پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : از مقابل در خروجی فرودگاه امامخمینی(ره) اگر نگاهی به برهوت روبهرویتان بیندازید در آنطرف جاده ساختمانهایی رنگی را مشاهده میکنید که در نگاه اول شهرک زیبایی به نظر میرسد ولی بهحتم اگر هنگام فرود هواپیما روی باند از بالا بر آن نگاهی داشته باشید قضاوتتان این خواهد بود «شهرکی در حال ساخت که شاید تا دوسال آینده قابل سکونت باشد!» وقتی وارد شهرک میشوید وضعیت اسفناکی را شاهد هستید. مسکن مهر پرند به همهچیز شبیه است به غیر از شهری قابل سکونت. شاید بهجای تابلو ورودی شهرک که روی آن نوشته شده است مسکن مهر پرند باید نوشته میشد شهرک در حال احداث. مقابل شهرک یک نگهبانی است که دونفر در آن مشغول هستند و هنگام عکسبرداری یکی از آنها به سمت عکاس میآید و سوال همیشگی را مطرح میکند «برای کجا عکسبرداری میکنید؟» جواب میدهم دانشجو هستیم برای پروژه کاری و برخلاف نگهبانهای دیگر خیلی راحت میرود. معلوم است برای او هم اهمیت ندارد چه کسی پا به این شهرک میگذارد. بنابراین در عمل امنیتی در شهرک برقرار نیست.
نمای رنگی، ساختاری تاریک برای زندگی
ساختمانهای ورودی شهرک، نمای رنگی دارند و همین موضوع شاید خریداران را گول بزند. اولین نفری که از یکی از این ساختمانها خارج میشود جوان تقریبا 30سالهای است که عجله دارد. از او میپرسم داخل ساختمان چطور است؟ «خرابه». نگاهی به بلوک میاندازم و میگویم ظاهرش که خوبه همینطور که با عجله قدم برمیدارد میگوید: «تمام دیوارها نم دارد. کاشیهای حمام هم از جا درآمده هزارتا مشکل دیگه هم داره، یهذره برو آنطرفتر میفهمی.»
اینجا فاز اول این شهرک است و او میگوید: «همه کسانی که تو این فاز خانه تحویل گرفتهاند یا پارتی داشتند یا رشوه دادند.» فاز اول این شهرک تنها 10بلوک دارد که اکثر آنها گاز و آب دارند و بهظاهر ساکنان آن رضایت نسبی از واحدهایشان دارند. با یکی دیگر از ساکنان ساختمانهای فاز اول صحبت میکنم. او از تاسیسات اولیه این بلوک ناراضی است: «سهسال پیش که خانه را تحویل گرفتم بعد از یکماه تمام سیمکشی برق خونه سوخت و مجبور شدم 500هزارتومان برای تعویض آن هزینه کنم.»
بسیاری از خیابانها آسفالتشان ساییده شده و در کل شهرک بیشتر خیابانهای خاکی با دستاندازهای بهقول رانندهتاکسیها، «پولسشکن» است. بهدلیل عدم مهندسیساز بودن شهرک و درستنبودن بلوارکشی به غیر از فاز اول امکان تشخیص فازهای دیگر وجود ندارد ولی بعد از گذر از فاز اول شاهد ساختمانهای نیمهکاره که فقط دیوارسازی شدهاند، مصالح به حال خود رهاشده و خانههای خاکگرفته هستیم. «دولت کلاه ما را برداشت، اینجا از ده هم امکاناتش کمتر است.»
این حرفها را پیرمردی میزند که در حال قدمزدن در بین آوارهای یک ساختمان است. او ادامه میدهد: «ششسال پیش 20میلیون پول دادم، تمام زندگیمرو فروختم الان سهماهه یک آپارتمان تحویل گرفتهام که اصلا قابل سکونت نیست حتی گچکاری هم نشده است.» پارس یک سگ وسط حرفهایمان باعث میشود تا او هراسان برود. یکی از نکتههای جالبی که از ابتدای ورود به شهرک قابلتوجه است حضور سگها به تعداد زیاد است که هنگام حرکت ماشین مانند سگهای گله به سمت آن حمله و پارس میکنند.
واحدهای نیمهساز و زندگی در جهنم
کمی جلوتر همراه با عکاس از پنجره شکسته وارد یکی از بلوکهایی که ساکن ندارد میشویم. طبقه اول گچکاری شده است و تقریبا آماده تحویل است ولی طبقههای بالا تازه دیواره بتنکاری شده و کف خانه هم هنوز کاشی نشده است. در حال خروج هستیم که از یکی از واحدها صدایی به گوش میرسد. «رضا 35سال دارد و در یکی از این واحدها زندگی میکند اجازه میدهد وارد خانه شویم به غیراز یکی از اتاقها که خودش گچکاری کرده بقیه خانه نیمهساز است برایم سوال است که واقعا در اینجا زندگی میکند؟ «شنیدم خانههایی که مردم حاضر به تحویلگرفتن نیستند را به دیگران میفروشند برای همین واحدم را تحویل گرفتم و فقط شبها اینجا میخوابم و خانوادهام در رباط کریم ساکن هستند»
او ادامه میدهد: «سهماه است قرار شده برای گچکاری و تمامکردن خانه کارگر بفرستند ولی هر روز به هفته دیگر موکول میکنند» او میگوید دیوارها فقط با یک تکان فرومیریزد و یکی از آجرهای دیوار آشپزخانه را نشان میدهد که لق شده است. به دیوار اتاقی که گچ ندارد دست میزنم حتی نمیشود اسمش را تیغه گذاشت حتی تصور زندگی در این خانه را هم نمیتوان کرد. از یکی از زنان شهرک راجع به خرید موادغذایی میپرسم: «اینجا فقط دوتا دکه است که آن هم فقط تنقلات میفروشند برای خرید یککیلو سیبزمینی که میشود هزارتومان باید 700تومان کرایه تاکسی بدم تا رباط کریم برم»
از او میپرسم با بیگازی چه میکند و میگوید «هر هفته کپسول گاز میآمد که از هفته پیش نیامده و فعلا غذا را خانه خواهرم در تهران درست میکنم و در فریزر نگه میدارم» برای من جالب است که بچهها در کوچهها مشغول بازی نیستند و در اینباره از او میپرسم و او جواب میدهد: «ماه پیش سگ به یکی از بچهها حمله کرد و از آن موقع نمیذارم بچهها بیرون بروند» به سمت فازهای دیگر که میرویم بازهم شاهد ساختمانهایی هستیم که نیمهساخت است ولی از پوشاندهشدن پنجرهها میتوان حدس زد که خانواری در آن ساکن است.
وارد یکی از این ساختمانها میشوم و با یکی از خانمهای ساکن در آنجا صحبت میکنم با حال نزار میگوید: «اینجا 12 واحد دارد که سال پیش هنگام تحویل هشتخانوار در آن ساکن شدند ولی الان به خاطر مشکلات موجود فقط سه خانوار در آن ساکن هستند.» در مورد علت ترک پنجخانوار میپرسم و او پاسخ میدهد: «تمام سقف خانهها را دیوار کاذب زدهاند و لولههای بالای آن مربوط به فاضلاب است که همه پوسیده بودند و چکه میکرد. و چون سقف کاذبها را هم کامل چفت نکرده بودند تمام واحدها وقتی طبقه بالا از دستشویی یا حمام استفاده میکردند چکه میکرد در ضمن دیوارها چون فقط تیغه بود صدای همه همسایهها درون خانه بود و به همین دلیل همیشه بین همسایهها دعوا بود»
در آخر میگوید: «زندگی در اینجا جهنم است» چندی پیش بود که یکی از همین خریداران مسکن مهر به من میگفت حتی اگر خرابه هم باشد بازهم خانهدار شدیم هنوز هم این سوال در ذهنم هست که آیا خانهدارشدن به هر قیمتی حتی در جهنم هم به تمام این مشقات میارزد.
متری چند؟ اینجا واحدی حساب میشود!
در حال گشت در شهرک هستیم که به دونفر جوان که در حال تخلیه اسباب منزل هستند برمیخوریم. از یکی از آنها میپرسم اینجا خانه متری چنده؟ که او جواب میدهد: «بستگی داره ولی بین 900 تا یکمیلیونتومان است» او تاکید میکند: «اگر خریداری مواظبباش چون واحدها سند ندارد بعضی از خانهها را به چندنفر فروختهاند. او میگوید در اینجا ساکن نیست و برای کمک به برادرش که یکی از این خانهها را خریده به اینجا آمده»
از برادرش میپرسم خانه را چند خریدی؟ «80 متر را 60میلیونتومان» جالب است بارها دولت گذشته اعلام کرد که خریداران مسکن مهر اجازه خرید و فروش را ندارند ولی او میگوید: «یک رضایتنامه محضری گرفتم با یک اجاره 99ساله که تمام مبلغ اجاره را پرداخت کردم» در مورد واحدی که خریده میپرسم و او میگوید: «یکمیلیونتومان خرج رنگ و سیمکشی کردم فعلا هم با کپسول؛ گاز خانه را تامین میکنم ولی قول دادهاند قبل از زمستان گاز را وصل کنند.» برایم جالب است که او اشاره میکند تقریبا 30واحد را در این شهرک برای خرید دیده و این واحد را معامله کرده است: «اکثرا اینجا فروشندهاند. خانهها هم متری نیست واحدی قیمتگذاری شده، یعنی بهعنوان مثال بر اساس موقعیت و امکانات و میزان پیشرفت، خانه از 50میلیون تا 100میلیونتومان معامله میشود»
به احتمال زیاد در این معامله که نه سندی در کار است نه دولت آن را به رسمیت میشناسد احتمال کلاهبرداری زیاد است خریدار ملک میگوید: «یکی از این واحدها را صاحبخانه به 9نفر فروخته بود و از هرکدام 20میلیون گرفته بود و الان فراری است» جالب است شهری که نه امکانات دارد نه امنیت و نه حتی امکان خرید و فروش، باز هم در آن کلاهبرداری میشود. برادر خریدار ملک در آخر میگوید: «هرکی اینجا خونه متری یکمیلیون بخره دیوونهست اون طرف جاده تو بهترین جای رباط کریم خونه متری یکمیلیونو200هزار با تمام امکانات و سند منگولهدار برای فروش گذاشتهاند، اونوقت اینجا...»
زندگی به سبک روستاییان یکقرن پیش
جلوتر شاهد یکی از صحنههای تکاندهنده این شهرک هستیم، شاید بازگشتی باشد به یک قرن پیش که مردم برای تامین آب بر سر چشمه میرفتند. عدهای از مردم دور یک شلنگ آب با گالن و سطلهای پلاستیکی صف کشیدهاند تا عکاس را میبینند دور ما جمع میشوند: «آقا تورو خدا مشکلات مارو انعکاس بدین» این حرف از زبان زن جوانی به گوش میرسد که با بچه کوچکش برای پرکردن بطریهای آبش آمده است از او نپرسیده میگوید: «آب نداریم این شلنگ را هم از ساعت 11 صبح تا چهار بعدازظهر باز میکنند تا برای تهیه آب به اینجا بیاییم، واحدهایی که در سهماهه آخر دولت احمدینژاد تحویل داده شدهاند فقط برق دارند و برای تهیه آب باید با این شلنگ سر کنند»
یکی از خانمها که با دو بچهاش در زیر نور آفتاب ایستاده میگوید: «آب نداریم برای برق هم از هر واحد ماهیانه 50هزارتومان حق شارژ میگیرند» کل شهرک هم تلفن ندارد و به نظر نمیرسد به این زودیها وصل شود. از او میپرسم چرا زیر آفتاب ایستاده و جوابش دردآور است: «خونه سرده چون نه گاز داریم نه آب، روزها وقتی آفتاب درمیاد بچههارو میارم تا کمی گرمشان شود شبها سه تا جوراب میپوشیم تا پاهایمان یخ نکند»
به موبایلم نگاه میکنم تا ببینم آنتن دارد یا نه ولی حتی شعار همراه اول هم که «هیچکس تنها نیست» اینجا معنا ندارد و موبایل آنتن ندارد. از یکی از آقایان که در صف آب ایستاده میپرسم: «اگر مشکلی پیش بیاد چیکار میکنید» میگوید: «هیچی بعضی جاهای شهرک ایرانسل آنتن میده ولی حتی خیلی از مراکز امدادی تا از رباط کریم به اینجا برسند دوساعت طول میکشد» او به زنی اشاره میکند که چند شب پیش توسط سگی گاز گرفته شده بود: «دوساعت طول کشید تا آمبولانس برسد آخر هم زن بیچاره از شدت درد از هوش رفت»
او میگوید از بسیاری از خریداران شرکت عمران پرند به زور پنجمیلیونتومان سفته به بهانه گرانشدن مصالح برای تحویل این خانهها گرفته است و اینطور ادامه میدهد: «یک تانکر درون خونه گذاشتیم برای آب، وسط یکی از اتاقها را هم یک دیواره سفالی درست کردم و با هیزم اتاق را گرم میکنم!»
در ورودی شهرک تاکسیهای خط رباطکریم- پرند قرار دارند از یکی از رانندهتاکسیها میپرسم تا چه ساعتی هستید؟ میگوید: «تا ساعت چهار»اگر بعد از این ساعت بخواهید از این شهرک خارج شوید باید به کنار جاده بروید تا شاید یک سواری دلش برایتان بسوزد و تا خروجی رباط کریم شما را برساند.» او میگوید: «تا میدان آزادی تهران دربست 17هزارتومان میرویم و تا رباط کریم پنجهزارتومان.»
غیرقابلسکونت، یعنی عدالت اجتماعی
شهرکی که قرار بود 60هزار خانوار را در خود جای دهد و در عرض ششماه و مطابق با استانداردهای رایج تحویل خریداران شود نزدیک به پنجسال است بسیاری از خریداران در بلاتکلیفی به سر میبرند و شاید تنها هزار خانوار در آن ساکن باشند. احمدینژاد روزگاری در استان ایلام با همان ژست پوپولیستی گفته بود: «اجرای طرح مسکن مهر از اقدامهای موفق دولت برای تحقق عدالت اجتماعی بود» دو ساعت از گشت ما در خرابهای به نام مسکن «بیمهری» میگذرد و در حال خروج هستیم و من به عدالت اجتماعی و هشتسال گذشته فکر میکنم. شهرکی که نه گاز دارد نه آب و نه تلفن و برای برق هم یک واحد 50متری، باید به اجبار 50هزارتومان حق شارژ بدهد. شاید اینها در لغتنامه مسکن مهر، عدالت معنا میدهد.
دنیای اقتصاد