صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۰۹۴۳۵
تاریخ انتشار: ۳۳ : ۱۶ - ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :  هفته نامه تجارت فردا به نقل از فرهاد نیلی در باب پول، تورم و نقش بانک مرکزی نوشت:

رئیس پژوهشکده پولی بانکی بانک مرکزی که در اتاق تهران و در جمع فعالان بخش خصوصی در مورد «پول، تورم و نقش بانک مرکزی» سخن می‌گفت بزرگ‌ترین خطر پیش روی کشور را عادت کردن به تورم مزمن عنوان کرد. همان چیزی که به گفته «فرهاد نیلی» باعث شده تا سیاستگذار ما هیچ‌گاه درد تورم را آن قدر حس نکند که کنترل تورم را به اولویت سیاست‌های خود تبدیل کند.

گزیده هایی از این گفتار را در زیر می خوانید:
*بانک مرکزی براساس نوک قلم بدهی ایجاد می‌کند. به محض اینکه دارایی شناسایی کرد، بدهی ایجاد می‌کند و آن بدهی تبدیل به دارایی پولی همه مردم می‌شود بدون آنکه ثروتی خلق شده باشد. بانک مرکزی تنها نهادی است که قدرت این کار را در آن واحد دارد. یعنی اگر غیر از خداوند متعال برای کسی از مخلوقات بخواهیم قدرت اراده عینیت بخشیدن به تصمیم در کسری از ثانیه قائل باشیم، آن بانک مرکزی است. بانک مرکزی امروز تصمیم بگیرد می‌تواند پایه پولی را دو برابر کند.

*آن چه بانک مرکزی را محدود می‌کند، قوه عاقله و عقلانیتش است نه توانایی فنی‌اش؛

* ما می‌دانیم نرخ رشد اقتصادی ما با این سازوکاری که ما داریم نمی‌تواند در بلندمدت بیش از چهار درصد باشد، پس هرچه که بیش از این خلق نقدینگی کنیم، قطعاً به تورم تبدیل خواهد شد.
*ما از معدود بانک‌های مرکزی دنیا هستیم که طبق قانون پولی-‌بانکی، چهار هدف داریم که تقدم آنها هم در هیچ سند سیاستی تصریح نشده است. طرفه آنکه این اهداف بنا به مبانی نظری با هم ناسازگارند.

*ما مثل مریضی بودیم که یک بیماری قابل درمان داشت و به کلینیک مراجعه نکرد؛ مراجعه کرد، نسخه نگرفت؛ نسخه گرفت، نسخه‌اش را به داروخانه نبرد؛ به داروخانه رفت و دارو گرفت اما مصرف نکرد؛ مصرف که کرد، نامرتب مصرف کرد، بعد هم سراغ طب سنتی و درمان‌های دیگر رفت. اما در کنار ما کسی بود که بیماری‌اش خیلی شدیدتر بود. درد شدید باعث شد پیش پزشک برود، نسخه و دارو بگیرد و به طور منظم مصرف کند، مراقبت کند و در نهایت درمان شود. او حالا دیگر خوب شده اما ما همچنان بیمار مانده‌ایم. درد ناشی از تورم‌های شدید باعث شده کشورهای مختلف به دنبال راهکار بروند و آن را کامل اجرا کنند اما در ایران این اتفاق نیفتاده است.

*خطر بزرگی که پیش روی ماست، عادت کردن به تورم‌های مزمن دو‌رقمی است.

*مشکل عمده ما خو گرفتن سیاستگذار با تورم‌های بالا و تورم‌های مزمن متوسط است. اشکال تورم متوسط مزمن این است که هیچ وقت میزان درد برای سیاستگذار آن قدر نیست که سایر اولویت‌ها را کنار بگذارد و کنترل تورم را اولویت اول اقتصاد قلمداد کند.

*دولت ترکیه از بانک مرکزی ایجاد اشتغال نخواست، رشد اقتصادی نخواست، حتی از بانک مرکزی کنترل نرخ ارز را هم نخواست. دولت ترکیه فهمید که کنترل تورم اولویت اول است. باید تورم مدیریت شود تا نرخ ارز هم مدیریت بشود.

*سیاستگذار ما حکایت عاشقی را دارد که دلباخته دو معشوق است.

*نمی‌شود با یک منبع هم قول افزایش رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال بدهیم هم برویم یک جای دیگر و برنامه بریزیم که تورم را کاهش دهیم.

*در مساله رشد اقتصادی یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما بلندپروازی‌های ماست. وقتی می‌خواهیم تعهد ایجاد کنیم نمی‌گوییم رشد اقتصادی 5 درصد؛ قول می‌دهیم 8 درصد. چون احساس کردیم عقب هستیم بنابراین قول دادیم که رشد اقتصادی ایجاد می‌کنیم اما رشد اقتصادی ما محقق نشد چون سیاهه بلندی از مشکلات مانع افزایش رشد اقتصادی است: فضای کسب‌و‌کار ما مشکل دارد، مناسبات ما با دنیای خارج مشکل دارد، یادگیری در فناوری مشکل دارد و...

* تناسب سیاستگذاری پولی با اقتضائات رونق و رکود، مانند فردی است که بادبادک‌بازی می‌کند. زمانی که باد می‌آید باید نخ بدهد و زمانی که هوا آرام است باید نخ را جمع بکند. دائم نمی‌شود نخ را جمع کرد چون بادبادک سقوط می‌کند؛ دائم هم نمی‌شود نخ داد چون نخ کم می‌آوریم. اما اگر باد شدید است باید بادبادک‌بازی را تعطیل کرد. وقتی که اصلاً باد نمی‌آید هم باید بادبادک‌بازی را تعطیل کرد.

*آنچه بیش از هر چیز می‌تواند میزان کنترل پایه پولی و حجم پول را در ایران توضیح دهد سیکل‌های سیاسی است.

*تورم بالای ماه‌های اخیر را به تحریم نسبت می‌دهند در حالی که واقعاً زیاد انتسابی ندارد. تورم شاخص تقوای مالی ماست و زمانی که تقوای مالی نداریم تورم وجود دارد صرف‌نظر از اینکه شرایط چگونه باشد و پیش‌بینی می‌شود که تورم ما در فصل‌های آتی بیشتر هم باشد.

*وضعیت ما به لحاظ تورم از سال‌های مثلاً 2005 به بعد وضعیت مخاطره‌آمیزی است. از دو سه سال گذشته به این طرف تقریباً منحصر به فرد است.

*تورمی که ما در ایران داریم برخلاف اینکه در دنیا دیگر قابل پذیرش نیست متاسفانه در داخل هنوز پذیرش عمومی برای آن بالاست.

*به نظر می‌رسد تورم ملایم، مزمن و ماندگار را نه تنها سیاستگذار پذیرفته بلکه مردم هم با آن کنار آمده‌اند و تا زمانی که این پذیرش همگانی وجود دارد طبیعتاً اراده‌ای برای کنترل تورم وجود نخواهد داشت.

*به نظر می‌رسد در حال حاضر فرصتی وجود دارد. حال که نظام می‌خواهد در انتخابات پیش رو یک تمرین سیاسی بکند و فرصتی برای یادگیری سیاسی ایجاد شده چرا بیشترین مطالبه اجتماعی از داوطلبان ریاست‌جمهوری ارائه راهکار آنها برای کنترل تورم نباشد؟

*اگر این فرصت فضایی بشود برای وعده‌های بیشتر، جز ریختن بنزین بر آتش تورم هیچ کاری نخواهیم کرد. اگر بخواهیم چوب حراج بر منابع کشور بزنیم و جامعه اجازه چنین چیزی را بدهد طبیعتاً این بازی دو‌سر باخت است.