صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۲۵۴۱۹
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۱۱ - ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روزنامه اعتماد در گفت و گویی با فائزه هاشمی نوشت:

* برخی عرف‌ها در جامعه ما تحمیلی است، عرف تحمیلی هم فاقد ارزش است و ماندگار نمی‌تواند باشد. بنابراین من هم جایی که اعتقاد به آن عرف نداشته باشم و آن را منطقی و به نفع جامعه به ویژه زنان و دختران ارزیابی نکنم الزامی به رعایت آن نمی‌بینم. بعضی عرف‌ها خود به خود به وجود می‌آید و پایگاه ارزشی واقعی در جامعه دارند که من هم معمولا از آنها تبعیت می‌کنم. اما برخی عرف‌ها ساختگی است، تحمیلی است، در تضاد با حقوق انسان‌ها و به ویژه حقوق زنان است.

*{در پاسخ به سوالی که به شلوار جین و روسری رنگی وی اشاره داشت} در برابر افکار تحمیلی و فشارهای گروه‌های خاصی ایستادگی کردم که به نظر می‌رسد عموم جامعه هم تفکراین گروه‌ها را قبول نداشتند چون اگر غیر از این بود این رفتارهای من نمی‌توانست ادامه یابد و به طور طبیعی توسط اکثریت جامعه پس زده می‌شد، نه تنها این‌طور نشد بلکه مورد استقبال نیز قرار گرفت حتی توسط بسیاری از خانواده‌های مذهبی. سال‌هاست که بسیاری از زنان اصولگرا هم روسری‌های رنگین‌شان از زیر چادرهایشان بیرون است. در این موارد به یاد نمی‌آورم پدرم به من تذکر داده باشد. ولی موضوعات دیگری بوده که تذکر دریافت کرده‌ام.برای مثال در روزنامه زن، مثلا چرا فلان موضوع تیتر یک شد و به صفحه دوم نرفت. توصیه، تذکر و گاهی هم تشر از ایشان دریافت کرده‌ام.

*روزنامه زن خوشایند خیلی‌ها نبود. روزنامه زن اصلاح‌طلب و مدافع حقوق زنان بود و مورد خشم بخشی از مسوولین قرار داشت و روزنامه هم مثل خیلی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب در سال 1378 توقیف شد. البته حدود هفت سال پیش تبرئه و آزاد شد. انگیزه و برنامه‌یی برای تجدید چاپ این روزنامه ندارم.

*به خاطر نمی‌آورم هیچگاه اصولگرا بوده باشم یا کسی مرا اصولگرا خطاب کرده باشد، البته منظورم اصولگرا در چارچوب تقسیم‌بندی‌های سیاسی است. من از همان زمانی که وارد فعالیت‌های اجتماعی و بعد از آن هم وارد مجلس شدم همیشه مورد غضب گروه‌های افراطی راست قرار داشتم. گروه‌های فشار هیچ‌وقت نسبت به من در مخالفت و برخورد کوتاهی نکرده‌اند. در ایام تبلیغات مجلس پنجم به برنامه‌های تبلیغاتی و سخنرانی‌های من حمله می‌کردند. شما اگر گذشته را مرور کنید متوجه می‌شوید که این ابراز لطف‌ها مسبوق به سابقه است و از همان دهه 70 مورد غضب اینها بوده‌ام. بنابراین من تغییر رفتار ندادم و از همان ابتدا انگار که اصلاح‌طلب بودم. حزب کارگزاران هم که من فعالیت سیاسی‌ام را با آن شروع کردم یک حزب اصلاح‌طلب بود. اما از وقایع سال 88 به بعد فضا امنیتی‌تر و بسته‌تر شد و همچنین تکنولوژی و کانال‌های اطلاع‌رسانی گسترده‌تر و عمومی‌تر شد و در نتیجه رفتارها بیشتردیده وشنیده شد و مردم بیشتر آگاه شدند، و‌گرنه من همان هستم که بودم. نسل سومی‌های انقلاب کمتر دهه 70 را به خاطر می‌آورند و بیشتر با وقایع پس از انتخابات 1388 مرا شناختند. برای من تاریخ با شدت و ضعف‌هایی در این دو دهه اخیر تکرار شده است.

*مجلس پنجم مجلس خوبی بود. ما به عنوان اقلیت اصلاح‌طلب بین 90 تا 110 رای و گاهی هم بیشتر به تناسب موضوع داشتیم. حتی راست‌های آن مجلس هم راست‌های معتدل و بسیار قابل احترامی بودند. تعداد عقلا در هر دو طرف بسیار بیشتر از افراطی‌ها بود و کشور هم تقریبا با تدبیر و عقل اداره می‌شد.

*اتفاقی که در هشت سال اخیر و به ویژه از سال 88 به بعد رخ داد این بود که جامعه متوجه شد شایعات و اتهاماتی که درباره آقای هاشمی و خانواده‌اش در طول این سال‌ها گفته شده صحت ندارد و اگر این دوره هشت ساله بلایی برای کشور و مردم بود این ویژگی مثبت را داشت که خیلی چیزها برملا شد، بسیاری از واقعیت‌ها از زیر ابرهای دروغ و تهمت بیرون آمد و ذات و ماهیت بسیاری آشکار شد.

 

*{در واکنش به شایعاتی درباره خانواده هاشمی}مگر آقای بهشتی نگفته بودند آسیاب به نوبت؟ کم درباره ایشان مطالب نادرست گفته می‌شد؟ به اعتقاد من شایعات بدون دلیل ساخته نمی‌شوند. این‌گونه شایعات معمولا برای افراد تاثیرگذار و بانفوذ و مقتدردر نهایت بی‌اخلاقی ساخته می‌شوند تا بتوانند هر زمان که نیاز باشد با تخریب شخصیتی آنها رقبای خود را از صحنه خارج کنند وبعضی نیز با ترویج شایعات برای خود، کار، اموال و سرمایه خود امنیت ایجاد می‌کنند.

* در ورودی کلاردشت یک ویلای زیبا و بزرگی روی تپه توجه جلب می‌کند که می‌گفتند من مالک آن هستم. در پیگیری‌ها حتی سرایدار آن ویلا هم گفته بود که اینجا متعلق به فائزه هاشمی است. آخر معلوم شد مالک برای کارهای شهرداری و اداری ساخت ویلا به مشکل خورده بود و این شایعه را پخش کرده بود که این ویلا متعلق به فائزه هاشمی است تا کارش در ادارات انجام شود و موفق هم شده بود.

*مذاکرات مجلس برای بررسی کابینه آقای روحانی را اگر دنبال کرده باشید انگار هر کس کم می‌آورد با دروغ و اتهام‌زنی بر اساس شایعات به این خانواده خودی نشان می‌داد. خانواده هاشمی شده‌اند مرغ عروسی و عزا! به نظرم این‌گونه رفتارها بیشتر به فتنه شبیه است که افراد با زیر پا گذاشتن اخلاق و انسانیت و دین وبراساس بغض و عقده و کینه آن هم در قامت یک نماینده مجلس و بر خلاف سوگندی که خورده است این‌گونه حرف بزند.

*{در پاسخ به اینکه فکر می کردید به زندان بروید؟}حتی حکم هم که گرفتم چون ناعادلانه بود فکر نمی‌کردم اجرا شود. البته از حکمم ناراحت نبودم و هیچ‌وقت زندان رفتن نگرانم نمی‌کرد. تجربه عجیب و گرانبهایی بود و خدا را شکر می‌کنم. هنوز هم به عنوان بهترین مقطع زندگی‌ام به آن نگاه می‌کنم و از کسانی که این فرصت را برایم ایجاد کردند ممنونم. زندان دنیای دیگری به روی من باز کرد. فکر می‌کنم روحیه خودم بود که تحدید را برایم به فرصت تبدیل کرد.

*{کارهای یک روز در زندان}صبحانه می‌خوردیم. ناهار را برای گروه خود آماده می‌کردم. چند ماهی مشغول ترجمه کتاب بودم و چند ساعتی در روز را به این موضوع می‌پرداختم. دو گروه کتابخوانی داشتیم دو تا یک ساعت در روز با هر کدام از این گروه‌ها بودم. گفت‌وگو با زندانیان و شنیدن داستان‌های زندگی‌شان. ورزش می‌کردیم. به نوبت حدودا ماهی یک روز بند را تمیز می‌کردم. هفته‌یی یکبار جلسه تحلیل خبر داشتیم. به مناسبت‌ها جلسات با موضوعات روز، سیاسی و غیرسیاسی داشتیم. حدود سه ماهی که وکیل بند بودم امورات بند و زندانیان را پی می‌گرفتم. در دو ماه آخر هم کار با هویه روی پارچه را یاد گرفتم و برای هم‌بندی‌هایم، برخی زندانبان‌ها و بیرونی‌ها یادگار دوران زندان را با امضا درست می‌کردم.

*پدرم یکبار به ملاقات زندان آمدند. ماه دوم بود که البته به عنوان ملاقات نیامدند. مهدی هم آن زمان زندان بود و می‌خواست در مورد خاصی که تحت فشار قرار گرفته بود با ایشان مشورت کند. ضمن دیدن مهدی با من هم ملاقات داشتند.

*به نظر می‌رسد که آقای روحانی وعمده اعضای کابینه معرفی شده قادر به محقق کردن این امیدها هستند، هر چند که عدم حضور زنان در کابینه بر خلاف برنامه‌های منتشر شده از طرف ایشان در زمان انتخابات شروع خوبی حداقل برای 50 درصد جامعه نبود.