صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۴۰۶۳۰
تاریخ انتشار: ۱۷ : ۰۹ - ۲۰ آذر ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
کارآگاهان پلیس آگاهی تهران چندی قبل سه متهم را دستگیر کردند که با تشکیل باندی، مقابل بانک‌ها و مراکز تجاری کمین می‌کردند و کیف طعمه‌هایشان را می‌دزدیدند. دو نفر از این متهمان در گفت‌وگو با «شرق» درباره این سرقت‌ها توضیحاتی داده‌اند.

یکی از متهمان جوانی 27‌ساله به نام وحید است.

چقدر درس خوانده‌ای؟
 فوق‌دیپلم تربیت بدنی و دانشجوی انصرافی لیسانس همین رشته هستم.

شغلت چیست و چقدر درآمد داری؟
 من در کار خریدوفروش ماشین هستم و ماهانه حدود سه تا چهار‌میلیون‌تومان درآمد دارم.

درآمد خوبی داشتی پس انگیزه‌ات از سرقت‌ها چه بود؟
من و همدستانم احتیاج مالی نداشتیم، به‌خصوص خود من بیشتر برای هیجانش این کار را می‌کردم و جنبه روانی داشت. به همین دلیل خرد خرد سرقت می‌کردیم.

سرقت‌ها را چگونه انجام می‌دادی؟
 اصلا با مالباختگان رودررو نمی‌شدیم. پول، طلا‌ها و وسایل داخل خودرو را وقتی صاحبش آنها را در ماشین می‌گذاشت و برای خرید یا انجام کاری می‌رفت سرقت می‌کردیم. برای این کار یا شیشه را می‌شکستیم یا در ماشین را باز می‌کردیم.

چه تعداد سرقت را در چه مدت انجام داده‌ای؟
چهار یا پنج مورد در حدود هفت‌ماه.

یعنی هر ماه کمتر از یک سرقت؟
 من خانه و زندگی خودم را داشتم و اصلا نیاز مالی دلیل سرقت‌ها نبود.

اولین‌بار چه زمانی خلاف را شروع کردی؟
 اولین‌بار سال 87 در خارج از کشور با یکی از دوستانم که الان ایران نیست جرایم مشابهی را انجام دادیم.

در کدام کشورها این جرایم را انجام داده‌ای؟
امارات، ارمنستان، ترکیه و آذربایجان.

تو در کرج ساکن هستی. چرا برای سرقت به تهران می‌آمدی؟
 ما اصلا در تهران جرمی را مرتکب نشده‌ایم. یک روز صبح هر کداممان در خانه خودمان بودیم که ساعت شش چند مامور در عملیات‌ جداگانه و همزمان به خا‌نه‌مان ریختند و من و همدستانم را دستگیر کردند و به آگاهی تهران آوردند.

اما می‌گویند در جاده مخصوص کرج و در حوزه استحفاظی تهران هم جرایمی را انجام داده و حتی چند نفر را از کرج تا تهران تعقیب کرده‌اید.
وقتی دستت بسته و زیر سنگ است هر چه بگویند باید بگویی چشم.

پول‌های مسروقه را چه کرده‌ای؟
 پول برایم مهم نبود. بحث هیجانش بود. پول‌ها خرج شده. سفر رفتیم، لباس می‌خریدیم و از اینجور کارها می‌کردیم. ما میانگین ماهی سه‌میلیون‌تومان سرقت کردیم که رقم زیادی نیست.

سه‌میلیون‌تومان در ماه زیاد نیست؟
 به هر حال هر کسی دنبال رفاه بیشتر است. من هم برای رفاه بیشتر و هم برای اینکه جلوی دخترها تیپ و قیافه‌ای داشته باشم مجبور بودم پول خرج کنم.

مگر با چند دختر رابطه دوستانه داشتی؟
 چند نفری بودند که هرکدام کلی خرج داشتند.

تو می‌گویی دلیل اصلی دزدی، هیجان، لذت این کار و مسایل روانی بود چرا برای درمان به مشاور مراجعه نکردی؟
 می‌شد به مشاور مراجعه کنم اما فرصت نشد.

یعنی نمی‌توانستی به‌جای خوشگذرانی و سرقت وقتت را برای این کار بگذاری؟
باید این کار را می‌کردم. اشتباه کردم. الکی خودم را درگیر کردم.

افسر پرونده‌ات می‌گوید مادرت هم جیب‌بر حرفه‌ای است.
 بله او وقتی ما را دستگیر کردند، بازداشت شد.

یعنی او هم همدست شما بود؟
 نه او همدست ما نبود اما در تفتیش خانه ما مقداری اسناد و مدارک مربوط به افراد دیگری پیدا کردند که معلوم شد مدارک افرادی است که مادرم جیبشان را زده بود به همین خاطر او را هم دستگیر کردند.

پدرت هم خلاف می‌کند؟
 او خلاف نمی‌کرد. چند سالی است که فوت شده است.

پدرت می‌دانست شما خلاف می‌کنید؟
 بله. فقط نصیحت می‌کرد و ما هم گوش نمی‌دادیم.

نقش خانواده و مادرت در خلافکارشدنت چقدر بود؟
 هیچ نقشی نداشتند. من خودم خواستم.

از چند سالگی فهمیدی مادرت جیب‌بری می‌کند؟
 14 یا 15 سالگی.

دلیل جیب‌بری‌های مادرت چه بود؟
 او هم به خاطر هیجان سرقت می‌کرد.

چرا با هم همکاری نمی‌کردید. واکنش‌تان به رفتارهای یکدیگر چه بود؟
 هر دو مخالف خلاف دیگری بودیم و همدیگر را نصیحت می‌کردیم اما هیچ کدام‌مان گوش‌مان بدهکار نبود.

از تو یک پاسپورت جعلی و دو کارت ملی اصل با نام‌های مختلف و عکس خودت کشف شده است. ماجرای آنها چیست؟
 پاسپورت برای خروج از کشور است و کارت ملی‌ها هم یکی به اسم برادرم اما با عکس من است و دیگری هم کارت خودم است. به خاطر سربازی این کار را کردم.

تو که سربازی نرفته‌ای چطور از کشور خارج می‌شدی؟
 قاچاقی. هر بار 700 تا 800 هزار تومان خرجش می‌شد.

چرا قاتل یا سارق مسلح نشدی؟ چرا به این شکل سرقت می‌کردی؟
 من که خلافکار حرفه‌ای نبودم. فقط به‌خاطر هیجان کار می‌کردم.

تو سابقه هم داری. آن پرونده چه؟ دفعه قبلی که دستگیر شده بودی درس عبرتی برایت نشده بود؟
 آن دفعه هم به خاطر موارد مشابه دستگیر و به رد مال محکوم شدم و30‌میلیون‌تومان ضرر و زیان دادم. اصلا یکی از دلایلی که دوباره شروع به دزدی کردم، جبران ضرر و زیان آن دفعه بود اما کار درستی نبود.

خودرو گرانقیمتی‌ داری آن را از کجا آورده‌ای؟
 ماشینی که زیر پایم بود ارزشش حدود 130‌میلیون‌تومان بود ولی فقط 30‌میلیون ‌آن مال من بود و بقیه مال افراد دیگر.، ماشین به نوعی سرمایه‌گذاری بود.

تو می‌گویی نیاز مالی نداری. منبع درآمد دیگری هم غیراز خرید و فروش خودرو داشتی؟
 پدرم چند ملک تجاری و معمولی در نزدیکی کرج داشت از آنجا هم دریافت مالی داشتم.

تا به حال با مالباختگان روبه‌رو شده‌ای؟ چه جوابی برای آنها داری؟
 شرمنده‌ام. هیچ جوابی ندارم به آنها بدهم اما تقصیر خودشان هم بود. چون چند‌میلیون‌تومان پول از بانک می‌گرفتند، بدون اینکه تمهیدات لازم را انجام بدهند. مثلا می‌توانستند چک بین بانکی، چک رمز‌دار یا حتی تراول چک که کم‌حجم است و به‌راحتی در جیب جا می‌شود، بگیرند یا حتی می‌توانستند آن همه پول را در ماشین نگذارند. به هر حال بی‌احتیاطی خودشان هم دلیل این اتفاق بود.

اما اینها دلیل نمی‌شود که کسی دزدی کند؟
 جز شرمندگی جوابی ندارم.

گفت‌وگو با متهم دوم
جمشید 37‌ساله دومین عضو این باند سرقت و کیف‌قاپی است.

چقدر درس خوانده‌ای؟
مهندس متالوژی هستم.

تو هم به خاطر هیجان خلاف می‌کردی؟
 آره اما من نیاز مالی هم داشتم چون مدتی قبل ورشکست شده بودم.

چطور با همدستانت آشنا شدی؟
 با هم بچه‌محل بودیم.

قبل از ورشکستگی شغلت چه بود؟
 در کار واردات شلنگ‌های فشارقوی باد بودم. در کار ما اگر ببینند کسی دارد بزرگ می‌شود جلویش را می‌گیرند. نوسانات بازار هم مزید بر علت شد تا ورشکسته شوم.

می‌گویند لابراتوار تولید شیشه هم در خانه‌ات داشتی.
 نه لابراتوار شیشه نبود. می‌خواستم مواد شوینده ارزان‌قیمت برای شرکت‌ها تولید کنم.

خودت معتاد هستی؟
 نه.

اما چهره‌ات و افسر پرونده چیز دیگری می‌گوید.
یک سال بعد از ورشکستگی به خاطر فکر و خیال معتاد شدم اما بعد ترک کردم و الان هم که 50 روز است در بازداشت هستیم. این موضوع به من در ترک کمک کرد.

شیشه‌ای که در خانه‌ات پیدا شده از کجا آمده، تولید خودت است؟
 نه آن برای زمان مصرف است. در اثاث‌کشی پیدا شد. خود شما هم در اثاث‌کشی چیزهایی پیدا می‌کنید.

آره اما نه شیشه. قصد‌داری بعد از آزادی چه کار کنی؟
 من که توبه کرده‌ام. وحید هم همین طور.

آیا همسرت می‌دانست دزدی می‌کنی؟
 نه. ما در خانواده‌مان اعتقاد داریم مرد باید صبح از خانه خارج شود و شب به خانه برگردد. مدتی مسافرکشی می‌کردم و بعد هم با وحید آشنا شدم. من حتی در برخی موارد خیلی اتوکشیده و با کت‌وشلوار برای سرقت می‌رفتم.

منبع: روزنامه شرق