صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۰۷۲۹۲
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۲۱ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
رای خیلی ها سوال است که مه‌آفرید خسروی کیست؟ این ثروت را از کجا آورده است؟ چگونه پولدار شد و از چه راهی رفت؟ پول چرا برایش بدقدم بود؟

مه‌آفرید امیرخسروی متولد سال ۱۳۴۸ است، وی اهل روستای ناش گیلان است، روستایی که با تاسیس شرکت آب معدنی داماش نامش را بر سر زبان‌ها انداخت.

با معدل ۴۲ / ۱۰ دیپلم گرفت و نتوانست تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته عمران دانشگاه زنجان به پایان برساند. پس از شش ترم با معدل ۲۳ . ۶ از دانشگاه اخراج شد. این تنها رشته دانشگاهی نبود که قبول شد،پرستاری و مدیریت هم در کارنامه قبولی‌اش هست اما به گفته همسرش هیچ وقت، فرصت کافی برای تحصیلات دانشگاهی نداشت.هر چند درباره نابغه بودن وی صحبت فراوان شده است اما نماینده دادستان درباره کندذهنی‌اش صحبت کرده است. وی در دفاعیاتش در پاسخ به اتهام کندذهن بودن گفت: "آقای نماینده دادستان حرف‌هایی از معدل ۱۰ دیپلم من به میان آورد در حالی که اگر فرض کنیم من از نظر ذهنی کندذهن باشم حاضرم با بزرگ‌ترین دکترای اقتصاد ایران بحث و چالش کنم. حاضرم در یک اتاق دربسته تحت الحفظ باشم و پس از تنها ۴ سال ۴ شرکت خریداری شده را به سوددهی برسانم بدون آنکه یک ریال به من پول بدهید. مه‌آفرید خسروی در دوازدهمین جلسه دادگاه گفته بود: «فرض کنید که من را اعدام کردید. آیا مملکت اصلاح می‌شود؟ کسانی که پشت نظام پنهان شده‌اند چه می‌شوند؟ این آقایان که در این پرونده همکاری داشته‌اند؟»


برای اولین بار همسر مه‌آفرید خسروی اقدام به مصاحبه كرد و با حوصله ماجرای زندگی ۱۸ ساله خود با مه‌آفرید را شرح داد. او که روزگاری همسر یکی از پولدارترین‌های جهان بود این روزها با مشکل مالی دست و پنجه نرم می‌کند و می‌گوید من نمی‌توانم با ماهی ۵ . ۲ میلیون تومان حقوقی که برایم تعیین کرده‌اند زندگی کنم.


مشکلات شدید مالی دارم و برای ثبت نام فرزندانم در مدرسه نیز نمی‌دانم چه کنم. در حین صحبت‌هایش اما مدام می‌گوید که آرزویش داشتن زندگی متوسط بود. می‌گوید ممکن است کسی حرف‌های من را درک نکند اما قدر آرامش زندگیتان را بدانید که پول برای من هیچ آرامشی به ارمغان نیاورد. او می‌گوید یک هفته قبل از دستگیری دلش می‌شکند نفرین می‌کند. روزنامه قانون با این مقدمه مصاحبه همسر مه‎آفرید امیرخسروی را منتشر کرده که بخش‎هایی از آن در ادامه می‎آید:


موضوع مشکلات مالی‌تان را به مه آفرید امیرخسروی منتقل کرده‌اید؟
بله، موضوع را منتقل کرده‌ام و گفته‌ام در چه شرایط سختی زندگی می‌کنیم.
واقعا شرایطتتان سخت است؟
بله، واقعا سخت است. ما منزل مسکونی از خودمان نداشتیم.در حقیقت مستاجر بودیم و بعد از این اتفاقات در منزلی که متعلق به پدرم است، ساکن شده‌ام.
همسر شما که بسیار پولدار بود، چرا یک واحد مسکونی لوکس خریداری نکرد؟
نمی‌دانم. مه‌آفرید کلا آدمی‌بود که درباره کارهایش زیاد توضیح نمی‌داد.
خب حالا پیشنهاد وی برای حل مشکل مالی‌تان چیست؟
مه‌آفرید می‌گوید لوازم خانه را بفروش اما از لوازم خانه ما صورت‌برداری شده است و من اجازه فروش آنها را ندارم. به او می‌گویم هم قبول نمی‌کند. میگه وقتی گشنه‌ای چکار باید بکنی؟
آقای مه‌آفرید در دادگاه گفته که هزینه ماهانه شما ۲۵ میلیون تومان است، با ۲۵ میلیون تومان در ماه چکار می‌کردید؟
خب این حرف را از روی لجبازی گفته. برای این که کسانی که می‌خواهند حقوق ما را تعیین کنند، در جریان باشند. من این همه هزینه نداشتم. در واقع من اصلا پولی نداشتم.شیوه ما این طور بود که هر چیزی که می‌خواستم خریداری کنم را می‌خریدم و پولش را از طریق هماهنگ کردن با منشی‌اش برایم می‌فرستاد.
حالا نگفتید با ۲۵ میلیون تومان چه می‌کردید؟
هزینه من این‌قدرها نبود. می‌دانید اصلا این خرج‌ها از کجا‌درآمد.منشی پولی که برای من می‌فرستاد را در دفتر یادداشت می‌کرد. خب یک بار من خانه را تعمیر کرده بودم. در آنجا نوشته شده بود ۲۰ میلیون تومان برای خانم خسروی. هزینه مدرسه بچه‌ها بود اما به نام من نوشته شده بود. چیزی برای خانه می‌خریدم، به نام من یادداشت شده بود. امروز اگر از کسی بپرسند، فکر می‌کند من دائم در حال خرید و گردش و پول خرج کردن بودم اما واقعیت این نبود. من زندگی تجملی عجیب و غریبی نداشتم. اصلا شوهرم به تجملات اعتقادی نداشت و سعی می‌کرد تظاهرات بیرونی نداشته باشد.

اما انگار خدمتکار فیلیپینی و آشپز مالزیایی در خانه داشتید؟
خدمتکار فیلیپینی بله،۶ ماه ما یک غلطی کردیم. اما من هیچ وقت آشپز نداشتم. اصلا آشپزی را به دست کسی نمی‌سپارم.
ماجرای خدمتکاران فیلیپینی چه بود؟
من فقط یک خدمتکار داشتم. علتش هم این بود که بچه کوچک داشتم و باید به امور بچه بزرگم هم می‌رسیدم. خب همه می‌گفتند تو که امکاناتش را داری کمک بگیر. من هر پرستار ایرانی را استخدام کردم اذیتم کرد. یا از خانه‌مان دزدی می‌کردند یا وظیفه‌شان را خوب انجام نمی‌دادند. من هم شنیدم شرکتی هست که از فیلیپین پرستار استخدام می‌کند، این کار را کردم و چنین ماجرایی رقم خورد. اتفاقا همان ماه‌های آخر قبل از دستگیری این اتفاق افتاد و وقتی از دادستانی به خانه ما آمدند این خدمتکار را دیده بودند و آن طور توی بوق و کرنا کردند.
حالا که اصرار به کار کردن دارید، اگر بخواهید کار کنید، چقدر حقوق برایتان کافی است؟
نمی‌دانم. با حقوق کارمندی که نمی‌شودروزگارم بگذرد. اما به کار طراحی داخلی علاقه دارم یا اینکه با کسی شریک باشم و فعالیتی راه بیندازم. همسرم در برآوردی که به دادستانی برای تعیین حقوق داده گفته است ۶ میلیون تومان در ماه برای ما لازم است و من فکر می‌کنم این مبلغ کافی باشه.
شرایط زندگی شما در طول این ۸- ۷ سال اخیر که وضعیت اقتصادی آقای خسروی تغییر کرد، چگونه شد؟
زندگی ما در طول این ۱۸ سال اصلا تفاوت فاحشی نداشت. همیشه خوب پول خرج می‌کرد و سعی می‌کرد نیازهای خانواده را برآورده کند. اصلا اهل حساب و کتاب کردن زیاد نبود. همیشه هم برای کارمندان و کارگرانش خرج می‌کرد و الا این‌طور نبود که ما از پایین یک دفعه به بالا رسیده باشیم.

با هم سفر می‌رفتید؟
خیلی کم. همین ۳-۲ سال پیش برایش پاسپورت گرفتم. ما یک بار هنگ کنگ رفتیم. حالا همه می‌روند اما برای ما این همه سر و صدا شد و یک بار هم فرانسه و سوییس رفتیم. توی سفر هم دائما با تلفن صحبت می‌کرد. بیشترین هزینه ما همین پول موبایل بود که برای کارهایش می‌داد. اصلا دائم به کار فکر می‌کرد.
حالا اصل مسئله جواهر ۶ میلیارد تومانی چه بود؟
اتفاقا من هم وقتی شنیدم شک کردم که این جواهر را برای چه کسی خریده اما اصلا این‌طور نبود. بعد هم زیرنویس تلویزیون زدند که جواهر نبوده و بدلی بوده. خودش هم گفت من این را نخریدم برای خودشون گفتند.
اما برای شما مثلا جواهرات میلیاردی خریده بود؟
این‌ها همه مربوط به همین دو سال آخر است. خودم هم تعجب می‌کردم که چطور شوهر من که اصلا اهل خریدن این چیزها برای من نبود، این کارها را می‌کرد. او بیشتر برای دیگران خرج می‌کرد تا برای ما.
اگر بخواهید شخصیتش را توصیف کنید، چه می‌گویید؟
آدم ساکت و تودار و محکم. اصلا حسود نبود. دوست داشت همه چیز از طرف خودش برای دیگران برود. چشم‌داشتی به کسی نداشت. باور نمی‌کنید وقتی ما از شمال می‌آمدیم یک خانواده کنار جاده بودند، سوارشان می‌کرد. می‌گفت گناه دارند. به هر چیزی می‌خواست می‌رسید. مثلا کارآفرینی آرزویش بود. به آرزویش هم رسید اما نمی‌دانم چرا این‌طور شد؟ استرس‌های زیادی داشت. مثلا شب‌ها غالبا بی‌خواب می‌شد. ساعت دو، سه بلند می‌شد و راه می‌رفت. آن قدر راه می‌رفت تا صبح بشه و از خونه بیرون بزنه. صبح‌ها با این‌که راننده جلوی درخانه منتظرش بود، کتش را برمی‌داشت و پیاده می‌رفت سر خیابان و تاکسی می‌گرفت تا برود سرکار. یک استرس دائمی‌همراهش بود.

کلا درباره اهدافش صحبت می‌کرد ؟ مثلا می‌گفت چه آرزویی دارد؟
بله، خیلی موقع‌ها می‌گفت آرزو دارم بروم جنوب شهر توی یک خانه حوض‌دار زندگی کنیم همیشه دنبال ساده زندگی کردن بود. توی خونه هم همین بود.حتی زندگی توی روستا رو دوست داشت.هرگز دنبال پول نبود. می‌گفت اگر من رئیس جمهور بودم این کار را می‌کردم.
دوست داشت رئیس جمهور بشود؟
خیلی. اما من با سیاسی شدنش خیلی مبارزه می‌کردم.
اما انگار سیاسی شده بود؟
دیگه فکر می‌کنم سیاسی‌اش کردند.
شما ۱۱ روزی در بازداشت بودید، بیشتر در چه موردی از شما سؤال می‌کردند؟
درباره طلا. من طلاهایم را نزد دوستم گذاشته بودم، دایم از من می‌پرسیدند چرا پولشویی کردی و طلاها را از خانه خارج کرده‌ای. خب گفتم من سفر بودم و خانه‌ام امن نبود. عکس‌های طلاهایی را به من نشان می‌دادند و می‌گفتند این‌ها کجاست؟ من اصلا آن طلا و جواهرات را ندیده بودم. من حتی طلاهای عروسی‌ام را هم دادم. اشتباه کردم چون اگر طلاهایم بودند الان می‌فروختم و مشکلاتم را حل می‌کردم.
چطور از دستگیری مه‌آفرید خسروی مطلع شدید؟
من ایران نبودم. با بچه‌ها دوبی بودم که مادرم تماس گرفت و گفت که همسرت دستگیر شده.
بعد از صدور حکم اعدام مه‌آفرید را دیده‌اید؟
بله.
چه حالی دارد؟
دائم می‌گوید شما به فکر خودتان باشید. من مریضم شاید در خیابان هم راه می‌رفتم می‌افتادم و می‌مردم. می‌گوید هر چی خدا بخواهد همان می‌شود.