پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شهردار تهران معتقد است میوه تلخ آرمان گرایی کاسبکارانه و وادادگی بی آرمان معضل سیاست زدگی در سیاست خارجی مان است.
وی در گفت و گویی مشروح با تسنیم به بیان برنامه های انتخاباتی خود در حوزه سیاست خارجی پرداخت.
گزیده سخنان قالیباف به این شرح است:
- در
ارتباط با بحث سیاست خارجی اگر بخواهم اشاره کلی داشته باشم باید بگوئیم
که قدرت ملی هر کشور و حکومتی برایندی از توانایی ها و ظرفیت های اقتصادی،
نظامی، فرهنگی و سیاسی اعم از سیاست داخلی و سیاست خارجی است.سیاست خارجی
در معنای ساده آن تعاملات یک کشور و دولت آن به محیط بیرونی خود است و
اهمیت این تعاملات با محیط بیرونی به آن واسطه است که هم می تواند منبع
افزایش قدرت ملی، احساس امنیت، ارتقای موقعیت منطقه ای و جهانی ،نقش آفرینی
در معادلات مختلف،ایجاد ظرفیت های نوین اقتصادی و فرهنگی برای یک کشور
باشد و هم منبع افول و کاهش قدرت، ایجاد تهدیدات جدید،کاهش اعتبار و منزلت
یک کشور در محیط جهانی.تفاوت یک سیاست خارجی خوب و قدرتمند با یک سیاست
خارجی بد و ضعیف هم در توانایی یا عدم توانایی آن در تامین همین اهداف
است.سیاست خارجی قوی عامل قدرت کشورها و سیاست خارجی ضعیف عامل ضعف
کشورهاست.
- باید تفکیکی میان
«سیاست خارجی» و«دستگاه دیپلماسی» قائل شد. بعضی وقت ها این تفکیک را انجام
نمی دهیم که باعث خلط مبحث می شود. یعنی به محض آنکه می گوییم سیاست
خارجی، منظورمان می شود همان وزارت خارجه و دیپلماسی.در حالی که دستگاه
دیپلماسی یه نهاد مجری است و دسته ای از سیاست های کلان را اجرا می کند؛
این نهاد و دستگاه طبیعتا در معرض تغییر و تحول است؛ حال آنکه سیاست خارجی
در معنای اصول و چارچوب های تعامل یک کشور با محیط پیرامونی دارای سطح قابل
ملاحظه ای از ثبات و تداوم است و با رفت و آمد دولت ها و مجریان دستگاه
سیاست خارجی تغییر اصولی نمی کند.دولتها می توانند با شکل دادن به یک
دیپلماسی عقلانی و کارامد مسیر تحقق اهداف را همواره کنند و یا آنکه با
ناتوانی های خود به تحقق اهداف ضربه بزنند.
- یک نکته دیگر
اینکه بعضا می شنویم که احساس می کنند همه مشکلات کشور به سیاست خارجی گره
خورده است، این هم یک نگاه غلطی است. سیاست خارجی یکی از مهم ترین مولفه
هایی است که ممکن است در اقتصاد ما و سیاست داخلی ما هم تاثیر داشته
باشد؛ولی تقلیل همه چیز به سیاست خارجی و سرنوشت آن درست نیست. این دو نکته
ای بود که می خواستم به آن اشاره کنم.
- من نگاهم این است
که ارائه چارچوبی که دربردارنده همزمان آرمانهای برآمده از انقلاب اسلامی و
واقعیات برآمده از موقعیت ژئوپلتیکی باشد همواره یکی از مهم ترین مسائل
سیاست خارجی ایران بوده و هست.در حالی که دستگاه سیاست خارجی ایران در برخی
مقاطع میل به سوی تقویت آرمانگرایی بدون توجه به ملاحظات و محدویت های
ژئوپلتیکی داشته است و به دام شعارگرایی و اصالت دادن به تخاصم شده است؛ در
برخی دوره ها نیز گرایش به سوی بی توجهی به آرمانها و اصول کلان جهت دهنده
به سیاست خارجی و به نام عقلانیت و واقع بینی بوده است.نتیجه طبیعی هر دو
گرایش تلاطم هایی در سیاست خارجی ما بوده است که به واسطه آنها تامین اهداف
نظام و منافع ملی دچار مشکل شده است..پیش فرض این دوگانه نیز قرار دادن
آرمانگرایی در مقابل واقع گرایی و باور به اصول در مقابل عقلانیت بوده است.
- در
موقعیت کنونی هم این دوگانگی دیده می شود. من معتقدم برخی رویکرد ها صرفا
آرمانگرایی است که مدعیان آن بیشتر شعاری هستند و شعار می دهند؛ بدون اینکه
به اقتضائات عملی سیاست خارجی موفق توجه داشته باشند.عده ای هم در دستگاه
های دیپلماسی ما از گذشته تا امروز معتقد بوده و هستند که ما برای داشتن یک
سیاست خارجی موفق باید واقع گرا باشیم و از سیاست خارجی مان آرمان زدایی
کنیم. تاسفانه تعبیرشان از واقع گرایی هم تسلیم شدن بود به واقعیت های
عرصه جهانی.مرعوب شدن در برابر غرب و بیگانگان و وادادگی سیاسی و ارزشی
نتیجه مستقیم واقع گرایی بی آرمان است.
- ما معتقدیم آن
چیزی که انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد، یک سیاست خارجی بر مبنای
آرمانگرایی واقع بینانه است. ما در عین اینکه باید واقع بین باشیم و
مقدورات و محذوراتمان را بشناسیم، ولی حرکتمان و مسیرمان مبتنی بر آرمان
هایمان باید باشد. آرمان گرایی واقع بینانه به معنای آرمان گرایی عقلانی
است.
- باید به سمت یک سیاست خارجی هوشمند برویم که به جای
اصالت دادن به تخاصم صرف و یا وادادگی و تسلیم،بر اساس اصول و ارزشهایمان و
با در نظر گرفتن امکانات و محدودیت هایمان،رقابت را با هدف تحقق اهدافمان
محور فعالیت هایمان قرار دهیم. مقام معظم رهبری هم ضمن آنکه بارها وادادگی
را تقبیح کرده اند؛ اساسا آرمانگرایی بدون توجه به واقعیات و بدون بکارگیری
ساز و کارهای منطقی و معقول را خیال پردازی می دانند.
پرونده هسته ای- اولین
موضوعی که باید توجه کنیم این است که سیاست خارجی قرار است منافع ملی،
امنیت ملی و عزت ما را تامین کند و باید متضمن پیشرفت در کشور ما شود.
البته وقتی می گویم پیشرفت، غرضم این است که تا پیشرفت اتفاق نیفتد عدالت
اتفاق نخواهد افتاد. اگر کسی آمد و گفت من عدالت را پیاده می کنم و از
پیشرفت حرفی نبود، دارد توزیع، فقر و نکبت را در کشور با شعار عدالت به
صورت ناعادلانه دنبال می کند.
- پرونده هسته ای یک پرونده
ملی و کلان است که طبعا همه دولت ها در چارچوب کلان نظام حرکت می کنند. در
موضوع هسته ای باید تمایزی میان سطح استراتژی و سطح تاکتیک بگذاریم.
استراتژی حرکتی نظام در موضوع هسته ای مشخص است: مقاومت با هدف تامین منافع
در چارچوب حقوق قانونی. دستگاه سیاست خارجی در مقام مجری این چارچوب از
طریق مجموعه ای از رفتارها و اقدامات باید در مسیر تحقق این اهداف حرکت
کند.
- دیدگاه من این است که راهبرد اصولی و معقول در
برنامه هسته ای مقاومت با هدف تامین حقوق هسته ای مان است؛ ولی پیشبرد این
سیاست و تحقق عملی آن باید در چارچوبی معقول و هوشمندانه صورت گیرد، موفقیت
راهبرد مقاومت هوشمندانه هم از سویی نیازمند اجماع و وحدت داخلی، تقویت
اقتصادملی برای کاهش اثرپذیری از فشارها و از سوی دیگر توجه به ظرفیت های
مغفول مانده در عرصه سیاست خارجی، پرهیز از رفتارهای هیجانی و سخنان پرطنین
ولی کم بهره که به جای ایجاد فرصت برای ما، به دشمن اجازه تبلیغ و شانتاژ
می دهد، می باشد.من از این چارچوب به عنوان مقاومت هوشمندانه تعبیر می کنم.
مقاومت هوشمندانه ایستادگی بر منافعمان به طریق عقلانی است. این مقاومت
هم زمینه داخلی دارد که مهم ترین آنها تحقق انسجام داخلی و تقویت قدرت
اقتصادی مان است و هم بعد خارجی.در این دومی ما نیازمند پرهیز از حرکت های
هیجانی، حرکت هوشمندانه مطابق با قواعد بین المللی، ایجاد ائتلاف های منطقه
ای و جهانی حول اهدافمان و نهایتا تداوم مذاکرات برای ایجاد توافق های
معقول و تامین کننده منافعمان هستیم.
مسئله هسته ای و مسائل اقتصادی- اینکه
بگوییم مشکلات اقتصادی تنها زمانی حل می شوند که موضوع تحریم ها حل شود،
معنای دیگرش آن است که بپذیریم همه مشکلات اقتصادی فعلی ما ناشی از تحریم
ها و مسائل سیاست خارجی است. این حرفی است که عده ای الان در داخل مطرح می
کنند تا نقش خود و سوء مدیریت اقتصادی را در شکل گیری وضعیت کنونی اقتصادی
پنهان کنند. در دوران بعد از اصلاحات می دیدیم که عده ای می گفتند اگر
مشکل ما با آمریکا حل شود؛ سایر مشکلات هم حل می شود؛ در حال حاضر هم دیده
می شود برخی آشکار یا پنهان عنوان می کنند که صرفا یک تعامل کامل با آمریکا
مشکلات ما را حل می کند. این نگاه همان نگاه غلطی است که من در ابتدا به
آن اشاره کردم.
- عده ای مشکلات امروز را به تحریم ها ربط
می دهند تا نقش سوء مدیریت اقتصادی خود را کمرنگ کنند.زمانی تحریم ها را
کاغذ پاره خواندند، ولی امروز منفعلانه پای خود را از مشکلات بیرون می
کشند. حال آنکه با مروری بر روند سیاست گذاری اقتصادی سالهای گذشته مشخص می
شود که سلسله ای از سیاست های غلط اقتصادی از جمله تزریق خودسرانه پول به
جامعه، افزایش نقدینگی، رشد عجیب و غریب واردات و سیاست های پولی و مالی
نامتوازن، باعث تشدید آسیب پذیری اقتصاد ما شد که دشمن از آن استفاده کرد و
تمرکز خود را بر روی تحریم ها برد تا ما را به زانو دربیاورد. حال آنکه
اگر ما هوشیار بودیم و به جای تضعیف پایه های اقتصادمان آسیب پذیری هایمان
را دفع می کردیم؛دشمن دیگر نمی توانست از ضعف های ما بهره برداری کند.
- رویه
دیگر افرادی که مشکلات فعلی را به تحریم ها ربط می دهند کسانی هستند که با
ساده سازی موضوع حل همه مسائل را به حل مسئله هسته ای گره می زنند.این یک
نوع عوام فریبی است.حل مشکلات اقتصادی امروز از طریق اتخاذ مجموعه ای سیاست
های عقلانی و هوشمندانه اقتصادی ممکن است که در این زنجیره سیاست خارجی و
موضوع هسته ای یکی از حلقه ها، البته یک حلقه بسیار مهم، است. من عرض کردم
مذاکره نه تابو است و نه راه حل همه مشکلات. مذاکره یک ابزار برای تحقق
اهداف است و موفقیت آن منوط به موقعیت طرفین است.اگر ما از موضع قوی وارد
مذاکره نشویم آن وقت به رقیب برای تحقق اهدافش کمک کرده ایم.
نفی هولوکاست- من
میوه تلخ آرمان گرایی کاسبکارانه و وادادگی بی آرمان را معضل سیاست زدگی
در سیاست خارجی مان می دانم.سیاست زدگی یعنی اینکه سیاست خارجی ای که قرار
است امنیت ما را تامین کند و پیشرفت کشور را هموار کند را خرج مسایل گروهی،
جناحی و سیاسی، آن هم مسایل بسیار نازل و سطح پائین در کشور می کنیم؛ این
هم نتیجه است. مثلا قضیه هولوکاست ما را به کجا رساند؟ ما هیچ گاه با یهود
مخالف نبودیم، یک دین است؛ آنجایی که ما مخالفت کردیم با صهیونیست ها بوده
است.
- ما 30 سال حامی اصلی آرمان فلسطین بوده ایم ولی
به واسطه هوشمندی
امام و رهبری کسی نتوانست ما را متهم به ضد یهود بودن بکند.ولی یکباره بدون
توجه به نتایج و پیامدها بحث هولوکاست مطح می شود.این چه نفعی برای انقلاب
و فلسطینی ها داشت.ببنید وقتی ما آن زمان به اسم آرمان گرایی؛ موضوع
هولوکاست را مطرح کردیم و آن جنجال ایجاد شد؛ زمانی دیگر سخن از بسیحی بودن
و بازگشت و رجعت اقای چاوز را مطرح کردیم.این نتیجه و برآیند آرمان گرایی
خامی است که در طی زمان استحاله شده است.
- (شما به
هولوکاست معتقدید؟) آن را از تاریخ دان ها سوال کنید، آن اصلا موضوع بحث من
نیست. من می خواهم بگویم وقتی لازم نیست و تامین کننده منافع ما نیست، می
آئیم این را مطرح می کنیم. حتی یک ذهنیت درست می شود و یک بهانه در دست
دشمن ترین دشمن انقلاب اسلامی که صهیونیست ها هستند می دهیم و آرمان های
فلسطین را تحت تاثیر قرار می دهیم.
- دفاع از آرمان فلسطین
جزیی از اصول سیاست خارجی ماست؛ نفی هولوکاست که جزیی از آن نیست و بنا به
ماهیت جنجالی خود به جای کمک به ما برای پیشبرد اهداف و آرمانهایمان،به
دشمن فرصت می دهد تا مظلوم نمایی کند، علیه ما اجماع درست کند و موضع برحق
ما در موضوعی مانند موضوع هسته ای را تحت تاثیر قرار دهد.
مذاکره با امریکا- مذاکره
با هر کشوری(از جمله آمریکا) تنها ابزاری برای تامین منافع و تحقق آرمانها
است، مذاکره اگر در قالبی متوازن و برابر صورت گیرد تامین کننده منافع و
آرمانهای ماست؛ در غیر این صورت ارزشی ندارد. آن موقع مثالی که زدم گفتم
حوادثی در خاور میانه اتفاق می افتد و ظرفیت های انقلاب اسلامی در آنجا
ایفای نقش می کنند. آیا می توانیم در مقابل مسلمانان افغانستان، فلسطین و
عراق بی تفاوت باشیم؟ آرمان ما اقتضای دفاع از مظلوم را دارد.
- تامین
منافع ملی ما و پیگیری آرمان دفاع از مظلوم اقتضا می کرد که ما در
افغانستان و عراق وارد مذاکره با آمریکا شویم. من در آن مقاله عنوان کردم
که عدم شرکت ما در مذاکرات بن که مربوط به تعیین سرنوشت افغانستان بود،
اشتباه بود؛ چراکه باعث شد تا نقش کمی در تحقق آرمان های انقلاب اسلامی و
دفاع از مردم مظلوم افغانستان ایفا کنیم. اما در عراق نشستیم و با آمریکایی
ها مذاکره کردیم. آن موقعی که من این مطلب را گفتم هنوز از سوی حضرت آقا
این بحث مطرح نشده بود که مذاکره کنیم. حدود 6 - 7 ماه پیش از آن بود که من
این نکته را گفتم و نظرم این بود که این کار انجام شود...
- در
مشهد سال 87 فرمودند که سفیر ایران در عراق با سفیر آمریکا در عراق با هم
مذاکره کنند. ما از آن مذاکره ضرر کردیم و یا منفعت بردیم؟ نتیجه آن مذاکره
شده یک دولت اسلامی؛ این مذاکره می شود همان رقابت هوشمندانه در عین حفظ
مواضع. مذاکره ای متوازن و برابر که طرفین به اهداف خود می رسند. حالا ما
بگوییم با آمریکایی ها حرف نمی زنیم، این معلوم نیست که لزوما تامین کننده
اهداف انقلابی ما باشد. یا از آن طرف بیاییم بگوییم حل همه مشکلات کشور در
گرو مذاکرات با آمریکا است؛ آن غلط است و این هم درست نیست. ما در سیاست
خارجی صفر و صدی نداریم.
- مذاکره به عنوان راهی برای تامین
اهداف، آرمانها و منافع ملی همواره در دستور کار است، نه باید آن را رد
کرد و نه تقدیس. موفقیت مذاکره هم منوط به این است آمریکایی ها بپذیرند که
با جمهوری اسلامی ایران به صورت برابر و متوازن گفتگو کنند؛ نه از موضع
بالا.اینکه حضرت آقا می فرمایند من خوشبین نیستیم، به واسطه آن است که
آمریکایی روحیه خودبرتربینی دارند و همواره تلاش دارند تا بدون توجه به
موقعیت و منافع و اولویت های طرف مقابل مذاکره کنند. این چیزی که جمهوری
اسلامی ایران نمی پذیرد.ولی ما با مذاکره اصولی، برابر و راهگشا مشکلی
نداریم.
اولویت های سیاست خارجی- بنده
اولویت های سیاست خارجی را در سه سطح می دانم: انسجام داخلی، ائتلاف منطقه
ای و رقابت جهانی. یعنی ما برای شکل دادن به یک سیاست خارجی موفق باید به
تقویت انسجام و توان داخلی مان بپردازیم،به جای تخاصم در سطح منطقه ای به
سوی شکل دادن به ائتلاف های منطقه ای حرکت کنیم و نهایتا اینکه در سطح بین
المللی رویکرد مان را معطوف به رقابت با هدف تامین حداکثر منافعمان کنیم.
به نظرم ما توجه نکرده ایم که بدون انسجام داخلی و اقتصاد قوی نمی توانیم
در عرصه بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشیم.منطقه گرایی راهبرد ما برای
تحقق ائتلاف های منطقه ای است.
- وقتی می گویم منطقه
گرایی منظورم جنوب غرب آسیا، شمال آفریقا، منطقه قفقاز و منطقه آُسیای
میانه است. اینجا حتما موثر و حضور کاملا سازنده خواهیم داشت و این از
ظرفیت های طلایی ما است. منطقه گرایی چارچوبی است که با استفاده از ظرفیت
های آن می توان از موضعی قوی تر وارد تعامل و رقابت با قدرتهای بزرگ نیز
شد.آمریکای لاتین از منظری برای ما اهمیت دارد،مانند تامین برخی نیازها و
یا تقویت روابط جنوب-جنوب؛ ولی اما اولویت ما منطقه است که ظرفیت بزرگی
است.
- حرکت به سوی فعال کردن حداکثری ظرفیت های همکاری
منطقه ای،ایجاد بلوک های جدید همکاری در منطقه از نظر من نقطه ثقل یک سیاست
خارجی موفق است.سطح بعدی مسئله نوع تعامل ما با قدرتهای بزرگ به ویژه
آمریکا و اتحادیه اروپا و نهایتا محور شرقی یعنی روسیه، چین و هندوستان
است.طبعا منطق مواجهه در هر حوزه و با هر بلوک باید متفاوت باشد؛ چون نوع
رویکرد و برخورد این کشورها با ما متفاوت است.در جایی باید رقابت کرد؛ در
جایی مقاومت و نهایتا در جایی ائتلاف.ولی جوهر سیاست خارجی ما باید رقابت
باشد.