پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آیا انتخابات ریاست جمهوری ایران زمینه را برای بازگشت مختصات روابط ایران و کشورهای عربی به وضعیت قبل از دولت نهم فراهم خواهد کرد؟
روحانی شخصیت ناشناخته ای برای اعراب به ویژه همسایگان نیست. او همانطور که در نخستین کنفرانس خبری خود گفته معمار اولین موافقتنامه امنیتی ایران وعربستان بوده است. او همچنین از پشتیبانی آقایان هاشمی و خاتمی برخوردار است که کماکان از شهرت و اعتبار ویژه ای نزد اعراب برخوردارند. روحانی ذاتا یک دیپلمات است و تجربیات او پس از انقلاب عمدتا در حوزه سیاست خارجی بوده است. روحانی دیپلمات برخلاف رئیس جمهور فعلی که هنگام به قدرت رسیدن فاقد اتاق فکر سیاست خارجی بود، با همه دیپلمات های با تجربه و تکنوکرات های عرصه سیاست خارجی ایران کار کرده و در دوره ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام روابط حرفه ای خود را با آنها حفظ کرده است.
امتیاز دیگر روحانی در عرصه سیاست خارجی "نه" بزرگ مردم به سیاست خارجی دولت فعلی در انتخابات ریاست جمهوری بود. این مسئله نه تنها در آرای طرفدارانش بلکه در آرای کسانی که حداقل به چهار رقیب دیگر او نیز تمایل داشتند متبلور بود. خاطر نشان باید کرد که به جز یک کاندیدا که بر ادامه گفتمان تقابلی با دنیا سخن می گفت سایر کانددیداها و رقبای آقای روحانی نیز نسبت به سیاست خارجی دولت فعلی نقدهای جدی داشتند و از ضرورت اعتدال و تعامل با دنیا سخن می گفتند.
از سوی دیگر سران کشورهای عربی همسایه نیز در شمار نخستین شخصیت هایی بودند که با ارسال پیام تبریک برای روحانی برای او آرزوی توفیق کردند.
اینها بخشی از نشانه هایی است که موجب شکل گرفتن امیدواری زودهنگام در مورد تغییرمختصات روابط ایران با کشورهای عربی شده است. واقعیت این است که وضعیت فعلی روابط ایران و اعراب و فضای منطقه ای به هیچ وجه قابل قیاس با قبل از دوران ریاست جهوری احمدی نژاد نیست. احمدی نژاد زمانی بر سر کار آمد که جمهوری اسلامی ایران پس از یک دوره تنش زدایی شانزده ساله در دولتهای سازندگی و اصلاحات توانسته بود روابط قابل قبولی را با همسایگان عرب خود شکل دهد و بر آثار نامطلوب جنگ تحمیلی عراق غلبه کند. در سال 1384 روابط ایران و کشورهای عربی (بجزمصر) به بالاترین سطوح دیپلماتیک رسیده بود. نه تنها در سطح رسمی و دولتی بلکه در افکار عمومی عربی نیز جایگاه ایران ارتقا یافته بود. اعراب سیاست خارجی ایران را زیرکانه، مدبرانه و عزتمندانه می دانستند. اما احمدی نژاد در سال 1392 در حالی دولت را به رئیس جمهور منتخب واگذار خواهد کرد که روابط ایران و اعراب یکی از پر تنش ترین دوره های خود را سپری می کند و همکاری و مرادوات با کشورهای عربی تقریبا به صفر رسیده است. اگر بخواهیم منصفانه به سیاست خارجی احمدی نژاد نگاه کنیم باید خاطر نشان کنیم اگرچه دولت های عربی از همان روزهای نخست به رویکرد تقابلی سیاست خارجی او روی خوش نشان ندادند ولی در سالهای اول و دوم ریاست جهموری او تحت تاثیر رفتارهای عوام پسندانه اش، تصویر ایران در افکار عمومی عربی بد نبود. به ویژه پیروزی حزب الله در جنگ سی و سه در سال 2006 موجب افزایش محبوبیت ایران نزد افکار عمومی عربی شده بود. اما حوادثی که در سالهای اخیر به وقوع پیوست از جمله اوج گرفتن نزاع های مذهبی و طائفی در منطقه و به خصوص عراق،همچنین بحران های سوریه و بحرین باعث شد که کارنامه پایانی دولت احمدی نژاد در افکار عمومی عربی بهتر از کارنامه روابط رسمی او با دولتهای عربی نباشد.
امتیاز دیگر روحانی در عرصه سیاست خارجی "نه" بزرگ مردم به سیاست خارجی دولت فعلی در انتخابات ریاست جمهوری بود. این مسئله نه تنها در آرای طرفدارانش بلکه در آرای کسانی که حداقل به چهار رقیب دیگر او نیز تمایل داشتند متبلور بود. خاطر نشان باید کرد که به جز یک کاندیدا که بر ادامه گفتمان تقابلی با دنیا سخن می گفت سایر کانددیداها و رقبای آقای روحانی نیز نسبت به سیاست خارجی دولت فعلی نقدهای جدی داشتند و از ضرورت اعتدال و تعامل با دنیا سخن می گفتند. از سوی دیگر سران کشورهای عربی همسایه نیز در شمار نخستین شخصیت هایی بودند که با ارسال پیام تبریک برای روحانی برای او آرزوی توفیق کردند. اینها بخشی از نشانه هایی است که موجب شکل گرفتن امیدواری زودهنگام در مورد تغییرمختصات روابط ایران با کشورهای عربی شده است.
برخی از ناکامی های احمدی نژاد در حفظ و استمرار روابط حسنه با اعراب را می توان به حوادثی نسبت داد که خارج از اراده دولت او به وقوع پیوسته بود؛ اما ناکارآمدی و رویکردهای ناپخته و غیر منسجم او باعث شد که فرصت سوزی های مهمی نیز در این دوره به وقوع بپیوندد. همه اتفاقات منطقه در دوره احمدی نژاد بدیُمن و ناگوار نبود؛ برخی از این رویدادها از جمله خیزش های عربی سال 2011 اتفاقات خوش یمنی بود که می توانست باعث ارتقاء جایگاه کشورمان شود. خیزش های عربی اخیر موجب برکشیدن نخبگانی شد که اکثرا از دوستان قدیمی ایران محسوب می شدند؛ اما وضعیت نامطلوب سیاست خارجی دولت ایران و افت جایگاه کشورمان در افکار عمومی عربی موجب شد که این نخبگان پس از به دست گرفتن قدرت، به جای قدر شناسی از مناسبات خود با ایران در ایام محنت، در اعلام برائت از سیاست های ایران بر هم سبقت بگیرند. با همه اتفاقات ناگوار و فرصت سوزی های هشت ساله گذشته در عرصه سیاست خارجی اکنون این انتظار ایجاد شده که داشته ها و توانمندی های روحانی در عرصه سیاست خارجی آبهای رفته را به جوی بازگرداند. شکی نیست که امید را نباید از دست داد و کلیدی به جز بازگشت به عقلانیت و تدبیر در حوزه سیاست خارجی وجود ندارد. گفتمان تغییر و اعتدال در سیاست خارجی از پشتیبانی وسیعی در بین نخبگان و مردم کشورمان برخوردار است و این مسئله یکی از مهم ترین پیام های انتخابات اخیر برای دست اندرکاران عرصه سیاست خارجی کشور بود.
اما در عین حال نباید گرفتار خوش بینی غیر واقعی شویم. حل بحران هایی مثل سوریه و بحرین و فائق آمدن بر نزاع های طائفی که بر روابط ایران و اعراب سایه افکنده است، بسیار پیچیده و دقیق است. در اصول و مبانی رویکرد نظام به این بحران ها فضای مانور زیادی وجود ندارد. نکته دیگر این که اعراب همواره در تنظیم روابط با کشورمان پیرو فضای بین المللی بوده اند، گرچه در خصومت ممکن است بر دیگران پیشی بگیرند اما در برقراری روابط دوستانه دنباله رو هستند.
در عرصه سیاست خارجی نیز مانند سایر عرصه ها با آمدن روحانی امید ایجاد شده است. اما وقتی شور و هیجان روزهای نخست فروکش کند و زمان برنامه ریزی و اقدام فرا برسد روشن خواهد شد که فائق آمدن بر میراث سیاست خارجی احمدی نژاد مأموریت ساده ای نیست./16