مادر کالسکه را در حالی که محمدطاها غرق در رویای شیرین کودکانه خود بود،
جلوی در سوپرمارکت قرار داد و پس از خرید، وقتی برگشت با کالسکه خالی
فرزندش مواجه شد... او تمام اطراف را گشت ولی کسی نشانی از دزد یا دزدان
فرزندانش نداشت. محمد طاها در چشم برهمزدنی ربوده شده بود.
از این ماجرا گذشت، تلاش برای پیداکردن این کودک خردسال ادامه داشت تا
اینکه در شب آخر ماه مبارک رمضان، احسان علیخانی مجری برنامه «ماه عسل» از
ربایندگان محمدطاها خواست او را به خانوادهاش برگردانند. او با نشان دادن
عکسهای محمدطاها اشاره کرد که حال مادر این کودک خوب نیست و البته لازم
نیست دزدان نشانی از خود برجای بگذارند، همین که این کودک دوباره به دست
مادرش سپرده شود، کافی است.
تا اینکه در نهایت خبر آمد که «محمدطاها» شنبه شب -26 مردادماه- به آغوش خانوادهاش برگشته است.
پس از شنیدن این خبر خوش با خانواده فراهانی -پدر و مادر محمدطاها- تماس
گرفتیم، ابتدا قرار بود شنونده روایت پیداشدن محمدطاها از زبان مادرش
باشیم، اما او گفت حسابی سرگرم کودکم هستم و به قولی از ذوق زیاد نتوانست
صحبت کند. اما «حسن فراهانی» پدر این کودک به گرمی از ما استقبال کرد و با
خوشحالی زایدالوصفی درباره پیدا شدن فرزندش گفتوگو کرد که شرح آن را در ادامه میخوانید:
**آقای فراهانی قطعا در مدت نبود فرزندتان فشارهای روحی بسیاری تحمل کردهاید، اما چه شد که کودکتان را پیدا کردید؟
-در اصل ماجرا تماسهای مردمی بود. وقتی در برنامه ماه عسل آقای علیخانی
خیلی عالی و جامع درباره گم شدن فرزندمان توضیح دادند، بنده خدایی این
ماجرا را میشنود که اقوامش در دروازه غار، فرزند ما را از بچه دزدها خریده
بودند. او تحت تاثیر برنامه ماه عسل قرار میگیرد و تصمیم گرفت که یک کار
انسان دوستانه انجام بدهد. به همین دلیل پنجشنبه گذشته بود که با ما تماس
گرفت و گفت کاری میکنم که بچه شما برگردد. خدا خیرش بدهد واقعا هم تلاش
کرده بود.
**چطور با شما تماس میگرفت؟
-از باجه تلفن زنگ میزد تا ما ردی از او پیدا نکنیم. تا اینکه شب شنبه
زمان اذان مغرب، بچه را آورد و در مسجد امام رضا(ع) واقع در اتوبان شهید
باقری قرار داده بود. با ما تماس گرفت و گفت بچهتان را داخل مسجد
گذاشتهام، بروید سریع برش دارید. ما هم به سرعت با موتور و ماشین، هرجور
بود خود را به مسجد رساندیم و بچه را خدا را شکر صحیح و سالم در مسجد پیدا
کردیم.
**شما هیچ ردی از آن آدم پیدا نکردید؟
-نه. فقط وقتی محمدطاها را پیدا کردیم، دوباره از تلفن همگانی با ما تماس
گرفت و گفت بچه، بچه خودتان است؟ گفتیم بله. گفت صحیح و سالم است؟ گفتیم
بله... خدا خیرت بدهد. هرچه از خدا میخواهی به تو بدهد. بعد هم که دیگر
خبری از او نشد.
**پس بچه شما با واسطه و از طریق دزدان فروخته شده بود؟
-بله. بچه من را پس از ربوده شدن به خانوادهای که صاحب فرزند نمیشدند،
به مبلغ ۵ میلیون تومان در محله دروازه غار تهران میفروشند. آن خانواده هم
الحق والنصاف به بچه ما رسیدگی کرده بودند و در این مدت اذیت نشده بود.
البته از خوش شانسی ما بود که فرزندمان به خانوادهای که صاحب بچه
نمیشدند، فروخته شده بود، وگرنه معلوم نبود چه بلایی بر سرش میآمد.
**خانوادهای که بچه شما را خریده بودند، میدانستند که بچه دزدی
شده را میخرند یا اینکه فکر کردهاند بچه متعلق به خانوادهای است که
بچهشان را نمیخواستهاند؟
-نمیدانم. واسطهای که بچه را برای ما آورد، در این باره حرفی نزد.
واسطه ما آدم باخدایی بود که خودش هم دو بچه داشت و شرایط ما را میدانست.
ما هم دستش را میبوسیم که این کار را در حق ما کرد. او عکس محمدطاها را در
برنامه ماه عسل دیده بود و متوجه شده بود که این بچه صاحب همان عکس است.
با آن زن و مرد صحبت کرده بود و از آنها خواسته بود تا فرزند ما را به ما
برگردانند. او به آنها گفته بود که این بچه به شما وفا نمیکند و پدر و
مادرش شما را نفرین میکنند. خیلی هم برای ما زحمت کشید.
**این موضوع چطور در برنامه ماه عسل مطرح شد؟
-ما از روزی که برنامه ماه عسل شروع شد، رفتیم. رفتیم... رفتیم... اما
آنها قبول نمیکردند و میگفتند از این اتفاقات زیاد میافتد، تا اینکه در
آخرین لحظه فکر میکنم معجزه خدا بود که آقای علیخانی قبول کرده بود که این
موضوع را در برنامهاش مطرح کند. واقعا تقدیر الهی بود.
**یعنی شما با آقای علیخانی صحبت میکردید ولی او قبول نمیکرد که این موضوع را مطرح کند؟
-نه. خدا میداند که نتوانستیم ایشان را ببینیم. فقط از طریق واسطه در تماس بودیم.
**و او هم قبول نمیکرد...
-اصلا هیچ شبکهای قبول نمیکرد. من که میگویم فقط لطف خداوند بود و او را به ما و خواهر ۵ سالهاش زهرا خانم رساند.
محمدطاها و
خانوادهاش امروز در مراسم نقد و بررسی برنامه «ماه عسل» که قرار است در
فرهنگسرای رسانه برگزار شود نیز حضور دارند.