دارد، در گوش همه مردم جهان اثر کرد.

زبان ماندلا زبان آزادی از قهر و خشونت و کینه توزی زمانه بود و عجب نیست که این سخن در گوش جان مردمی که اکنون دیگر نه کین توزی پنهان بلکه صورت عریان آن را به چشم می‌دیدند و به جان می‌آزمودند، نشست و اثری برجا گذاشت که هنوز درباره آن حکم روشن نمی‌توان کرد.

من گاهی فکر می‌کنم که اگر ماندلا نبود (با این که گاندی و مارتین لوترکینگ و ... بوده اند) آفریقایی‌زاده‌ای مثل باراک -حسین- اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا نمی‌رسید (استدعا می‌کنم نفرمایید که اوباما با اسلاف خود فرقی ندارد. من حرف سیاسی نمی زنم و معتقد نیستم که ماندلا سیاست را در مسیر دیگری انداخته است بلکه به تحولی می‌اندیشم که در امریکای پر از تعصبات نژادی و در همه جهان روی داده و شاید بخشش ماندلا در این تحول بی‌اثر نبوده است) و چگونه ممکن بود در کشوری که تا 50 سال پیش بر سر در بعضی رستوران‌ها و فروشگاه‌ها و هتل‌هایش می‌نوشتند «سیاهپوست و سگ وارد نشود»، یک سیاهپوست شخص اول آنجا و در رأس قدرتمندترین کشور روی زمین باشد.

ما عادت کرده‌ایم که همه چیز را عادی ببینیم و دیگر از هیچ چیز تعجب نمی‌کنیم. ماندلا با بها ندادن بیش از حد به قدرت سیاسی و آزادی از ضرورت‌های سیاست رسمی، به قول شاعر (مفتون امینی) از وجدان زمانه و بخصوص از وجدان مردم کشورهای صاحب قهر و قدرت، غرامت گرفت. «غرامتی با شکوفه های صلح و نه با گلوله‌های انتقام».

بعد از آنکه ماندلا به سفیدپوستان آفریقای جنوبی گفت بمانید تا کشورمان را با هم بسازیم و بخصوص وقتی همه دیدند که او به مقام و قدرت سیاسی دل نبسته است و می‌تواند به آسانی از سیاست رسمی کناره گیرد، پوست سیاه در همه جهان و مخصوصاً در امریکا جلوه و جایگاه دیگری پیدا کرد.

ماندلا انقلاب نکرد و طرح جهانی دیگر جز آنچه هست درنینداخت اما شاید او در شب سیاهی که تمییز ستمکش از ستمگر و بیداد از داد و بی‌خردی از خرد و ... دشوار است و عدل و عدالت و خرد و آزادی و صلح به صرف حرف مبدل شده است، درخشش بارقه‌ای را دیده باشد که فضای آزاد ورای محدوده ضرورت‌ها را در لحظاتی روشن کرده بود. ماندلا یک نشانه بود. نشانه امکان گذشت از چارچوبی که تاریخ ما در آن می‌گذرد. شاید بزرگی او هم در نشانه بودنش بود. نشانه یک امکان دیگر، امکان اینکه یک بار دیگر زندگی آدمی بر مبنای دوستی و نه قهر و کین توزی بنا شود. امکانی که هرچند طلب آن آغاز شده است هنوز از آن دوریم و به آسانی محقق نمی‌شود.

ما هنوز به دشواری می‌توانیم عظمت بخشش در زمان غلبه کین‌توزی را چنان که باید دریابیم ولی می‌توانیم فکر کنیم که شاید کیمیای بخشش بود که در مس وجود این سیاهپوست ساده درآمیخت و به او بزرگی بخشید. در مدت 70 سالی که من پیروزی و شکست و مرگ نامداران بزرگ از گاندی تا ماندلارا به یاد می‌آورم، می‌بینم هر یک از این نامداران بر حسب بزرگی‌شان در حد انتظار مورد احترام قرار گرفته‌اند. ماندلا نه شاعر و نویسنده بود و نه پیشوای دین و سیاستمدار مستقر در رأس قدرت. او مجاهدی ساده و نجیب و آزاده و بخشنده و البته آموزگار بخشندگی بود.

آیا جهان اکنون به بخشش و گذشت و آزادی بیش از همیشه نیاز دارد که به یکی از صاحبان این گوهرها این چنین حرمت می‌گزارد. به این پرسش قدری بیشتر بیندیشیم و از یاد نبریم که وقتی هزار زخم و درد در تن و دل و جان مردم آسیا و آفریقا و امریکای لاتین و جاهای دیگر هنوز تازه است، بخشیدن کار آسانی نیست اما ماندلا هنری داشت که با همه دردهایش می توانست بر کینه غلبه کند و مظاهر ستمگری را ببخشد و به همین جهت بزرگ بود.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲۱
در انتظار بررسی: ۵
غیر قابل انتشار: ۲
سید
|
۲۳:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
فکر نمیکنم آقای داوری اصلا غرب و بخصوص آمریکا را از نزدیک دیده باشد و گرنه اینطور اظهارنظر نمیکرد
"من گاهی فکر می‌کنم که اگر ماندلا نبود (با این که گاندی و مارتین لوترکینگ و ... بوده اند) آفریقایی‌زاده‌ای مثل باراک -حسین- اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا نمی‌رسید."
توجه کنید که ماندلا تا سال 2006 در لیست ممنوع الورود به آمریکا بود. آنوقت شما میگویید انتخاب اوباما به خاطر ماندلا بوده است. عوامل متعددی نظیر جنبشهای مدنی، تغییر جغرافیای جمعیت طی چند دهه اخیر و نقش یافتن رنگین پوستان در انتخابات ریاست جمهوری امریکا عامل روی کار آمدن یک دورگه مثل اوباما بود.
لطفا کمی مطالعه کنید و اینقدر شعار بجای تحلیل ارائه ندهید.
سعید
|
۲۳:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
مر حبا بر جناب دکتر ومرحبا بر انتخاب
حقیقتا این تیپ مقالاتی در مطبوعات رسانه ای و خبرگزاری های ما بسیار کم است حسن سلیقه شما قابل تقدیر ، کاش جناب دکتر فرصت میکردند هر چند وقت یک بار چنین زیبا جویندگان و مخاطبان راسیراب میکردند
باز هم نگرانی خود و دوستانم را درباب فرصت سوزی دولت و مجلس شورای اسلامی نسبت به کوتاهی در حضوری فعالانه ومتناسب جایگاه ایران وماندلا در مراسم ایشان ابراز میکنم ، ببینید ما استاد از دست دادن فرصت ها هستیم
ناشناس
|
۲۲:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
ماندلا، سازشکاری سیاسی که ابدی شد!!!چرتا چیه!!!! پس شماها تسلیم شده های هستید که در تاریخ ایران ابدی میشید!!
ماد
|
۲۲:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
آیا چنین برخوردی می تواند سرلوحه بقیه سیاستمداران خاورمیانه قرار گیرد و بجای چسبیدن به قدرت و کنار زدن رقبا فضا را برای گسترش آزادی فراهم کنند
ناشناس
|
۲۲:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
ماندلا نه فتنه گر بود ! نه وطن فروش!نه قدرت طلب!ایشون اگه سازش میکرد اینقدر اذیت نمیشد! شما معنی رو اشتباه نگیرید!ایشون ازادی خواه بود نه غرب پرست!
ناشناس
|
۲۲:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
اگر سازشکاری به معنای نرمش بدون ذلت و از دست دادن منافع اساسی باشد هیچ اشکالی ندارد و اگر امکانش فراهم بشود خیلی هم عالی است. اما سازشکاری به معنای صرف نظر از حقوق یک ملت معنا ندارد. کاری که ماندلا کرد این بود. نه چیزی که شما اسمش را سازشکاری می گذارید. با لفاظی دردی از ملت ما درمان نمی شود آقای دکتر.
سعدی شیرازی
|
۱۶:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
ترحم (از جمله بخشش، سازشکاری، و ...) بر پلنگ تیزدندان
ستمکاری بود بر گوسفندان
محسن
|
۱۶:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
با عرض ادب خدمت دکتر داوری!
آیا آدم ها یا «می بخشند» و یا «کینه توز» هستند؟

نظر حضرت عالی درباره این جملات ماندلا در روز آزادی اش از زندان در 1990 چیست؟
«توسل ما به مبارزه مسلحانه در سال ۱۹۶۰ با تشکیل (اومخونتو وی سیزوه) شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا صرفاً اقدامی دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عواملی که ایجاب کننده مبارزه مسلحانه بود امروز همچنان باقی است. ما چاره‌ای جز ادامه نداریم. امیدواریم به زودی شرایطی برای حل این مسائل از طریق مذاکره فراهم شود، تا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد.»
ضمنا می دانید در زمان ریاست جمهوری ماندلا، آفریقای جنوبی به لسوتو حمله کرد؟
ناشناس
|
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
اگر همین نلسون ماندلا به توزیع ثروتهای انباشته سفیپوستان بین اکثریت سیاهپوست (مانند زیمبابوه) اقدام میکرد همین غرب از او یک شیطان و دشمن میساخت.
ناشناس
|
۱۳:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
اگر مردم افريقاي جنوبي مرگ بر اين و آن را به اندازه ما ايراني ها دوست داشتند ماندلا هرگز موفق نمي شد . همانطور كه همه مي داينم شعار مرگ بر اين مرگ بر آن به گفته سخنگوي وزارت خارجه خواست عمومي مردم ايران است ولو بطور قانوني از طرف حضرت امام ممنوع شده باشد.
عليرضا
|
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
از خواندن مقاله لذت بردم والبته آرزو دارم حداقل نسيمي از اخلاق عملي اين مرد بزرگ بر من هم بوزد كه همگان نيازمند اين اخلاقيم. شايد به راحتي گفت كه منطقه ما نيازمند چنين اخلاقي است وشاهد ازبين رفتن انواع كينه ورزي ها ، خشونت ها . شعار مرگ بر ... باشيم.
ببخش اما فراموش مكن
حسین
|
۰۷:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
اری ماندلا ی بزرگ چهار گام اساسی عشق یعنی در زمان خود زیستن تقسیم عشق ومحبت بخشیدن وبی ادعا بودن را به درستی برداشت یادش گرامی بهد
ناشناس
|
۰۷:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
... بر سازشکار ! برو عامو ! این دام بر مرغ دگر نه !!
امیرحسین
|
۲۱:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
به جمله پایانی استاد داوری بنگرید:
بخشیدن کار آسانی نیست اما ماندلا هنری داشت که با همه دردهایش می توانست بر کینه غلبه کند و مظاهر ستمگری را ببخشد و به همین جهت بزرگ بود.
امیر
|
۲۰:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
زنده باد دکتر داوری
انصافا مقاله ای درخور شخصیت ماندلا نوشتند و ما بیشتر با این شخصیت آشنا شدیم، ضمنا روزی که اوباما در مراسم ماندلا بزرگ شرکت کرد همین موضوع از ذهن من گذشت که اوباما انتخاب خود را مدیون ماندلا است
درود بر اندیشمندان بزرگ ایران و جهان که فلسفه ی زندگی و چگونه زیستن را به ما می آموزند.
رضا
|
۱۸:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
آری, سازشکاری در دیگر فرهنگهای فحش محسوب نمیشود!
حسین
|
۱۶:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
مقاله بسیار زیبایی بود. درود بر استاد داوری اردکانی. امیدوارم عزیزانی که به انتخاب سر می زنند، این متن فلسفی، اجتماعی و سیاسی را بخوانند و با مثبت های خود بر استاد فرهیخته درود بفرستند. ارزش حداقل 1000 + را دارد.
ناشناس
|
۱۶:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
چه عجب!
دختر حوا
|
۱۶:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
ماندلای قهرمان با بخشش مخالفانش وپا گذاشتن بر روی شهرت وکینه وبخل وحسادت چهره ای طلح طلب از انقلاب مردم آفریقا را به جهانیان نمایان کرد بی شک
او معجزه قرن آست
فراز
|
۱۴:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
درود بر دکتر داوری که بزرگی کار ماندلا را آشکار تر کرد
پاسخ ها
پیام
| |
۰۰:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۶
این داوری،همون رفیق شفیق احمدی نژاد نیست؟!!!!!!!!!!!!!!!