صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۳۹۸۳۷
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۱۱ - ۱۴ آذر ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
گاهی دور، گاهی نزدیک. این بهترین توصیف از نوع و شکل رابطه وزیر و رییس پیشین در این سال‌هاست. بعد از خروج هر دو از دولت در سال 76، انگار که رابطه کاری آنها هم به پایان رسیده بود. در مرز‌بندی‌های معمول سیاست ایران هم کسی از ولایتی به‌عنوان فرد نزدیک به هاشمی نام نمی‌برد و از آن سو کمتر دیداری از این دو در این سال‌ها رسانه‌ای شده بود.

 برخی اظهارنظرها یا کنش سیاسی ولایتی در سال‌های اخیر هم به این تصور دامن زد که او راه خود را از رییس پیشین جدا کرده و حتی نقل قولی هم از او منتشر شد که زبان به نقد رییس پیشین گشوده است. حالا اما با انتصاب «ولایتی» به ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام همه متفق شده‌اند که وزیر، نزد رییس پیشین بازگشته است.

از شورایعالی امنیت ملی تا مرکز تحقیقات استراتژیک
با آغاز دولت جدید، نام «ولایتی» با توجه به سابقه‌اش در وزارت خارجه و یک حضور ناکام در جریان پرونده هسته‌ای برای برعهده گرفتن دبیری شورایعالی امنیت ملی برسر زبان‌ها افتاده بود. «ولایتی» که خواسته یا ناخواسته با عدم کناره‌گیری خود از انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، عملا راه پیروزی «روحانی» را هموارتر کرد در آن مناظره معروف انتخاباتی هم نشان داد که درمیان سایر نامزدها نگاهش به حوزه دیپلماسی به روحانی نزدیک‌تر است.

او در نقد دیپلماسی دولت پیشین گفت: «دیپلماسی این نیست که در داخل کشور خودمان طوری وانمود کنیم که ما اصولگرا هستیم اما اصولگرایی این نیست که انسان انعطاف‌ناپذیر باشد. در رابطه با مصالح ملی باید بتوانیم از دیپلماسی به نحو احسن استفاده کنیم. دیپلماسی فقط خشونت نشان‌دادن و سرسختی نشان‌دادن نیست، بلکه یک معامله و تعامل است. ما باید با همه دنیا تعامل کنیم. قضیه بده و بستان است. نمی‌شود هرچه ما از آنها می‌خواهیم آنها به ما بدهند و متقابلا حاضر نباشیم کاری بکنیم. هنر دیپلماسی بیانیه صادر کردن و خواندن بیانیه پشت میز مذاکره نیست، حتما راه فعلی مذاکرات هسته‌ای اشکال دارد و اگر این‌طور نبود، وضع ما به اینجا نمی‌رسید.»

اما گویا وقت آن بود که وزیر و رییس‌جمهوری پیشین دوباره همکاری آغاز کنند. آن هم درحالی که گاهی از «علی یونسی»،  «مصطفی محقق داماد»، «محمدرضا تاجیک» و یکی، دو نفر دیگر به‌عنوان گزینه‌های احتمالی این پست نام برده می‌شد. حتی گاه از «محمد خاتمی» هم نام برده می‌شد. اما در نهایت این «ولایتی» بود که به جای «حسن روحانی» به این مرکز رفت؛ مرکزی که به‌عنوان بازوی پژوهشی مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام سال‌ها ریاست آن بر عهده «حسن روحانی» و پیش‌تر «موسوی خویینی‌ها» بود.

حکم «ولایتی» را «یاسر هاشمی» رییس دفتر پدر، در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام در اختیار رسانه‌ها قرار داد و گفت که ولایتی همزمان به‌عنوان مشاور بین‌الملل مقام معظم رهبری هم فعالیت می‌کند. یاسر هاشمی همچنین از ویژگی‌های «علی‌اکبر ولایتی» در طول سال‌های پیش و پس از انقلاب سخن گفت و اینکه او در طول سال‌های جنگ تحمیلی به‌عنوان وزیر خارجه نقش قابل توجهی در تغییر نگاه جهان به جمهوری اسلامی داشته است.

به اعتقاد «یاسر هاشمی»، «ولایتی» در دوران سازندگی و تبیین استراتژی تنش‌زدایی در سیاست خارجی، توفیق‌های غیرقابل انکاری برای کشور داشته است. جالب اینکه در مراسم معارفه ولایتی، مهدی و فاطمه هاشمی و عفت مرعشی هم حضور داشتند. احتمالا دیدن دوباره «ولایتی» در کنار هاشمی خاطرات سال‌های دور را برای خانواده زنده می‌کرد.

پرسش از هاشمی
 تنظیم یا شکل رابطه ولایتی با هاشمی همواره برای ناظران سیاسی مهم بوده است تا جایی که ولایتی در جریان انتخابات هم بارها از سوی خبرنگاران در این‌باره مورد پرسش قرار گرفت. این انتظار به ویژه از سوی اصولگرایان وجود داشت که او موضع خود را درخصوص «هاشمی» شفاف کند. به ویژه که مدتی قبل‌تر جمله‌ای از او در نقد «هاشمی» هم رسانه‌ای شده بود. گفته شد که او در جلسه «انصار حزب‌الله» گفته است اینکه آقای «هاشمی» در فتنه نقش داشته معلوم است؛ هر کس که در خط و طریق رهبری است باید در فتنه موضع‌ می‌گرفت، آن‌روز بعضی‌ها فکر می‌کردند که کار تمام شد ولی مردم آمدند و نشان دادند کار تمام نشده و آن‌روز، روز امتحان بود.

 «ولایتی» اما بعدا در جریان انتخابات با تکذیب این نقل‌قول خود گفت که «هیچ گاه بنده نگفته‌ام هاشمی در فتنه 88 نقش داشته و این مورد از من به درستی نقل‌ نشده است و من در گذشته تکذیب کرده‌ام و الان هم تکذیب می‌کنم. هر کس این موضوع را از قول من نقل کرده مقصود خاصی داشته تا منشاء یک گفت‌وگوی بی‌پایه باشد. بنده دیدگاه خودم را در مورد هاشمی گفته‌ام و شما می‌توانید به آرشیو مراجعه کنید.»

از 84 تا 92
سال84 اگرچه آمدن «هاشمی» باعث انصراف ولایتی از حضور در انتخابات شد اما سال 92 نه. «ولایتی» گفته بود به توصیه آیت‌الله مجتبی تهرانی به نفع آیت‌الله «هاشمی‌رفسنجانی» کناره‌گیری کردم. برای همین امسال هم باز شایع شد که ولایتی دوباره نمی‌آید. این درحالی بود که به هنگام ثبت‌نام در پاسخ به خبرنگاران گفت که خبرشان اشتباه است. (یعنی می‌آید) یکی، دو نقل قول دیگر هم از او درخصوص هاشمی باعث شد این تصور پیش آید که ولایتی 92 با 84 فرق دارد. اگرچه یک نکته از نگاه مغفول ماند؛ اینکه او همان روز ثبت‌نام با هاشمی دیدار داشت اگرچه وقتی خبرنگاران در این خصوص از او سوال کردند فقط لبخند زد. سوالی که هنوز بی‌پاسخ است اینکه آیا او برای مشورت یا اجازه گرفتن نزد هاشمی رفته بود! 

«هاشمی» هم انگار در تمام این سال‌ها نظر مثبتی به وزیر خود داشته، اگرچه بعداز خروج آنها از دولت در سال 76 هم رابطه کاری‌شان قطع شد و شاید تا حدی رابطه شخصی‌شان هم کمرنگ، اما رگه‌هایی از اعتماد رییس به وزیر را می‌توان در بین گفته‌های «هاشمی» دید؛ چه وقتی در جریان انتخابات صریحا گفت رای من «روحانی» است اما درباره «ولایتی» گفت «آقای ولایتی را هم قبول دارم هم سالم است و هم با تجربه»، چه وقتی که قرار بود او را به‌عنوان وزیر خارجه انتخاب کند همواره از وزیر خود دفاع کرده است. هاشمی در خاطرات خود در کتاب «عبور از بحران» وقتی با تلاش‌های کادر مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برای مخالفت با انتصاب ولایتی به وزارت خارجه و استدلالی که او را ضعیف و بدون سابقه افتخار‌آمیز مبارزه می‌دانستند مواجه می‌شود در مقابل می‌گوید که او دینامیک و پرکار،‎ ‎متقی و مکتبی است.

تغییر پازل انتخابات
به نظر می‌رسد نقشه راهی که ولایتی را به مرکز تحقیقات استراتژیک نظام رساند به دوران انتخابات می‌رسد. از وقتی که شکنندگی ائتلاف سه نفره اصولگرایان (ولایتی، حداد و قالیباف) که به ائتلاف 1+2 معروف بود، معلوم شد؛ ائتلافی که انگار از همان اول معطوف به شکست بود. وقتی «حداد» کناره‌گیری کرد در کنار سایر نشانه‌ها گمانه‌زنی‌ها به این سو رفت که از همان ابتدا هم حضورش تاکتیکی بوده و قرار نبوده تا آخر بماند. این در حالی بود که دو نفر دیگر هم حاضر به کناره‌گیری نشدند. به نظر می‌رسید اختلاف‌ها بین ائتلافیون بیش از اشتراکات بود.

نکته‌ای که «رضایی» در جریان مناظره به فراست دریافت و گفت در عجب است که این چگونه ائتلافی بوده است. خیلی به درستی معلوم نشد که ائتلافیون چرا نتوانستند به عهد خود وفا کنند. «حداد عادل» بعدا در یک برنامه تلویزیونی گفت که کنار رفتن من عجیب نبود، آنها که کنار نرفتند باید به پرسش گرفته شوند؛ کنایه‌ای به دو یار ائتلافی که البته انگار بیشتر ولایتی را هدف گرفته بود. برخی دیگر از اصولگرایان به‌ویژه حامیان «جلیلی» هم سخت بر ولایتی تاختند و او را مسبب شکست دانستند. از سویی بابت ریختن همه‌چیز روی دایره و بی‌اعتبارساختن جلیلی از او شاکی بودند چراکه انتظار چندانی برای کناررفتن قالیباف نبود.

 عزم او جدی‌تر از این حرف‌ها بود که به‌راحتی بشود راضی به کناره‌گیری‌اش کرد. در این میان تنها «ولایتی» بود که با وجود اینکه پیش‌تر یک‌بار عزم ریاست‌جمهوری کرده بود اما تصور می‌شد راحت‌تر کنار برود. با این حال ولایتی برخلاف انتظار موضع سفت‌وسختی گرفت، همانند سال 84 که از شورای هماهنگی انقلاب بیرون رفت و به نفع هیچ‌کس کنار نکشید.  «تیمورعلی عسگری»، مشاور پارلمانی پیشین روحانی در مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام عدم کناره‌گیری ولایتی را اینچنین توضیح داده است: «آقای ولایتی به هر دلیلی کناررفتن برایش سخت بود بعضی از بزرگان جریان اصولگرا از جمله آقای مهدوی‌کنی به وی گفتند که کنار برود. وقتی آقای ولایتی با آقای ناطق‌نوری در این‌باره مشورت کرد، آقای ناطق در پاسخ گفته بود که مگر غیراز این است که بزرگان اصولگرا می‌خواهند که جریان اصولگرا پیروز شود، شما (ولایتی) بگویید من مشروط کنار می‌روم آن هم به این شرط که آقای جلیلی و من با هم کنار برویم.»

«محمدرضا باهنر» رییس ستاد انتخاباتی ولایتی هم گفته بود: «درآخرین روزها تلاش شد آقایان ولایتی و قالیباف به وحدت برسند و یک خروجی واحد داشته باشند حتی آیت‌الله مهدوی‌کنی وارد صحنه شد و تقاضایی از آقای ولایتی داشت اما آقای ولایتی این تقاضا را قبول نکرد و یکی از نکات منفی انتخابات بود. روز آخر ولایتی خود را از دسترس آیت‌الله مهدوی‌کنی خارج کرد که به این کار او نقد داشتم. من در حدی نبودم که به ولایتی بگویم بنشیند از آیت‌الله مهدوی‌کنی تبعیت کند اما اصرار داشتم که ملاقات صورت بگیرد و نتیجه آن یک تصمیم واحد شود، اینکه ملاقات انجام نشد اتفاق بدی بود. آیت‌الله مهدوی‌کنی تلاش داشت که ولایتی را پیدا کند اما میسر نشد.»

اما مهم‌ترین کنش «ولایتی» که به اعتقاد بسیاری نقشی تعیین‌کننده در تعیین نتیجه نهایی انتخابات و ریختن آرا به سبد روحانی داشت نقدش به سیاست هسته‌ای به ویژه «جلیلی» بود. کسی به درستی نمی‌داند که انگیزه «ولایتی» از نقد «جلیلی» و نوع خطاب قراردادنش در مناظره معروف انتخاباتی چه بود؟ اما هرچه بود معلوم ساخت که مشاور رهبری هم در این سال‌ها نه‌تنها نگاه مثبتی به روند پرونده هسته‌ای نداشته بلکه منتقد سفت‌وسخت آن هم بوده است. وقتی با لحن در ظاهر آرام اما محتوای کوبنده خطاب به جلیلی گفت: «باید بگویم که دیپلماسی این نیست که در مقابل کشورهای دیگر خطابه بخوانیم... ببینید جناب آقای جلیلی! بحث دیپلماسی کلاس فلسفه نیست، آنچه مردم می‌بینند این است که شما چند سال است مسوول پرونده هسته‌ای هستید، یک قدم هم پیش نرفته‌ایم، تحریم‌ها بیشتر شده و هر روز فشارش بر روی مردم می‌آید. هنر دیپلماسی این است که حق هسته‌ای را حفظ کنید و در عین حال تحریم‌ها کاهش پیدا کند و بر آن اضافه نشود.» بعد هم به شرح دیدارش با «نیکلا سارکوزی» رییس‌جمهوری وقت فرانسه پرداخت و اینکه ایران در شرف رسیدن به مرحله‌ای از توافق بوده که بعدا با اظهارات احمدی‌نژاد، همه نقش‌برآب می‌شود.

ولایتی و قطعنامه
 نخستین نقش آفرینی ولایتی در عرصه سیاست  به جریان آزاد‌سازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان باز می‌گردد. بعد از سفر او به سوریه و دیدار با حافظ اسد، «گاردین» از معامله مخفیانه‌ای خبر داد که طی آن هشت گروگان تحویل افسران سوری شده‌اند. «کیهان» 13 آبان 65 به نقل از «واشنگتن پست» نوشت که ایران نقش مهمی در آزادی گروگان‌های آمریکایی داشته است. اگرچه نخست‌وزیر، همان زمان سفر ولایتی به سوریه را بی‌ربط با آزادی گروگان‌های آمریکایی دانست. قطعنامه 598 هم در دوران او تصویب شد.

خودش در این‌باره گفته است: «اگر نگویم که مذاکرات ما درخصوص قطعنامه ۵۹۸ سخت‌تر از مذاکرات میرزا تقی‌خان امیرکبیر در ارزروم بود، راحت‌تر هم نبود. در تاریخ مذاکرات سیاسی بر سر مرزها ما مذاکراتی به این سختی و پیچیدگی نداشتیم؛ اگر داشتیم، مذاکرات ارزروم بود.» بعدها محمدجواد لاریجانی که در زمان جنگ معاون اقتصادی وزارتخانه بوده، گفت که به علت اختلاف سنگین خود با ولایتی مجبور به ترک آن شده است. لاریجانی از حساسیت ویژه ولایتی نسبت به این پرونده سخن گفت و اینکه «اگر کسی یک کلمه در مطبوعات راجع به آن می‌نوشت ایشان حاضر به تعطیلی پروژه بود.»

ولایتی اما به لاریجانی واکنش نشان داد و اختلاف را «سلیقه‌ای و طبیعی» عنوان کرد. بعد هم خروج لاریجانی از وزارتخانه را به وزارت اطلاعات مربوط دانست و گفت: «در زمان تصدی آقای ری‌شهری از سوی وزارت، مصلحت دانسته نشد و از ما خواستند که به فعالیت ایشان خاتمه دهیم.» همین کافی بود تا محمدجواد لاریجانی را به واکنشی دوباره وادارد. او این بار ولایتی را به مخالفت سفت و سخت با قطعنامه متهم کرد و گفت که «آقای ولایتی مرا که مسوول مذاکرات قطعنامه 598 بودم صدا کرد و گفت تا من وزیر خارجه‌ام اجازه نمی‌دهم که این قطعنامه قبول شود. درست 12 ساعت بعد مرحوم حاج احمدآقا زنگ زدند و گفتند که حضرت امام فرموده‌اند بروید نیویورک و آنها را متقاعد کنید که ما قطعنامه را رد نکرده‌ایم و قصد ردکردن هم نداریم.»

روایتی که ولایتی اخیرا از جریان قطعنامه داده، کاملا با روایت محمدجواد لاریجانی متفاوت است: «بنده مسوول مذاکرات شدم و از همان ابتدا از نیویورک به حاج احمدآقا تلفن می‌کردم و می‌گفتم که اگر قرار است ما مذاکره کنیم مبنای ما قرارداد ۱۹۷۵ باشد. اگر قرار باشد بر مبنای این قرارداد مذاکره کنیم این شرایط حاکم است، باید فلان کار را انجام بدهیم و این حرف‌ها را بزنیم. امام هم فرموده بودند که چاره‌ای نداریم و حتما باید همان را مبنا قرار دهید. من چند سوال دیگر پرسیدم و بعد امام به حاج احمدآقا فرمودند که به فلانی بگویید هرچه را تشخیص داد درست است، انجام بدهد. یعنی امام درخصوص مذاکرات به من اختیار مطلق دادند و چنین اختیاری به سادگی به کسی داده نمی‌شود.»

«ولایتی» در نهایت معتقد است در جریان قطعنامه فشارهای داخلی روی او بیش از فشارهای خارجی بوده است تا جایی که او اعلام می‌کند که «گفتم وثوق‌الدوله نیستم و از وزارت خارجه می‌روم که هرچه مصلحت دیده شد، به همان عمل شود؛ و هرکس آمد به صلاحدید خود عمل کند.» با تایید امام و پیغامی که از حاج احمد به ولایتی می‌رسد در نهایت قطعنامه قبول می‌شود و ولایتی هم وزیر می‌ماند آن هم هشت سال دیگر. تصویری که از ولایتی در ذهن مردم نقش بسته است، مردی است کم‌گوی، با چهره‌ای آرام و متخصص حوزه خارجی که علاقه یا تمایل چندانی به اظهارنظر درباره رخدادهای داخلی ندارد.

ناکام انتخابات
اما ورود و خروج ولایتی به انتخابات سال 84 هم داستانی دارد. خودش در گفت‌وگو با نشریه «مثلث» در این‌باره گفت: «حاج آقامجتبی تهرانی فرمودند که در تو «متعین» است؛ یعنی تو در این رابطه منحصربه‌فرد هستی و برای تو واجب عینی است. اما یک شرط دارد و آن، این است که اگر آقای هاشمی بیاید، تو نیایی که آقای هاشمی روحانی است و مصلحت نیست که در این انتخابات یک روحانی شکست بخورد. از طرف دیگر آقای «هاشمی» به «حاج آقامجتبی» گفته بودند که اگر از میان اصولگرایان فقط یک نفر بیاید و آن هم ولایتی باشد من نمی‌آیم؛ «ولایتی» اگرچه در طیف راست یا اصولگرا دسته‌بندی می‌شود اما در کنش سیاسی او را به «ناطق‌نوری» شبیه‌تر می‌دانند که این سال‌ها میانه‌روی و سکوت پیشه کرد.

حتی در شرایطی که فضای سیاسی جامعه به شدت پرتنش بود از موضع‌گیری‌های تند و تیز علیه این و آن خودداری کرد. نگاه ولایتی به سیاست این روزها را شاید بتوان به دغدغه «‌حفظ وحدت» این ماه‌های آخر «حبیب‌الله ‌عسگراولادی» شبیه‌تر دانست. به نظر می‌رسد که ولایتی هم نگران روند حذف نیروهای انقلاب شده بود که در همان دوران انتخابات در جمله معروفی گفت: «از بنی‌صدر و هاشمی گرفته تا خاتمی و احمدی‌نژاد هم نکات مثبت دارند و هم منفی، اگر قرار باشد یکسره نقد کنیم که دیگر کسی نمی‌ماند». این جمله او شاید کلیدی‌ترین پاسخ این پرسش است که چرا او این روزها در کنار «هاشمی» دیده یا تعریف می‌شود.

منبع: روزنامه شرق