صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۲۳۳۲۸
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۱ - ۱۲ مرداد ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

مصطفی هاشمی‌طبا که خودش را موفق‌ترین مسئول ورزش کشور پس از انقلاب می‌داند، برای حضور در کمیته ملی المپیک ابراز تمایل کرد.

او که رییس کمیته مشورتی انتخاب وزیر ورزش و جوانان در دولت یازدهم بود، ضمن تشریح فعالیتهای این کمیته، مسعود سلطانی‌فر را گزینه نهایی این کمیته برای وزارت ورزش و جوانان و معرفی به دکتر حسن روحانی، رییس جمهور منتخب دانست.

به گزارش ایسنا،‌ رییس اسبق سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک در گفت‌وگوی 90 دقیقه‌ای با خبرنگاران ایسنا، درباره موضوعات روز ورزش، انتخاب وزیر ورزش و جوانان،‌ حضورش در کمیته ملی المپیک، مسائل و مشکلات فوتبال و باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس،‌ چگونگی تصاحب کرسی هیات اجرایی کمیته بین‌المللی المپیک و همچنین از دست رفتن آن و بسیاری از موضوعات دیگر سخن گفت که متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

* ورزش امروز با چالش‌های زیادی روبه‌روست. فکر می‌کنید نقشه راه ورزش در دولت جدید چه خواهد بود و چگونه باید مسیر ورزش را تعیین کرد؟

من اصلا قبول ندارم که ورزش راه و روش ندارد. در ورزش ما یک سری عدم درک و عدم امکانات وجود دارد. ما از نظر تشکیلاتی از قبل از انقلاب شرایط خوبی داشتیم. سازمان تربیت بدنی، فدراسیون‌ها، هیات‌های ورزشی و ادارات کل استان‌ها وجود داشتند که ترکیب بسیار خوبی برای ورزش است. ورزش ما دو مشکل دارد. یکی در بحث آموزش و پرورش است. از زمان گذشته این دیدگاه وجود داشته که ورزش عامل تربیتی است اما این مقوله به دست فراموشی سپرده شده است. دو ساعت برای دانش‌آموزان کلاس ورزش گذاشته‌اند، اما هیچ کدام اماکن ورزشی ندارند و معلم ورزشی خوبی در مدارس دیده نمی‌شود. نه تنها از ورزش به عنوان عامل تربیتی استفاده نشده بلکه حتی خود ورزش هم دیده نشده است. تاوقتی مدارس مجهز به مکان ورزشی نشوند، ساعت ورزش کافی نباشد و از معلمان خوب استفاده نشود، مشکل اصلی و ریشه‌ای سر جایش باقی می‌ماند.

مشکل دوم ورزش هم نداشتن باشگاه‌های جامع به معنای آنچه که در کشورهای مختلف وجود دارد است. ما به طور پراکنده امکاناتی داریم که ساماندهی نشده‌اند. یک مقداری کج سلیقگی‌ها هم به این داستان اضافه شده است. در دوره حضورم در سازمان تربیت بدنی مرکز ورزش قهرمانی و استعدادیابی راه افتاد که متاسفانه چندی بعد اکثرا تعطیل شد و به اینجایی که هستیم رسیدیم.

* شما به مشکلات ورزش اشاره کردید. راه حل چیست؟

هیچ کدام از این دو مشکل به سادگی قابل حل نیست چرا که چنین تفکری در آموزش و پرورش وجود ندارد. آموزش و پرورش به مقوله آموزشی توجه دارد. در بعد پرورش هم باید به امور تربیتی پرداخت که این مقوله هم بیشتر در قالب اجرای کارهای مذهبی مورد توجه قرار می‌گیرد، از جمله برگزاری نماز جماعت و مراسم دعا. در ضمن مدارس به جای اینکه مرکز پرورشی باشند، از یک سری اتاق تشکیل شده‌اند که فقط به دانش‌آموزان آموزش می‌دهند. در مدارس لابراتوار ساخته‌اند که در آن بسته است چون خرج دارد! باشگاه‌ها هم نیاز مستقیم به کمک دولت دارند. ما مشکل زمین داریم. کسانی که تملک مالی دارند ترجیح می‌دهند که پول‌شان را جای دیگر هزینه کنند. مثلا آقای علیمرادی که در آلمان زندگی می‌کند مجموعه‌ای در همدان ساخته که اکنون اداره نمی‌شود چون خودش در ایران نیست و کمیته ملی المپیک هم مسئولیتش را نپذیرفته. بعید می‌دانم که این معضلات در کشور ما به این سادگی‌ها حل شود.

ما که نباید مدام سعی و خطا کنیم، باید بینیم که کشورهای دیگر چه کرده‌اند. در آلمان به کسانی که می‌خواهند باشگاه بسازند 50 درصد از هزینه را کمک بلاعوض می‌کنند، وام کم‌بهره می‌دهند و یک سوم از هزینه‌های جاری را پرداخت می‌کنند. دولت کمک می‌کند نه دخالت. باشگاه‌ها هستند که فدراسیون و کنفدراسیون ورزشی را تاسیس می‌کنند. کشور آلمان سازمان تربیت بدنی ندارد. روش ما هم درست نیست چون باشگاه نداریم. قبل از انقلاب تقلیدی از کشورهای خارجی کردند که درست بود. فدراسیون، هیات ورزشی و کمیته المپیک داشتند که ما هم داشتیم. ما از بالا نهادهای ورزشی را درست کردیم مثلا فدراسیونی تاسیس کردیم که 2 اتاق داشت! این به این خاطر است که فدراسیون‌های ما برخاسته از باشگاه‌ها نبودند.

هاشمی طبا

* ورزش همگانی یکی از بخش‌هایی است که بارها بر اهمیت آن تاکید شده است. با این همه این بخش از ورزش تنها خلاصه می‌شود به برگزاری همایش‌ها و پیاده‌روی‌های خانوادگی. چگونه باید در ورزش همگانی رونق ایجاد کرد؟

متاسفانه از ورزش همگانی این طور تبلیغ می‌شود که پیرزن‌ها و پیرمردها به پارک‌ها بروند و ورزش کنند در صورتی که ورزش همگانی یعنی بانوان، نیروهای انتظامی، کودکان، کهنسالان و... ورزش کنند. در گذشته سازمان تربیت بدنی یک شورای ورزشی داشت. در این باره هم مصوبات بسیار خوبی داشتیم تا هر سازمانی ورزش همگانی را در نهاد مربوطه‌اش فعال کند. برگزاری همایش‌ها و پیاده‌روی‌ها خوب است ولی بخش کوچکی است. هر کسی با هر سن و جنسیتی باید به طور مداوم 30 دقیقه ورزش کند. مشکل این است که ورزش در ذهن بسیاری از افراد جامعه جایگاه ندارد. یکی از دوستانم می‌گفت که چرا در این دولت به وزارت ورزش و جوانان نمی‌روی؟ من گفتم که تمایلی ندارم و او در جواب من گفت که کار کردن در وزارتخانه یعنی همه‌اش تفریح و سفر! کار کردن در وزارت ورزش برای کسی که می‌خواهد تفریح کند خوب است اما برای کسی که می‌خواهد کار کند سخت و دشوار است. به هر حال ما در زمینه ورزش همگانی باید کاری کنیم. وقتی از نظر فرهنگی برای مدیران ما ورزش همگانی جا نیفتاده، باید از وضع مقررات کمک بگیریم. روزی رانندگان کمربند نمی‌بستند اما از وقتی که بستن کمربند قانون شده، فرهنگش ایجاد شده است. ورزش هم نیاز به مقررات دارد. شورای سازمان تربیت بدنی 8 سال است که تشکیل نشده است. سازمان تربیت بدنی هم که تبدیل به وزارت شده است. شورای عالی هم روی هوا رفته است.

* شما اشاره کردید که ورزش مدارس با مشکلات جدی مواجه است. با چه رویکردی باید به سراغ آن رفت؟ باید دنبال قهرمان‌پروری باشیم یا کشف استعدادها؟

نباید طوری باشد که آخر داستان ندانیم لیلی زن بود یا مرد. رویکرد ورزش در مدارس تربیتی است؛ تربیت انسان نه تربیت جسم. تربیت جسم دومین نتیجه‌ای است که باید دنبالش باشیم. معنی تربیت بدنی این نیست که دنبال پرورش اندام باشیم. بلکه باید انسان را از طریق بدن تربیت کنیم. شما زمانی درس فیزیک می‌خوانید یک زمانی هم ممکن است در آزمایشگاه فیزیک را تمرین کنید. وقتی از سنین کودکی بچه‌ها در مسابقه‌ها شرکت کنند یاد می‌گیرند که به حریف‌، داور و قوانین احترام بگذارند. رویکرد آموزش و پرورش در سنین کودکی ابتدا باید بازی و بعد تربیت بدنی و بعد از آن هم موفقیت در ورزش باشد.

* شما گفتید در آلمان ورزشکاران از طریق مدارس تربیت می‌شوند، این در حالی است که آن‌ها در مدارس عالی ورزش رشد می‌کنند.

در آلمان ورزشکاران از طریق مدارس عالی ورزش تربیت نمی‌شوند بلکه از طریق باشگاه‌ها رشد می‌کنند. مدارس عالی برای تربیت معلم و استاد است اما در کوبا این گونه نیست. ما فقط تیم بایرن مونیخ را می‌بینیم. شاید این باشگاه صدها تیم در رده نونهالان داشته باشد. در آلمان 83 هزار باشگاه کار تربیت ورزشکاران را بر عهده دارند. دانشگاه‌ها هم اصلاح علمی می‌کنند. ورزشکاران در دانشگاه‌ها از نظر علمی تصحیح می‌شوند. وزارت ورزش نمی‌تواند بخش تربیتی را پیگیری کند. اصلا سازمان یعنی نظم‌دهی در کار ورزشی رشته‌های بزرگسالان. یکی از اشتباه‌هایی که در طرح جامع وجود داشت این بود که سازمان تربیت بدنی باید برود و در آموزش و پرورش کار کند. این کار عبث و بیهوده است چرا که مسئولیت آموزش و پرورش،‌آموزش و پرورش است و پرورش هم می‌تواند از طریق ورزش انجام شود.

* مشکل دوم که به آن اشاره کردید نداشتن باشگاه‌های جامع در ایران بود. در زمینه خصوصی سازی‌ باشگاه‌ها سال‌هاست که درمانده‌ایم. حتی یکی از ملاک‌های انتخاب وزیر آینده ورزش و جوانان، توانایی خصوصی سازی ورزش بوده است.

سال‌ها در این باره بحث شده و عملا نتیجه‌ای نگرفتیم. خصوصی سازی به این معنی که چیزهایی که داریم را به بخش خصوصی واگذار کنیم، قبول ندارم. من موافقم به بخش خصوصی کمک کنیم که باشگاه ایجاد کند. ولی اینکه دولت مجموعه ورزشی بسازد و به بخش خصوصی بدهد کار درستی نیست. به عنوان مثال ما یک سالن در اسلامشهر ساخته‌ایم و می‌خواهیم آن را به بخش خصوصی واگذار کنیم. بخش خصوصی به دنبال درآمدزایی خودش است. پس جوانی که می‌خواهد ورزش کند، باید چطور از این مجموعه با هزینه بالا استفاده کند. ما باید بخش خصوصی را وارد و از آن‌ حمایت کنیم.

* چه پیشنهاد یا الگویی برای واگذاری باشگاه‌ها و اماکن ورزشی به بخش خصوصی دارید؟

می‌توان الگویی مانند کشور آلمان را مطرح کرد. در حال حاضر طرح نظام جامع باشگاه‌ها در مجلس در حال پیگیری است که هیچ خاصیتی ندارد. طرح باید یک حرفی برای گفتن داشته باشد. ما احتیاج به مصوباتی داریم که در قانون بودجه سالانه مجلس برای احداث اماکن ورزشی توسط بخش خصوصی دیده شود. الگوی کشورهای پیشرفته موجود است. اگر دنبال اجرا هستیم نباید با بومی سازی این الگوها را خراب کنیم.

* اما در ایران بیشتر تیم‌داری می‌کنیم نه باشگاه‌داری، چرا؟

به دلیل اینکه اصل حرف نامربوط است. مقوله تیم‌داری از اساس غلط است. ما باید باشگاه بسازیم که تیم‌داری کند. در این صورت باشگاه برای خودش زیرساخت می‌سازد و با بازیکنش قرارداد می‌بندد و می‌تواند مالکیت مالی پیدا کند. بعد از آن هم بازیکن خرید و فروش می‌شود. این که پرسپولیس می‌آید برای یک سال با بازیکنی قراردادی یک میلیاردی می‌بندد نقض غرض است. باشگاه باید ریشه‌دار باشد و سامان پیدا کند. پرسپولیس باشگاه نیست، یک تیم است که دارد اموراتش می‌گذرد. باید پشتوانه داشته باشند.

* مخالف واگذاری باشگاه استقلال و پرسپولیس هستید؟

از وقتی که به سازمان تربیت بدنی آمدم 12 سال می‌گذرد. همه می‌گفتند که می‌خواهیم این دو باشگاه را به بخش خصوصی واگذار کنیم اما تاکنون نشده است. می‌دانید چرا؟ چون اصلا این باشگاه‌ها قابل واگذاری نیستند. چیزی که مالکیت معمولی دارد که نمی‌تواند واگذار شود. چه چیزی را می‌خواهند بفروشند؟ بازیکنانی را که قراردادشان یک ساله است یا برند باشگاه را. تازه برای برند هم که مدعی وجود دارد. برای واگذاری باید شرکت سهامی عام تشکیل شود و طبق قوانین موجود واگذار شود. حتی بعضی‌ها وعده‌های واگذاری طی یک تا سه ماه آینده را دادند اما دیدیم که هیچ گاه عملی نشده است.

* آیا این طور نیست که دولت به عنوان ابزار تبلیغاتی از این باشگاه‌ها استفاده می‌کند و حاضر به واگذاری آن‌ها نیست؟

ممکن است در مقاطعی این طور باشد. اصل این است که واگذاری ساده نیست. مسئله بورس و فرابورس پیچیده است. یک نفر گفت که من می‌خواهم مادرم را بفروشم گفتند چه کسی مادرش را می‌فروشد، گفت من قیمتی می‌گذارم که کسی نتواند او را بخرد. داستان فروش استقلال و پرسپولیس هم همین است. این باشگاه‌ها زمین و امکانات ندارند. باید برای واگذاری یک شرکت سهامی عام تشکیل شود، همه مسئولیت دارند. آن زمان سرمایه مشخص می‌شود و دیگر باشگاه حساب و کتاب و دفتر دارد. بازرس هست، دیگر به یک نفر نمی‌گوید تو برو جلو ما ماشین می‌دهیم آن را بفروش و خرج کن!

* تغییرات مدیریتی هم که مدام به این باشگاه‌ها آسیب می‌زند و اجازه نمی‌دهند که یک روال منطقی حکمفرما شود.

مدیری که مدیریت بلد باشد نمی‌تواند استقلال و پرسپولیس را اداره کند. برای این باشگاه‌ها مدیری که کارهای عجیب و غریب می‌کند و می‌تواند از سر و ته قضیه بزند، نیاز است. این باشگاه‌ها روال ندارند، بدهی دارند و هیچ دارایی ندارند. هیچ چاره‌ای جز جمع کردن این باشگاه‌ها وجود ندارد.

* با این تفاسیر چه اصراری است که وقتی این باشگاه‌ها چیزی ندارند عنوان باشگاه را یدک بکشند.

بازی با کلمات است دیگر. خیلی موارد هستند که ماهیت کوچکی دارند ولی طوری بازی با کلمات می‌شود که حاشیه‌های زیادی به وجود می‌آید. استقلال و پرسپولیس هم چیزی ندارند و فقط برایشان حاشیه ایجاد می‌شود.

* در طول سال‌های گذشته پول‌های هنگفتی در فوتبال و باشگاه‌ها هزینه شده است که طی سه، چهار گذشته شدت گرفته است. با این شیوه موافقید؟

صددرصد این یک روند ناسالم است. جالب است عده‌ای می‌گویند که ما به خاطر استقلال دوست داریم که در این تیم باشیم. اما به شرطی می‌آییم که یک میلیارد تومان پول بگیریم! نمی‌شود که هم علاقه داشته باشی و هم به خاطر پول بیایی. این حرف نیست. زمانی پروین می‌خواست برای پرسپولیس بازیکن بگیرد. بازیکنان را صدا می‌کرد و به آن‌ها می‌گفت که بازی در پرسپولیس شان شما را بالا می‌برد چقدر پول می‌دهید که این جا بازی کنید؟ بازیکن هم التماس می‌کرد که به پرسپولیس بیاید. روند فکری کنونی برای جذب بازیکن و تیم‌داری منطقی نیست و جواب هم نمی‌دهد. با این پول‌ها نمی‌شود کمبودها را جبران کرد. در فصل گذشته پرسپولیس چندم شد؟

* شرایط فوتبال امروز نسبت به گذشته تغییراتی کرده و حرفه‌ای شده است. درست است که بازیکن ممکن است به یک تیم علاقه داشته باشد اما برای گذران زندگی‌اش پول می‌خواهد. ابراهیم‌زاده، سرمربی راه‌آهن هم چند روز قبل می‌گفت که عمر مفید یک فوتبالیست در خوش‌بینانه‌ترین حالت 10 سال است.

گذران زندگی این نیست که بازیکن پورشه سوار شود یا ماشین 300 میلیونی داشته باشد. اگر این بازیکنان عاقل بودند پول‌شان را سرمایه‌گذاری می‌کردند و به فکر آینده بودند. برخی عاقل بوده‌اند و در دوره‌ای هم که فوتبال حرفه‌ای نبوده با همان پول‌های قدیمی زندگی‌شان را ساخته‌اند. ولی وقتی بازیکنی ماشین 300 – 400 میلیونی سوار می‌شود، حرکت، ناسالم است. پول باید به اندازه‌ای باشد که زندگی خوبی داشته باشد. این پول نباید از رانت دولتی به طور غیر مستقیم یا از بیت‌المال دربیاید. باشگاه‌ها باید هزینه کنند. در این صورت پول مفت چنگ زندگی‌شان. امروز زندگی بازیکنان تا هفت پشت‌شان تامین می‌شود و می‌بینیم که باز هم می‌خواهند پول دربیاورند!

* چند باشگاه دولتی هستند که مبلغ قرارداد فوتبالیست‌ها را تعیین می‌کنند. آیا نباید نظارتی بر نحوه هزینه کردن بودجه باشگاه‌ها که از بیت المال تامین می‌شود وجود داشته باشد؟

من مخالف نیستم که شرکت‌های دولتی باشگاه داشته باشند. من موافق سپاهان هستم. دولت می‌تواند کنترل کند و سقف بودجه بگذارد. آدم گاهی خریدهایی می‌بیند که تعجب می‌کند. متاسفانه بعضی به دنبال تضعیف تیم مقابل‌شان هستند. نمی‌دانم با چه مکانیزمی جباری جذب سپاهان شد. شاید رحیمی، مدیرعامل سپاهان مقابل حرف‌های من موضع بگیرد اما استنباطم این است که هدف از جذب جباری تضعیف استقلال بود. وظیفه دولت است که باشگاه‌ها را کنترل کند.

* خیلی‌ها گفتند که قانون سقف قراردادها را بگذاریم. برخی دیگر هم اعتقاد دارند که باشگاه‌ها باید بودجه مشخصی داشته باشند تا بر اساس آن هزینه کنند، نظرتان چیست؟

کنترل باشگاه‌ها خیلی ساده است. باشگاه‌ها بازرس دارند که می‌توانند همه چیز را به مالکان اطلاع دهند. بازرس می‌تواند اسناد باشگاه را بررسی کند. همه دارند تسامح می‌کنند و در یک رقابت ناسالم با هم افتاده‌اند. باشگاه‌ها نمی‌خواهند سقف قرارداد بگذارند. مدیران عامل از موقعیت شخصی‌شان می ترسند که مثلا علیه‌شان کسی مصاحبه‌ای کند و جو حاشیه‌ای به راه بیفتد. همه از این‌ها از ضعف نفس صورت می‌گیرد که به نفع ورزش کشور نیست. شاید به نفع فوتبال هم نباشد. چند روز پیش فدراسیون مسابقه 15 سال قبل ایران و دانمارک را نشان داد. من این بازی را دیدم. فوتبالیست‌های آن دوره هیچ چیزی کمتر از بازیکنان کنونی نداشته‌اند. ما هیچ رشد کیفی در فوتبال امروز نداریم.

* از پیوستن جباری به سپاهان انتقاد کردید. باشگاه میلان در دهه 90 و رئال مادرید هم چنین کاری کرده‌اند. این باشگاه‌ها بازیکنان خوب را می‌خرند و روی نیمکت می‌گذارند و در واقع با این کار جلوی قدرتمندتر شدن حریف‌شان را می‌گیرند. این یک تدبیری است که خیلی اتفاق افتاده است.

رئال پولش را از کجا درمی‌آورد؟ از حق پخش تلویزیونی، بلیت فروشی و... اینجا بودجه باشگاه‌ها از پول بیت‌المال است. دلیل نمی‌شود بگویند پول بدهید تا دزدی نکنیم. کار رئال خیلی غلط است. اینکه بازیکن قوی را بگیریم و روی نیمکت بگذاریم تا حریف را تضعیف کنیم خلاف اخلاق است. این یک رقابت ناسالم و غیر منطقی است. چرا باید جلوی رشد یک بازیکن رابگیریم. اگر رحیمی جباری را به سپاهان برده تا این بازیکن سوخت نشود اقدام بسیار خوبی است اما اگر برای این است که استقلال ضعیف شود درست نیست. باید یک سینرژی در ورزش کشور ایجاد کنیم. حریف ضعیف به درد نمی‌خورد. اگر رئال این کار را کرده خیلی اشتباه است. ما باید حریف را قوی کنیم تا خودمان قوی شویم. در غیر این صورت برد ارزشی ندارد.

* اما در ایران مدیرعامل نه باشگاه دارد، نه تیم حرفه‌ای، نه حق پخش تلویزیونی و نه یک بودجه کافی که بتواند باشگاه بسازد. تیم نونهالان بسازد و آن‌ها را بپروراند.

بازیکن ساختن می‌تواند به درآمدزایی باشگاه کمک کند. این چرخه طبیعی ورزش است ولی یک باشگاه دولتی باید ببیند که وظایفش چیست؟ آیا فقط حضور در لیگ برایش کافی است؟ باید طبق آن وظیفه بازیکن مشخص شود. چند ورزشکار خوب بسازد تا در چهار مسابقه برنده باشد.

* انتخاب وزیر ورزش و جوانان به یکی از بحث‌های روز ورزش تبدیل شده است. هر روز گمانه‌زنی‌های مختلفی می‌شود. به نظر شما وزیر باید دارای چه ملاک‌هایی باشد؟

اول باید با ورزش آشنا باشد. آشنا به این معنی نیست که وزیر قهرمان المپیک باشد. باید یک دید و احاطه‌ای به ورزش داشته باشد. دوم علاقه‌مند باشد و سوم توانایی مقابله با مسائل را داشته باشد. در وهله چهارم هم تصمیم‌گیر و بااراده باشد. البته وزیر باید ویژگی‌های دیگری هم داشته باشد.

* شما رییس کمیته مشورتی انتخاب وزیر ورزش و جوانان در دولت یازدهم بودید. در این کمیته‌ درباره چه موضوعاتی بحث می‌شد؟

در کمیته مشورتی یک سری از مسائل ورزشی تجزیه و تحلیل شد. ما درباره چالش‌های ورزش و اقدامات فوری بحث و بررسی کردیم. حدود 40 نفر که شانس قرار گرفتن در مسند وزارت را داشتند، مطرح شدند. افراد عضو کمیته از این میان به سه نفر رای مخفی دادند. رای‌ها جمع شده اما جمع‌بندی و تجزیه و تحلیل با رییس جمهور است. این 40 نفر برای همه آشنا هستند.

* گویا از برخی افراد و قهرمانان برای انتخاب وزیر ورزش و جوانان نظرسنجی شده است؟

از طرف ستاد استراتژی فرم‌های نظرسنجی برای برخی ازنخبگان فرستاده شده است. این فرم‌ها برای من هم ارسال شده گویا از بیش از 30 نفر نظرسنجی شده که تنها 10 – 12 نفر به آن پاسخ داده‌اند. من جواب آن‌ها را دیده‌ام اما متاسفانه جواب‌ها خوب نبود چرا که پاسخ‌های دقیقی نداده بودند. این سوال‌ها هم توسط تشکیلات دولت جدید نوشته شده که سوالات خوبی بود اما نمی‌دانم در سایر حوزه‌ها هم این اتفاق افتاده یا نه.

* آقای روحانی تاکید داشت که در این دوره از مدیر ورزشی استفاده خواهد کرد. فضایی هم ایجاد شده که گویا حتما در دوره آینده یک مدیر ورزشی در راس وزارتخانه قرار خواهد گرفت. فکر می‌کنید این اتفاق رخ می‌دهد؟

معلوم نیست که معنی کلمه ورزشی که آقای روحانی استفاده کرده یعنی چه؟ کسی از ایشان نپرسیده که منظور از ورزشی یعنی ورزشکار یا مدیر ورزشی؟ ما اکنون ورزشکارانی داریم که قهرمان هستند اما اصلا فضای ورزش را نمی‌شناسند. برعکس کسانی هم هستند که ورزش می‌کرده‌اند اما قهرمان ملی نبوده‌اند اما فضای ورزشی را به خوبی می‌شناسند. من خودم ورزش می‌کردم ولی قهرمان نبودم ولی به فضای ورزش احاطه داشتم.

* شما در کمیته مشورتی به چه کسانی رای دادید و فکر می‌کنید که شانس کدام گزینه بیشتر است؟

من جست‌وجو نمی‌کنم و دنبال این نمی‌روم که ببینم که چه کسی وزیر می‌شود رایم هم مخفی بوده و نمی‌توانم آن را اعلام کنم.

* اما گفته می‌شود که شانس آقای مسعود سلطانی‌فر بیشتر است.

پس از نظر خواهی از کارشناسان، تدوین شاخص‌های وزیر، ملاقات‌های حضوری و بررسی برنامه‌ها، همان طور که گفتم هر کدام از اعضا نام سه نفر را در فرم‌های مخفی نوشتند و این فرم‌ها دربسته در اختیار کار گروه اصلی فرهنگی و اجتماعی دفتر ریاست جمهوری منتخب قرار داده شد که نتیجه‌ آن انتخاب آقای سلطانی‌فر بوده است.

* آیا سلطانی‌فر را براي اين سمت مناسب می‌دانید؟

او مدیر موفق و قوی است. سلطانی‌فر دو سال قائم مقام سازمان تربیت بدنی و به نوعی نفر دوم ورزش کشور بوده است و اطلاعات به روز و خوبی از ورزش دارد. روحیه تعاملی مناسبی دارد، با آقای روحانی ارتباط نزدیکی داشته و می‌تواند تعامل خوب با مجلس برقرار کند و به درد ورزش می‌خورد و می‌تواند ورزش را به خوبی اداره کند.