صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۰۱۹۱۷
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۴۱ : ۰۱ - ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


احمد آقا و قدرت

قدرت بسیار وسوسه‌گر است، عادل ترین افراد را که بر سر قدرت بنهید و آنان را سوار بر اسب قدرت کنید، دیر یا زود عدالت شان به تلاطم در خواهد آمد و رفته رفته از دست خواهد رفت.


بالاترین مقام و عرصه برای آزمودن افراد همان است که آنان را در مقام قدرت بنشانید و از اقتدار سیاسی برخوردار کنید و بعد ببینید که با این اقتدار چه می‌کنند و قدرت با جان و ذهن آنان چه خواهد کرد.


قدرت‌های فراوانی در جامعه وجود دارد: قدرت دینی، قدرت علمی، قدرت تبلیغی، قدرت تکنولوژی و قدرت سیاسی در این میان، ملموس ترین و عظیم ترین و فاجعه بارترین قدرت، که گاهی بر همه قدرت‌ها سایه می‌افکند و سلطه می‌یابد، قدرت سیاسی است. به همین سبب همیشه قدرت سیاسی بیش از سایر قدرت‌ها حساسیت آفرین بوده است.


فیلسوفان، متفکران، نویسندگان و شاعران درباره قدرت سیاسی بیش از سایر قدرت‌های موجود در جامعه سخن گفته‌اند و بی‌جهت نیست که شاخه‌ای بزرگ از فلسفه به نام فلسفه سیاسی یا فلسفه‌ی سیاست وجود دارد که موضوع اصلی آن «تئوری قدرت» است یکی از مباحث مهم این فلسفه، چگونگی «مهار» «قدرت سیاسی» است بنابر این مهار کردن قدرت سیاسی، کاری کاملاً اخلاقی و ارزشمند  است!


دانشمندی، می‌نویسد: «گمان نکنید اگر یکی-دو لقمه پیش اژدهای قدرت بیفکنید، این جانور وحشی، سیر و قانع و رام خواهد شد چنین نیست بلکه پر اشتهاتر و گرسنه تر و حریص تر خواهد شد. بنابراین کنار بنشینید و اصلاً طرف قدرت نروید چون مهار کردن او، و عدالت ورزیدن ممکن نیست.»


تأملی اجمالی در اندیشه‌ی مشترک یادگاران راحل امام (سید مصطفی و سید احمد) و نیز بررسی خصوصیات اخلاقی و رفتاری آنان در بی توجهی به قدرت حکایت از اشراف و آگاهی ایشان از «فساد آفرینی» قدرت بوده است. احمد آقای خمینی به خوبی آگاه بود که در این عالم، کمتر کسی مثل امام پیدا می‌شود که این ظرفیت را داشته باشد تا قدرت زیادی به او بسپارند و او باز هم همانی باشد که قبلاً بوده است.


استقرای تاریخی نشان می‌دهد، اکثریت کسانی که در معرض قدرت قرار گرفته‌اند، انواع فسادها در آن‌ها رخنه و ریشه کرده است. البته هر قدرتی این‌گونه است، یعنی تنها قدرت سیاسی نیست که فساد آور است، قدرت مالی و قدرت علمی هم فساد آفرین هستند.


فراوانند افرادی که وقتی علم شان بالا می‌رود انسانیت آنان تنزل می‌کند و به تعبیر فرزانه‌ای: «چیزی را با چیز دیگر عوض می‌کنند» یا به تعبیر مولانا: کاش پسر نوح آن مقدار ناچیز علم را هم نیاموخته بود تا با تکیه بر علم ناقص خود از سفینه نجات نوح باز نمی‌ماند و موجبات هلاکت خویش را پدید نمی‌آورد:


بد گهر را علم و فن آموختن


 دادن تیغی به دست راهزن


به قول آن دانشمند حکیم: «قدرت علمی و قدرت مالی، طوفان وار آدمیان ناقص و کم ظرفیت را مثل پر کاه با خود می بَرَد».


مرسفیهان را رُباید هر هَوا    


زآنکه نبودشان گرانیّ قوا


احمدآقای خمینی، با همه موقعیت‌ها و فرصت‌های استثنایی که در اختیارداشت و نیز، با وجود برخورداری کامل از محبوبیت عمومی، آگاهانه چشم از سوار شدن بر اسب سرکش و طغیان‌گر قدرت فرو بست و عطایش را به لقایش بخشید و فانی شدن در امام و امت مام را بر هر چیز دیگری ترجیح داد.


آئینه تمام نمای امام از پیر مرداش آموخته بود که‌، قدرت سیاسی اولاً و بالذات  بزرگ کننده است، یعنی هر چیزی را در ضریب‌های بسیار بزرگ ضرب می‌کند. به فرض مثال دروغ گفتن یک فرد  عادی به دوست یا همسر خویش، دروغی در حد و حصر دو نفر است، اما دروغ گفتن رئیس یک دولت و یا پادشاه یک کشور فقط یک دروغ نیست بلکه میلیون‌ها دروغ است و به همین دلیل هم مهم و هم فسادآور است.


احمد آقا حساسیت‌ها و مراقبت‌ها و خود ساختگی‌های امام را به خوبی درک کرده بود و می‌دانست قدرتمندانی که می‌بایست جامعه به سخنان‌شان گوش بدهند اگر یک دروغ بگویند به تعداد نفوس آن جامعه دروغ گفته‌اند و اگر خیانتی بکنند به تعداد نفوس آن جامعه خیانت کرده‌اند ولذا عواقب و نتایج رفتار ایشان بسیار بزرگ خواهد بود و البته بر این امر هم واقف بود که یک نیکی هم، در سیاست بسیار بزرگ می‌شود و نیز می‌دانست تصمیمات سیاسی هم،کلان هستند و به راحتی نمی‌توان آنها را عوض کرد.


احمد آقا و حقیقت


فراوانی واژه «حق» و تکرار آن در قرآن حکایت از: حق بودن خداوند، حق بودن پیامبر، حق بودن قرآن‌، حق بودن رستاخیز و حق بودن نظام عالَم دارد. و این‌که به هر طرف رو کنید با نوعی حق رو به رو می‌شوید.


إلقا و تلقین این معنا که ما در این عالم با حق و حقیقت رو به رو هستیم از درس‌های اولیه پیامبر اسلام است!


بر اهل علم پوشیده نیست که هیچ درسی در نزد این معلم بزرگ‌(ص) با اهمیت تر و لازم تر از «حقیقت» نیست، در واقع پیامبران معلمان حقیقت بوده‌اند و بیش از هر چیزی معتقد بودند که آدمی حاجت به شناختن و دانستن حقیقت دارد.


آدمی در پرتو حقیقت به آزادی می‌‌رسد و تا مادامی که حقیقت را نداند در اسارت نفس و در استثمار ظلم خواهد ماند.


به تعبیر اندیشمندی فرزانه: «مفهوم حقیقت برای گذشتگان، پیامبران، فیلسوفان، سیاستمداران، عارفان و اخلاقیون بیش از همه اهمیت داشت. شعارشان این بود؛ به دنبال حقیقت روان شوید. موانع حقیقت را از پیش پای خویش بردارید تا در پناه آن به آزادی نجات و سعادت نایل شوید، پیامبر اسلام با یهودیان‌، مسیحیان، زرتشتیان (نصاری و صائبین) مدارای بیشتری می‌کرد و در جامعه‌ی اسلامی جای بهتر و راحت تری به آن ها می‌داد آنان اجازه‌ی زندگی و همزیستی با مسلمانان را داشتند و از حقوق مکفی برخوردار بودند، چرا؟ به دلیل این‌که پیامبر معتقد بود این‌ها بهره‌ای از حقیقت دارند، و به هر حال دین شان موقعی حق بوده، و پیامبرشان پیام آور حققیت بوده است ولی در مقابل، با مشرکان مطلقا مدارا نداشت!»


از منظر این اندیشمند: «‌پیش فرض عموم علمای اخلاق این بود که یکی از آثار سوء رذایل اخلاقی، آن است که پرده ی عقل و حجاب فهم آدمی می‌شوند!


بر این اساس اخلاق نیز در دوران گذشته عبارت بود از درس‌ها و روش‌هایی که عقل آدمی را آزاد می‌کند تا حقیقت را بهتر بشناسد، غَرَض، طَمَع، غَضَب، زیادت طلبی و مشکلات اخلاقیِ دیگر، علاوه بر آثار سوء فراوان، در قوه‌ی عاقله‌ی انسان هم تأثیر می‌گذارند وقوه عاقله را به اسارت می‌کشند و لذا درک حقیقت برای انسان نامیسر خواهد شد. 


به طور کلی فلسفه و سیاست و عرفان نیز چنان مشی و مرامی داشتند و به دنبال حقیقت بودند، فلاسفه به دنبال درست دیدن و درست فهمیدن و ارائه راه حل‌هایی برای رفع خطا و اشتباه بودند سیاسیون، هم برای جاری شدن حق و هدایت آدمیان به قبله‌ی حق تلاش می‌نمودند و البته زور گویان این گونه نمی‌اندیشیدند و این چنین عمل نمی‌کردند، لیکن آنجا که می‌خواستند کار خود را موجه جلوه دهند از ترازوی حقیقت استفاده می‌کردند و کالای خویش را در این میزان می‌نهادند و وزن می‌کردند و به دیگران می‌فروختند. عارفان که البته حکایت شان بالاتر از این حرف‌ها است برای آنها بالاتر از فهم حقیقت، رسیدن به حقیقت مطرح بود.»


با توضیحی که داده شد، دنیایی را که مرحوم حاج احمد آقا خمینی در آن پرورش یافته است، می‌توان دنیای «حقیقت مدار» نام نهاد. در دنیای او، معلمی پیامبر‌گونه و به تمام معنا حقیقت مدار وجود دارد که از ابتدا تربیت او را به عهده می‌گیرد، معلمی که بعدها به بزرگترین رهبر «حقیقت مدار» جهان معروف می شود.


در دنیای او مفاهیم اخلاقی از بهترین بستر و جایگاه برخوردارند و مطلقا جایی برای حضور و بروز رذایل و بدی‌ها یافت نمی‌شود. در آنجا همه تلاش‌ها معطوف رفع رذایل برای رفع حجاب‌ها و دست یابی به حقایق بوده است.


در دنیای او فلسفه، کلام، فقه و عرفان، علم و ایمان همه برای حقیقت و حقیقت برای همه آنان بود.


نکات برجسته در عملکرد سید احمد خمینی از آغاز نهضت تا قبل و بعد از پیروزی انقلاب در نوع برخورد ایشان با امام، مردم و مسئولین است که تنها معیارش در برقراری و قضاوت با افراد «حقیقت» بود نه چیز دیگر و نیز این‌که چیزی جز حق را بی کم و کاست وساطت نمی‌کرده و بیان نمی‌داشته این ویژگی نیز او را آینه تمام نمای حقیقت ساخته بود.


احمد آقا و علم


درمنظر بینش و اعتقاد اسلامی علم روحی دارد و جسمی! از این نظر، دانش به طور کلی، اعم از دانش، تجربی و غیر تجربی‌، فلسفه، اخلاق، فقه، عرفان و ... اگر با روحیه‌ای خاص و خداگرایانه توأم با «خشیت»، «صمت» و «حلم» نباشد، جسم علم محسوب می‌شود نه روح آن، آن چنان که در روایت آمده است: « و من حرم الخشیة لایکون عالماً و ان شق الشعر فی متشابهات العلم»، کسی را که از خشیت، خداوند بی نصیب باشد نمی توان عالم خواند، ولو به موشکافی در غوامض و امور متشابهه علمی توانا باشد».


برخی حکما، «صمت و حلم و خشیت»را از برجسته ترین علامات عالم بر شمرده‌اند! و معتقدند اگر هزاران کتاب از علوم مختلف بر کسی بار شود ولی به شناخت خود و خدا توفیق نیابد و در عوض در پی تفاخر و جدال و تظاهر باشد، از دیدگاه اسلام عالم خوانده نمی‌شود و بر همین اساس است که در خصوص شخص عالم و ویژگی‌ها و صفات نفسانی او تأکیدات بسیاری رسیده است.


آدمی بر خلاف سایر موجودات، عالَمی درونی دارد همچنان‌که ظاهری و باطنی دارد بر این اساس، رفتار او نیز ظاهری و باطنی دارد و این خود آدم ها هستند که به رفتارشان معنا می‌بخشند. انسانی که قرار داد خاصی را پذیرفته، یا نیت خاصی در ضمیر او می‌گذرد، یا به مذهب و هدف خاصی عشق می‌ورزد و یا عواطف خاصی دارد، همه این‌ها به رفتار او معنا می‌دهند. در حوزه علوم بویژه علوم مبتنی بر آراء و اندیشه‌های دینی، رفتار عالمان، طرازی برای عبور آن‌ها از لفظ به معناست.


در زندگی علمی مرحوم احمد آقا دو نوع رفتار علمی مشاهده می‌کنیم:


الف: رفتار تحصیلی


در دو حوزه علوم جدید و علوم قدیم با همه دشواری‌ها و مشغله‌ها با جدیت دنبال شده است کم و کیف آن در جای خودش قابل مطالعه است.


ب: رفتار معرفتی


به اعتقاد ایشان نتیجه مناظرات و مباحثات و جهادات علمی آن‌گاه ارزشمند است و آن‌گاه تیپ عالمانه به خود می‌گیرد که منتج به نتیجه معرفتی و توحیدی بشود.و ازاین جهت است که صفات سه گانه خشیت،حلم وصمت، دروجود آن مرحوم نمایان است.


احمد آقا علاوه بر هوش سرشار سیاسی که دارد، بسیار هوشیار است تا در دام (ابزار انگاری) مذهب و علم نیفتد. یعنی علم او نیز همچون امام مذهب و خدا را ابزاری برای مبارزه، رفاه و کمال های مادی انسانی، قرار نداد، آن چنان که قدرت سیاسی را ابزار نگرفت.


چه ضربه و چه خسارتی بالاتر از این‌که، برای تهی کردن یک آئین، از راه تزویر و ریا، گوهر آن را برگیری و آداب آن را نگه داری و قبله را عوض کنی اما عبادات را از واجبات و مستحبات همچنان به قرار سابق به جای آوری.


کم نبوده‌اند کسانی که خدا را و علم و مذهب را در پای خویش فدا کرده‌اند و به نام خدا پرستی، یک انسان پرستی تام و تمام را عرضه کرده‌اند.


احمد آقا و تأییدات الهی


در تاریخ کمتر می‌یابیم اندیشمند و فرزانه‌ای را که به نمونه‌ای از اندیشه‌ی پایدار و خلوصی جاودانه و معرفتی روشنگر‌، دست یافته باشد و نوعی تائید الهی و ذوق عرفانی همراه آن نباشد. وقتی در احوالات دانشمندان مطالعه می‌کنیم تأییدات الهی را به وضوح می‌بینیم که همواره بدرقه راه ایشان بوده است.


ملاصدرا آن‌گونه که در مقدمۀ اسفار خود نوشته است، اندیشه‌های ابتکاری و جدید خود را در فلسفه محصول تأملات عرفانی و معنوی می‌داند که در قریۀ کهک قم برای مدت طولانی عبادت می‌کرده و ریاضت می‌کشیده و جبران مافات نموده است: «توجهی غریزی به خداوند کردم و به درگاه او تضرع جبلی نمودم و با چشم فطرت گریستم و خود را شست و شو دادم تا نفس شعلۀ نورانی بر کشید و تمام وجود من به التهابی شدید اندر شد، و آنجا بود که انواع الهامات الهی و فیوضات ملکوتی بر من تابیدن گرفت و اندیشه ها و اشراقات تازه بر من نازل شد».


«دکارت» نیز در کشف هندسۀ تحلیلی و آشتی دادن بین هندسه و جبر و ریاضیات و در مقدم کردن تفکر کمیّ و ریاضی و وارد کردن آن در عالم، علم خود را برخوردار از تأییدات معنوی دانسته و می‌نویسد: «‌در شب دهم نوامبر 1619 من مکاشفه‌ای داشتم و در آنجا کسی مرا بر این عزم تقویت کرد.»


تأییدات و الهامات عرفانی برای متفکران و بزرگان و مخلصان ، نه تنها روشن کنندۀ راه بوده، بلکه مایۀ پشت گرمی و قوت دل ایشان بوده است تا راه خود را دنبال کنند و از ملامت دیگران نهراسند و به تعبیر عارفان «نوعی مرتبۀ خفیۀ وحی بوده است که بر آنها نازل می‌شده.» 


هر چند با مطالعه احوال مرحوم سید احمد آقای خمینی به نکات عمیق عرفانی و ظرافت‌های معنوی در زندگی او پی می بریم و این ظرافت‌ها و برجستگی‌ها را در دوره‌های مختلف زندگی و نیز مبارزات او می‌بینیم امّا خروج چندین ماهۀ ایشان از تهران و پشت سر انداختن همۀ تعلقات خاطر، و کنج عزلت گزیدن و جامه ریاضت بر تن پوشیدن و پناه آوردن به خانه‌ای گلی و قدیمی در بیابانی خشک و لم یزرع و پرداختن به اعمال معنوی و خودسازی و تزکیه و تهذیب نفس و سکوت و خلوت و انس با محبوب علاوه بر این‌که از ضمیر عرفانی و تعالی روح او خبر می‌دهد بلکه دلیلی محکم است بر، برخورداری ایشان از تأییدات و توفیقات الهی که او را در مراحل مختلف زندگی مدد رسانده است و او را گنجینۀ اسرار امام و انقلاب ساخته است و این‌همه توفیق در کنار امام بودن را برایش فراهم نموده است.


در واقع تأییدات الهی از او عارفی عالم و عالمی عابد و عابدی مجاهد و مجاهدی تهی از هوی و هوس ساخته بود.


احمد آقا و مردم


علاقه طرفینی و عشق متقابل، بین احمد آقا و مردم برگرفته از باورها و اعتقادات عمیق به یکدیگر بود.


او مردم را باور داشت زیرا در خانه‌ای و تحت تربیت انسانی رشد یافته بود که، مردم را ولی نعمتان خود می‌پنداشتند و در برخورد با مردم تنها به قدرت معنوی و روحی متکی بودند نه قدرت حیوانی!


درنظر او مردم انسانند و به مجرد انسان بودن، صرف نظر از رنگ، نژاد، دین، زبان و امثال آن دارای احترام بوده و یک رشته حقوق ناستاندنی دارند، حقوقی که نمی شود از آن‌ها گرفت و حکومت ها باید آن را مراعات کنند و قوانین حکومت ها باید آن را منظور نمایند.


مردم هم، او را باور داشتند: می‌دیدند که او نیز چون پدر از احساس ستایش انبوه مردم نسبت به خود متأثر می‌شود و هیچ میلی برای کسب وجهه و حیثیت شخصی ندارد و این‌ها را تزئینات دربارها و اخلاق پادشاهان می‌داند.  مردم می‌دیدند که احمد آقا؛ به جای ثروت اندوزی و قدرت طلبی و قربانی کردن دین و مذهب به پای قدرت و حکومت، قدرت و حکومت را به پای اسلام، امام و مردم قربانی می‌کند و حرص شدیدی در خدمتگزاری به مردم و انجام فرائض مذهبی دارد.


در اعماق وجود حس می‌کردند که؛ جوش و خروش، حکمت و غیرت ملی و مذهبی احمد آقا هرگز به او این اجازه را نمی‌دهد که ارادۀ خود ر ابه جامعه و همراهان و زیر دستانش تحمیل کند. همه به این باور قلبی رسیده بودند که احمد آقا، به حقیقت خود را از دنیای مادی وارد عالم معنوی و روحانی کرده است و از این جهت ایمان و خداشناسی خود را قوی ساخته است.  او در منظر مردم، حقیقتاً و واقعاً، شرط خدمتگزاری و نزدیکی به مردم را مراعات کرده و هم سطح «پائین ترین» سطح آنان شده بود!


آئینه تمام نمای امام، تنها شرط خدمتگزاری و نزدیکی قلبی و عاطفی به مردم را در، دست شستن از ثروت و دارایی و هر گونه تملکی می‌دانست.


عشق به محرومین و انس با مستضعفین و اتخاذ مواضع در جهت نفع محرومین از او مردی ممتاز ساخته بود.  این اولین باری بود که در طول تاریخ حکومت‌های بشری و در همه جای دنیا، مردم می‌دیدند فرزند قدرتمند‌ترین و محبوب‌ترین انسان در یک کشور، بدون آن‌که ظاهر سازی کند این‌گونه ساده و بی‌آلایش و «خاکی تر از خاک» در میان‌شان زندگی می‌کند و هیچ لایه‌ی پنهانی در ظاهر و باطنش جز صداقت ندارد. در توصیف این آئینه تمام نمای جای نوشتن و گفتن فراوان است. احمد آقا و امام، احمد آقا و انقلاب، احمد آقا و آزادی، احمد آقا و ...


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حسن
|
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۴
باسلام عنوان خیلی مبالغه آمیز و غیر واقعی است. بلکه توهین به امامی است که سرآمد خیلی از هم عصران خود بود. لطفا کمی دقت کنید.
مهدی حلاجیان
|
۱۴:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
سلام
با تشکر از نویسنده و سایت که آن را منتشر کرد.
احمد آقا حق بزرگی بر ما دارد.
خداوند ایشان را رحمت کند
زمانی از مردم جدا شد که بر مظلومیت او هر روز افزوده می شود.
ناشناس
|
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
روحش شاد