پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : و جوان که متهم هستند زنی آمریکایی را به قتل رسانده و جسد او را در بیابانهای اطراف تهران رها کردهاند، پای میز محاکمه رفتند و جزییات قتل را شرح دادند.
این زن آمریکایی دو سال قبل در قرار ملاقاتی با دو جوان، قربانی زورگیری آنها شد. در ابتدای جلسه دادگاه شاهمرادی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست گفت: آرش و بابک -دو متهم -سال ۹۰ زنی به نام ماری را در خودرواش خفه و جسدش را در بیابانهای اطراف تهران رها کردند. متهمان با ردیابیهای پلیس از طریق کارت سوخت خودرو شناسایی شدند. آنطور که در گزارش پلیس آمده است گمشدن این زن از سوی همسرش به پلیس اطلاع داده شد. این مرد که زمان گمشدن همسرش در ایران نبود بعد از مراجعه به کشور مدعی شد زنش با خودرواش بیرون رفته و دیگر برنگشته است.
او گفت: من ایران نبودم همسایهها تماس گرفتند و گفتند چند روزی است که «ماری» از خانه بیرون رفته و دیگر نیامده است. بلافاصله برگشتم و موضوع را به پلیس گزارش دادم. پلیس ردیابیهای خود را آغاز کرد و متوجه شد از کارت سوخت خودروی ماری استفاده شده است. با بررسیهای فیلمهای دوربین مداربسته جایگاه سوخت بود که پلیس متوجه شد دو جوان، ماشین ماری را دزدیدهاند. شناسایی این دو جوان منجر به بازداشت آنها شد و آنان در اولین بازجوییها به قتل اعتراف کردند.
بابک گفت: یک تلفن اشتباه باعث شد با ماری آشنا شوم. شماره را اشتباهی گرفتهبودم او با من قرار گذاشت وقتی به دیدنش رفتم متوجه شدم زنی میانسال است. اصرار کرد با هم رابطه داشته باشیم. من هم موضوع را به دوستم آرش گفتم. فکر میکردم او زنی ثروتمند است، نقشه کشیدیم و او را به قتل رساندیم. نماینده دادستان ادامه داد: پلیس جسد ماری را در مکانی که دو جوان گفتند پیدا کرد و تحقیقات در این خصوص کامل و کیفرخواست علیه متهمان صادر شد و اکنون من به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست دارم آرش متهم ردیف اول پرونده به اتهام مباشرت در قتل و بابک به اتهام معاونت در قتل محاکمه شود.
در ادامه، همسر ماری که ایرانی است در جایگاه حاضر شد و تاکید کرد فرزندانش برای قاتل مادرشان درخواست قصاص کردهاند و خودش نیز شکایت دارد. این مرد گفت: همسرم آمریکایی است و من در آمریکا با او آشنا شدم و ازدواج کردم. ما صاحب دو فرزند شدیم که حالا در آمریکا زندگی میکنند، اما خودمان بعد از مدتی به ایران برگشتیم و در اینجا زندگی میکردیم.
در ادامه بابک که با ماری رابطه داشت، در جایگاه حاضر شد و اتهام معاونت در قتل را قبول کرد. او گفت: یک تماس اشتباه باعث شد من با ماری رابطه برقرار کنم او به من پیامک داد و قرار گذاشتیم. وقتی سر قرار رفتم متوجه شدم او زن میانسالی است جلو نرفتم چون در آن زمان ۱۹ساله بودم ماری دوباره تماس گرفت و اصرار کرد. ما همدیگر را دیدیم و رابطه ما اینطور آغاز شد. ماری به من گفته بود زن ثروتمندی است و من هم حرفش را باور کرده بودم، چون او شهروند آمریکا بود. موضوع را با دوستم آرش در میان گذاشتم و قرار شد با هم او را ببینیم. نقشه سرقت داشتیم. روز حادثه وقتی سوار ماشین شدیم من صندلی جلو بودم و آرش صندلی عقب. آرش گردنش را گرفت تا کیفش را بدزدیم اما ماری تقلا کرد و کیف را نداد. آرش هم آنقدر گردنش را فشار داد تا او جان سپرد. بعد جسد را به بیابانهای اطراف تهران بردیم و پولها و ماشینش را سرقت کردیم. در ادامه آرش در جایگاه حاضر شد. او هم اتهام قتل و مشارکت در سرقت را قبول کرد و گفت هرچه بابک گفته صحیح است.
در ادامه وکیل آرش در دفاع از موکلش گفت: امکان درخواست قصاص برای اولیایدم وجود ندارد چون مقتول مسیحی بود و طبق قانون نمیشود برای آرش تقاضای قصاص شود. سپس قاضی از شوهر ماری خواست تا دراینباره توضیح دهد او گفت: زمانی که با ماری ازدواج کردم مسلمان شد. او قبل از ازدواجمان مسیحی بود اما در ایالتی که ازدواج کردیم مسلمانشدن او ثبت شده است. سپس قاضی عزیزمحمدی ختم جلسه را اعلام کرد و قضات رسیدگیکننده، بعد از شور به شوهر مقتول فرصت دادند تا مدارک خود را درباره تغییر مذهب همسرش طی چند روز آینده به دادگاه ارایه دهد.