صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۱۲۲۹۰
تاریخ انتشار: ۴۶ : ۱۹ - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بانی فیلم:دی‌کاپریو بازیگر مشهور فیلم‌های هالیوودی در گفت‌وگو با خبرگزاری رویترز گفت که در هالیوود خیلی‌ها به شما لبخند می‌زنند و برایتان آرزوی موفقیت می‌کنند، ولی در عمل آرزو می‌کنند که بدبخت و بینوا شوید.

  لئوناردو دی‌کاپریو بازیگر 39 ساله سینما که این روزها نسخه جدید و دوباره‌سازی فیلم کلاسیک «گتسبی بزرگ» را روی پرده سینماهای جهان دارد، کار بازیگری را از سن 14 سالگی و در سال 1989 شروع کرد. او پس از بازی در تعدادی مجموعه تلویزیونی در سال 1991 وارد دنیای سینما شد و به دنبال حضور در چند فیلم کم اهمیت ، اولین نقش مهم سینمایی‌اش را در سال 1993 در فیلم «زندگی این پسر» ارائه داد. در این فیلم او با بازیگران مطرحی مثل رابرت دنیرو و الن بارکین هم‌بازی شد. در همین سال «گیلبرت گریپ» او هم به روی پرده سینماها رفت.

 این بازیگر نوجوان فیلم‌های «چابکدست و مرده» و «کسوف کامل» ، در سال 1996 برای باز لورمن «رومیو و ژولیت» را بازی کرد و پس از «اتاق ماروین» در همین سال (و هم بازی شدن با مریل استریپ و دایان کیتن)، معروفترین فیلم خود «تایتانیک» را بازی کرد. اکران عمومی این فیلم در سال 1997 ، دی‌کاپریو را تبدیل به یکی از مطرح‌ترین بازیگران سینما کرد که تاثیر آن،تا به امروز هم باقی مانده است.

  این بازیگر سعی کرد از موفقیت کلان خود در این فیلم، استفاده درستی کند و به همین خاطر به همکاری با فیلم‌سازان مستقل و غیر متعارف پرداخت. حاصل این علاقه، همکاری با مارتین اسکورسیزی در پنج فیلم ‌سینمایی و حضور در فیلم‌های کارگردانان مطرحی مثل استیون اسپیلبرگ (اگه می‌تونی منو بگیر)، کریستوفر نولان (سرآغاز) ، ریدلی اسکات(بدنه دروغ‌ها) ، کلینت ایستوود (جی ادگار) و کوئنتین تارانتینو (جانگوی از بندرسته) بوده است. دی‌کاپریو با بازی در این فیلم‌ها تلاش کرد چهره تازه‌ای از خود ارائه دهد و از چهره یک سوپر استار، تبدیل به یک بازیگر مولف و جدی شود.

 بسیاری از بازیگران خوش چهره سینما در کشورهای مختلف هم که به واسطه شمایل ظاهری و جذابیت مربوط به آن شهرت پیدا کرده بودند، سعی کردند راه دی‌کاپریو را بروند و خود را به عنوان یک بازیگر مسوول و جدی مطرح کنند. دی‌کاپریو در گفت‌وگو با خبرگزاری رویترز درباره شهرت ، هالیوود و زندگی حرفه‌ای اش صحبت می‌کند.

* بهترین و جذاب‌ترین وجه بازیگری برای شما چیست؟

 این که می‌توانید خودتان را درون شخصیت و کاراکتر دیگری رها و گم کنید و برای این کار نه تنها چیزی پرداخت نمی‌کنید، بلکه دستمزدی هم می‌گیرید. این مسئله حکم یک روزنه و مخرج بزرگ را دارد. در مورد خودم یک نکته مهم را باید بگویم و آن هم این است که در رابطه با این که چه کسی هستم، هیچ اطمینانی ندارم. احساس می‌کنم هر روز که می‌گذرد در حال تغییر کردن هستم و بازیگری یکی از مهم‌ترین چیزهایی است که به این تغییر دائمی کمک می‌کند.

* با مارتین اسکورسیزی در تعداد زیادی فیلم همکاری کرده‌اید. نظرتان درباره او چیست؟

مارتین (اسکورسیزی) یک کمال گرای کامل است. او به جزئیات توجه خیلی زیادی می‌کند و مجذوب آنهاست. همین مسئله فیلم‌های او را از بقیه فیلم‌ها جدا و متمایز می‌کند. یکی از دلایلی که باعث می‌شود بعضی فیلم‌هایش مثل «دار و دسته‌های نیویورکی» گران‌تر از هزینه‌های برآورده شده می‌شود و زمان فیلم‌برداری شان هم طولانی‌تر از حد معمول می‌شود، در همین نکته است.

* در کار بازیگری به ستاره شدن فکر می‌کنید یا نفس خود بازی برایتان مهم است؟

 جوان تر که بودم برایم ستازه شدن و مشهور بودن اهمیت خیلی زیادی داشت و بزودی متوجه شدم در اینها چیز زیادی وجود ندارد و ان‌ها ماندگار نیستند. برای همین، به جای این که تلاش کنم یک ستاره باشم، سعی‌ام این است که در نقش‌های متفاوت بازی کنم، تا بتوانم به کمک آن جنبه‌های مختلف و متفاوت شرایط انسانی را به تصویر بکشم. فکر می‌کنم ماندگاری این دومی ، خیلی بیشتر است.

* شهرت از نظر شما به معنی چیست؟

 وقتی مردم عادی از شما تعریف زیاد می‌کنند و احساس می‌کنید قدرتی بیش از آن که در زندگی داشته‌اید را کسب کرده‌اید، دلیل آن نمی‌شود که مغرور شوید و خودتان را برتر از دیگران فرض کنید. حالا اگر در چنین وضعیتی به مردم توهین و بی ادبی هم کنید که ای وای! در این حالت،شما ارزیابی و حس غلطی نسبت به خودتان و میزان اعتبار و اهمیت خود پیدا کرده‌اید و دچار خودبزرگ‌بینی شده‌اید. خیلی خنده‌دار می‌شود که فکر کنیم عامل اصلی و محوری تغییرات و اصلاحات تاریخی شده‌ایم. ارزیابی غلط از شهرت می‌تواند به چنین نتیجه‌ای ختم شود.

* سینما و بازیگری موفقیت مالی ویژه‌ای برایتان فراهم کرده است؟

 خیر، زندگی مجلل و پر ریخت و پاشی ندارم. با جت خصوصی سفر نمی‌کنم و بادی‌گارد هم ندارم. خریدهای عجیب و غریب و جنجالی هم نمی‌کنم، فقط یکی دوتا خانه دارم و چون به ساعت علاقه خیلی دارم، یکی از آن گران قیمت‌هایش را با دستمزد یکی از فیلم‌هایم خریدم. البته به پوسترهای فیلم‌های سینمایی هم علاقه مندم و کلکسیونی از آن‌ها (به خصوص کلاسیک‌ها) را خریداری و جمع‌آوری کرده‌ام.

 * بالا رفتن سن را چگونه ارزیابی می‌کنید و چه احساسی نسبت به آن دارید؟

 همان حسی را دارم که هر آدم معمولی دیگر نسبت به این موضوع دارد. آدم‌ها از گذر زمان و بالارفتن سن چه انتظاراتی دارند؟ البته حالا هم که سی و نه ساله شده‌ام، نمی‌توانم بگویم تبدیل به یک آدم بالغ و بزرگ شده‌ام. البته بعضی وقت‌ها به خودم می‌گویم ای کاش هنوز هجده ساله بودم. در کل، تلاشم این است که همراه با زمان حرکت کنم و در هر سن و سالی ، مناسب با آن عمل کنم.

* کدام جنبه شهرت را دوست ندارید؟

 مغرور شدن را. این مسئله باعث می‌شد تا نتوانید نقش‌هایتان را هم به خوبی و درستی بازی کنید. البته من جزو بازیگران خوش شانس صنعت سینما بوده‌ام. خیلی زود مشهور شدم و با فیلم سازان بسیار بزرگی کار کردم. این را می‌دانم که خیلی‌ها دوست دارند در موقعیت من باشند. بسیاری را می‌شناسم که نسبت به من سختی‌های بیشتر و بزرگتری را تحمل کردند، ولی نتوانستند تبدیل به بازیگران مطرحی شوند. همین مسئله باعث می‌شود تا قدر موقعیتم را بدانم و مواظب باشم که با ندانم کاری‌های احمقانه، آن را خدشه‌دار نکنم.

فکر می‌کنید چرا مردم عادی این قدر به شایعات مربوط به هنرمندان اهمیت می‌دهند؟

 از یک طرف، رسانه‌های گروهی به این هیجان دامن می‌زنند و افکار عمومی را به سمت این شایعات می‌کشانند و از طرف دیگر، مردم عادی تصورات عجیب و غریب و غیرواقعی از هنرمندان دارند. به همین دلیل است که اصرار دارند تا حد امکان چیزهای بیشتری درباره بازیگران بدانند. آنها می‌خواهند بدانند ما موجودات متفاوتی هستیم یا کسی هستیم دقیقاً مثل خود آنها.

از بازی در نقش کاراکترهایی جوان‌تر از خودتان هراس ندارید؟

 خیر، من هنوز هم می‌توانم در نقش کاراکترهایی بازی کنم که جوانتر از خود من هستند، در نقطه مقابل آن، توانایی بازی در نقش کاراکترهایی که بزرگتر از خودم هستند را هم دارم. چرا باید فقط در نقش کسانی بازی کنم که هم سن و سال خودم هستند؟

بازی در فیلم‌های سینمایی در طول این سال ها چه چیزی را به شما آموخته است؟

 این واقعیت تلخ را که در حرفه ما، این فیلم‌ها هستند که در یاد و خاطره جمعی تماشاگران می‌مانند و نه تصویر چهره بازیگران، شما کافی است مدتی در این حرفه باشید که متوجه این موضوع شوید. بازیگران و چهره آنها، کارکرد و کارآیی کوتاه مدت دارد. در درازمدت این فیلم‌ها هستند که جاودان می‌شوند.

از شما به عنوان یکی از بازیگران کم حرف و حتی خجالتی سینما اسم می‌برند.

 واقعاً آدم‌ ساکت و آرامی نیستم. اما خیلی‌ها فکر می‌کنند چنین آدمی هستم. خودم یک جورهایی احساس می‌کنم در دسته آدم‌های شورشی قرار می‌گیرم. حس می‌کنم کمی متفاوت از دیگران هستم. اما در جایی که احساس می‌کنم سکوت کار و رفتار بهتری است، پرحرفی نمی‌کنم. از دوران کودکی با آن که در هالیوود بزرگ شده‌ام، آدم آرامی بوده‌ام و هیچ وقت به سراغ کارهای خلاف و دردسرساز نرفتم. باور کنید که دروغ نمی‌گویم! در دوران نوجوانی از آن دسته کسانی نبودم که سیگار می‌کشیدند. در عین حال، خیلی کم عصبی می‌شوم یا گریه می‌کنم. اما خیلی زیاد هیجان‌زده می‌شوم. کمتر پیش می‌آید خیلی خوشحال یا خیلی غمگین شدم.

از چه چیزی خیلی می‌ترسید؟

 از صحبت کردن جلوی تعداد زیادی آدم متنفر هستم. نمی‌توانم چنین کاری را انجام دهم و نمی‌دانم چرا. اما برعکس آن، ملاقات و دیدار با آدم‌های مختلف، یکی از وسوسه‌های بزرگ زندگی‌ام است. پس از این دیدارها، سعی می‌کنم کارهایشان و رفتارشان را تقلید کنم. انجام دادن این کار را خیلی دوست دارم. در دوران کودکی خجالتی بودم. اما کم کم یاد گرفتم در جمع حاضر شوم و به سراغ ماجراجویی و ناشناخته‌ها بروم.

از چه چیز حرفه بازیگری ناراضی هستید؟

 حرفه ما یک حرفه حقه‌باز است که حتی سر خود ما هم کلاه می‌گذارد! اگر شما نتوانید در هر فیلمی نقش‌تان را خوب و درست بازی کرده و در قالب آن نقش موردنظر فرد بروید، بلافاصله این جمله را می‌شنوید که «می‌بینیِ، او فقط در همان یک نقش خوب بازی کرد و توانایی حضور در نقش‌های مختلف را ندارد» و شنیدن این جمله خیلی سخت است.

درباره کارنامه بازیگری‌تان چه می‌گویید؟

 تصدیق می‌کنم که در ابتدای ورود به حرفه بازیگری، در نقش‌ها و فیلم‌های کم ارزش بازی کردم. اما آدم از تجربه‌ها درس گرفته و یاد می‌گیرد که خطاهای گذشته را تکرار نکند. اما در عین حال، یادتان باشد در آن سنی که من بازیگر شدم، خیلی چیزها را نمی‌دانستم و بیشتر می‌خواستم مورد توجه باشم و دیده شوم.

هالیوود را دوست دارید؟

 اهمیتی ندارد که دوستش دارم یا خیر. در این جا، شما با یک سری تضادها و تناقضات روبه‌رو هستید که به نظر نمی‌رسد حل شدنی باشند. در این شهر خیلی‌ها به شما لبخند می‌زنند و برایتان آرزوی موفقیت می‌کنند، ولی در عمل می‌خواهند (و آرزو می‌کنند) که بدبخت و بینوا شوید.به زودی متوجه این مسئله می‌شوید که موفقیت شما باعث ناراحتی خیلی‌ها می شود و آنها ترجیح می‌دهند به جای موفقیت، سقوط کنید و با شکست روبرو شوید.آن ها زمین خوردن شما را می خواهند.