صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۸ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۲۱۴۶۱
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۰ - ۲۸ تير ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : امسال سومین سالی است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم، نویسنده و روزنامه نگار مشهور لبنانی را که ماحصل سفر هر ساله وی به امریکا است، با هماهنگی او ترجمه و منتشر می کند. یادداشت هایی که در پی دیدارهای او با مقام های امریکایی در واشنگتن و نمایندگی های جامعه جهانی در نیویورک نوشته شده اند و به دلیل به روز بودن آنها اهمیت خاصی دارند. همانند همیشه نعوم نامی از مصاحبه کننده نمی آورد اگر چه سمت او را ذکر می کند، و به رویه همیشگی اش مصاحبه اش بیش از آن که مصاحبه باشد، گفت وگو و بحثی خواندنی است.

نعوم در مقدمه امسال یادداشت های خود آورده است: در طول 15 سال شاید هم بیشتری که هر سال در ماه مارس به واشنگتن سفر می کنم و نزدیک به پنج هفته ای را که هر سال در آن جا می گذرانم، به اداره های مختلف امریکایی و مراکز پژوهشی متنوع و صاحب نامی که ارتباطات بسیاری با سیاست خارجی و داخلی امریکا دارند، سر زده ام. امسال نیز به عادت هر ساله نزد همه آنها رفتم و به نیویورک که بعضی ها به آن لقب جهان داده اند، نیز سر زدم. با مقام های عالی رتبه نهادهای بین المللی چه اعضای سازمان ملل، چه دیپلمات های کشورهای مختلف و چه پژوهشگران مشهور مراکز پژوهشی فعال در ایالات متحده نیز دیدار کردم و همانند همیشه با برخی از چهره های ذی نفوذ در نهادهای امریکایی و حتی صهیونیستی هم دیدار کردم و به گفت وگو نشستم. در سلسله جدید از یادداشت هایم درباره شرق و غرب جهان عرب و همچنین تحولات خاورمیانه و کشورهای حوزه خلیج فارس، همچنین ایران اسلامی و ترکیه به طور مفصل خواهید خواند. البته افغانستان و پاکستان و کشوری که به تازگی تهدیدی برای امنیت ملی امریکا شده، یعنی کره شمالی نیز از قلم نینداخته ام. درگیری های فلسطینی – اسرائیلی را نیز فراموش نکرده ام.

در این جا دوازدهمین بخش از سلسله نوشته های جدید سرکیس نعوم را می خوانید:

در دیدارم با پژوهشگر جدی امریکایی در یکی از مراکز مشهور مطالعاتی در واشنگتن درباره اهمیت سفر باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا به اسرائیل و نتایج آن پرسیدم. جواب داد: «آن یک سفر تاکتیکی بود که به هیچ نتیجه نهایی بر سر منازعات فلسطینی – اسرائیلی نرسید. هیچ تغییری در اسرائیل رخ نداده است که حل این نزاع ممکن به نظر برسد. نتانیاهو همچنان سیاست هایش را دنبال می کند و عوامل تشکیل دهنده سیاست داخلی اسرائیل تغییر نکرده است. زیپی لیونی (وزیری که اکنون مسئول پرونده مذاکرات شده است) و دیگران نمی توانند کاری کنند. مولخو مشاور نزدیک نتانیاهو همچنان بر پرونده فلسطین تسلط دارد. ابو مازن یا همان محمود عباس، رئیس حکومت خودگردان فلسطینی توانایی انجام هیچ کاری را ندارد. آن چه نزد اوباما مهم است این است که خشونت بازنگردد. شهرک سازی ها ادامه دارد. و منطقه یا همان خاورمیانه مشتعل است. بنابراین سفری تاکتیکی بود نه استراتژیک. برایش مهم بود که ترکیه و اسرائیل روابط خوبی داشته باشند و این به نفعشان است. وضعیت اردن سخت است. برایش مهم است که این دو تحت تاثیر تحولات منطقه قرار نگیرند که تاثیرات سلبی بر آنها بگذارد. به هر حال همه چیز در منطقه تاکتیکی است. امریکا سیاست یا استراتژی ای در موضوعات سوریه و لبنان و عراق و کل منطقه ندارد. فقط بحران یا بحران های آن را اداره می کند. اما درباره ایران، امریکا استراتژی یا سیاستی در برابر آن دارد که اوباما به آن پایبند است. او می خواهد دستش را به سوی تهران دراز کند و با آن به تفاهم برسد، و اگر ابزارهای آن مهیا شود می خواهد آن را از انزوایی که خودش بر آن تحمیل کرده است، خارجش کند. این کار را هم خواهد کرد. اما اگر در نهایت سیاست دراز کردن دست به سوی تهران موفق نباشد بدون شک حمله نظامی امریکا به ایران اجرا خواهد شد برای این که جایی برای ایران هسته ای نیست. برای نزدیک به یک یا یک سال و نیم تلاش می کند تا پرونده هسته ای ایران را از راه های مسالمت آمیز حل کند اما اگر شکست خورد حمله خود را عملی خواهد کرد.»

از او پرسیدم: دلایل سفر جان کری، وزیر امور خارجه امریکا به اسرائیل و منطقه چه خواهد بود؟ آیا اعتقاد دارد که می تواند در حال حاضر کاری کند، به رغم شکاف های انفجاری ای که در منطقه وجود دارد، آیا فکر می کند توانایی یافتن راه حل یا راندن طرف فلسطینی و اسرائیلی برای رسیدن به راه حل وجود دارد؟ آیا با پرزیدنت اوباما بر سر آن توافق کرده است یا این که تلاش می کند که فقط بداند امکان انجام تحرک جدی وجود دارد یا خیر؟ جواب داد: «او جدی است و تلاش دارد تا بنیانی ایجاد کند یا امور را به سمتی حرکت دهد که مذاکرات میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها بعد از انتخابات میان دوره ای قانونگذاری امریکا از سر گرفته شود (Midterm elections). اما در ضیافت شامی که 25 شخصیت امریکایی و مقام عالی رتبه در وزارت امور خارجه امریکا حضور داشتند و چندی پیش برگزار شد شوکه شد از این که دید هیچ کدام حرف هایی که زده می شود ربطی به خاورمیانه ندارد. حرف ها بیشتر بر سر امنیت و دفاع و بودجه عمومی کشور و چگونگی خلاص شدن از بودجه وزارت دفاع متمرکز بود. به نظر من آن چه در روند صلح به ویژه پرونده فلسطینی – اسرائیلی جریان دارد به مقدار بسیار کم شبیه روند ترمیم "کولیزیوم" در رم (بر روی آثاری باستانی) است. همه می گویند که این اثر متزلزل است و باید برای ترمیم آن کاری کرد. ترس از فروپاشی باعث می شود تا سنگی را این جا و آن جا برای جلوگیری از فروپاشی قرار دهند. این ریتم باعث می شود تا زمان لازم برای یافتن راه حلی برای ترمیم نهایی یا رسیدن به چیزی که به ترمیم نهایی برسد، فراهم شود. این همه تلاشی است که کری در موضوع فلسطینی – اسرائیلی انجام می دهد. باید با استناد به این نظریه که اسرائیل از امکانات لازم برای جلوگیری از فروپاشی "کولیزیوم" صلح با فلسطینی ها برخوردار است، استفاده کرد.»

حمایت از اخوان المسلمین خطای بزرگی است. حمایت از اسلام گرایان هم خطای بزرگی است. این باعث می شود تا آنها یک کشور شکست خورده (Failed states) در لبنان و اردن و سوریه و مصر تشکیل دهند.

بعد از آن درباره خاورمیانه پرسیدم، گفت: «حمایت از اخوان المسلمین خطای بزرگی است. حمایت از اسلام گرایان هم خطای بزرگی است. این باعث می شود تا آنها یک کشور شکست خورده (Failed states) در لبنان و اردن و سوریه و مصر تشکیل دهند. یک بار به یکی از روسای جمهور سابق گفتم: منطقه روزی شاهد جنگ سنی – شیعه خواهد بود. جواب داد: تو دیوانه ای (you are crazy). جیمز بیکر (وزیر امور خارجه سابق) می گفت: امریکا تا زمانی که بتواند از تو حمایت می کند. یعنی این که امریکا تا آخر از تو حمایت نمی کند. اگر ببیند که حمایت به ضررش است مصالحش را قربانی نمی کند. این چیزی بود که با مبارک و دیگران اتفاق افتاد. اما اگر اسد از قدرت برود، چه خواهد شد؟ رفتن او ویرانی کامل همه اقلیت ها است. امریکا باید او را نگه دارد یا حداقل نگذارد که زود برود، عدم درگیر شدن مستقیم و تنها ارسال کمک های انسانی کفایت می کند. باید ببینیم که چه پیش خواهد آمد.»

تحریریه دیپلماسی ایرانی