صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۰۰۳۸۹
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۱۴ - ۱۹ اسفند ۱۳۹۱
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ناصر تقوایی کارگردان سینما بعد از گذشت سال‌ها از ساخت «دایی جان ناپلئون» به ذکر خاطراتی از این سریال پرداخت.

به گزارش انتخاب به نقل از خبر، مسترکلاس‌ ناصر تقوایی کارگردان سینما 17 اسفند در جشن «تصویر سال» و در خانه‌ هنرمندان ایران برگزار شد.


در ابتدای این جلسه تقوایی د ر خصوص توضیحات سیف الله صمدیان در خصوص تحصیلات سینمایی‌اش گفت: «اکثر اطلاعاتی که درباره من مخصوصا از سابقه‌ تحصیلاتم وجود دارد، اشتباه است چون اصلا دانشگاه نرفته‌ام در حالی که خیلی‌ها فکر می‌کنند من فارغ‌التحصیل رشته‌ ادبیات و زبان فارسی از دانشگاه تهران هستم. من دیپلم ریاضی دارم و معدلم هم حدود 10 بوده است. رشته‌ ریاضی را هم از این جهت انتخاب کردم چون ریاضیاتم ضعیف بود، می‌خواستم پایه‌ ریاضی‌ام قوی شود.»


تقوایی در بخشی از این جلسه در خصوص سینما توضیح داد: «هنوز سینما را هنر بسیار جوانی می‌دانم که برای تکامل راه زیادی دارد. هنر دیجیتال یک هنر است و هنر کلاسیک به شکل آنالوگ، هنری دیگر که هیچ کدام قابل مقایسه با هم نیستند، چون کارهایی را در هر کدام از آن‌ها می‌توان انجام داد که در دیگری نمی‌توان انجام داد. معتقدم سینمای کلاسیک دوباره جای خود را بدست می‌آورد و احیاء می‌شود. الان کمتر سینماگر بزرگی را می‌بینیم چون بیشتر افراد تکنیسین هستند. دیجیتال هنری است که می‌تواند خود را به تکامل برساند و وسیله‌ی بیان فردی باشد. امروزه فیلم‌هایی را می‌بینیم که به لحاظ فنی بسیار پیشرفته‌تر از گذشته هستند، اما سینمایی با تفکر «برگمان» را دیگر نمی‌بینیم که اگر هم وجود داشته باشد، معدود است و یک جورایی برداشتی از همان آثار قدیمی است.»


او در بخش دیگری از این جلسه با اشاره به چگونگی یاد گرفتن سینما یادآور شد: «وسایل صوتی جدید خیلی کارها می‌کنند، ولی جای کتابخوانی را نمی‌گیرند و این اشکالی است که من امروز میان جوانان می‌بینم. ما با فیلم دیدن سینما را یاد گرفتیم و بسیاری از فیلمسازان خوب ما کارشان را با مستند آغاز کردند، اما ابزار جدیدی که الان موجود است، سهولتی دارند. من تا روزی که با ابراهیم گلستان کار نکرده بودم یک دوربین فیلمبرداری 35 میلیمتری را ندیده بودم و فقط عکس آن را دیده بودم، اما یک سال بعد از آن توانستم فیلم خود را بسازم.»


تقوایی در خصوص شاملو یادآور شد: «شاملو یکی از بزرگترین آدم‌های هنر ماست و من احترام زیادی برای او قائلم. هرچند روزی که به همراه آیدا سر صحنه‌ی یکی از فیلم‌هایم آمد، من نتوانستم به دلیل فیلمبرداری، نزد آن‌ها بروم، شاید این موضوع آیدا را از من دلخور کرد، چون شناخت کمی از من داشت، اما من به خاطر کار و اهمیتی که داشت نرفتم و متاسفم این را می‌گویم که ایرانی‌ها مفهوم کار را نمی‌دانند. ما تا وقتی این موضوع را ندانیم، پیشرفتی در کار نخواهیم داشت. کار چیزی است که پایان روز حاصل آن را ببینی، اما امروز می‌بینیم که رانندگی شغل مردم این مملکت شده و نصف مردم تهران، نصف دیگر را جابجا می‌کنند. این یک بحران در جامعه‌ ماست که نشانه‌ی بیکاری است.»


کارگردان «دایی جان ناپلئون» در خصوص فرهنگ مدار بودن جامعه خاطرنشان کرد: «جامعه‌ با فرهنگ یعنی یک جامعه‌ی سلیقه‌دار. سلیقه، فقط مد و لباس نیست بلکه روابط اجتماعی و حتی رانندگی را هم دربرمی‌گیرد. جامعه‌ی عقب‌افتاده یعنی جامعه‌ی بی‌سلیقه و ما اکنون به یک جامعه‌ی ضد سلیقه تبدیل شده‌ایم که آن هم از تولید نشدن فکر در پی سانسور ایجاد شده است. نمونه‌ی بارز آن شهرسازی است که می‌توان آن را با یک قرن قبل مقایسه کرد اگر به یکی از مساجد قدیمی اصفهان بروید می‌بینید که چه آرامشی خواهید داشت، در حالی‌که چنین حسی را در مساجد امروزی نمی‌یابید.»
 

ناصر تقوایی در ادامه‌ این جلسه درباره‌ سینما و فیلم گفت: «مشخصه‌ هنر نو، ساختارگرایی است که قابل تعریف هم نیست. اینکه می‌گویند، فلان فیلم، فرمش خوب است معلوم نیست فرم یعنی چه؟ به نظر می‌رسد که فرم با ساختار اشتباه گرفته شده است، چون رنگ دیوار یا نورپردازی فرم هستند و ما به کمک این فرم‌ها ساختار را ایجاد می‌کنیم، ساختار مثل روحی است که بر اثر حاکم است، ولی دیده نمی‌شود. من، علی حاتمی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی و تا حدودی مسعود کیمیایی معمولا کار فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی را خودمان انجام داده‌ایم، اما کدام نویسنده‌ی بزرگ ایران را دیده‌اید که تا به حال فیلمنامه‌ی خوبی را نوشته باشد؟»


او همچنین افرود: «نویسندگان خوب ما در حوزه‌ فیلمنامه و سینما دچار سوءتفاهم هستند. به عنوان یک فیلمساز روزی موفق هستم که از روی یک اثر ادبی، اثر سینمایی فراتری بسازم. زمانی که اقتباس می‌کنیم باید چیزی فراتر از اصل اثر بسازیم و اگر قرار است، اثرمان ضعیف باشد اصلا برای چه فیلم می‌سازیم؟ فیلمنامه، داستان نیست بلکه شیوه‌ی اجرای داستان است. فیلمنامه، یک متن تخصصی است که هر جمله‌ی آن با یکی از عوامل فیلم صحبت می‌کند. یک کارگردان قرار نیست به بازیگر، فیلمبردار یا گریمور، بازیگری، فیلمبرداری و گریم یاد دهد چون کار بزرگ کارگردان، هماهنگ کننده است مثل یک تیم فوتبال.»

 

کارگردان فیلم سینمایی «کاغذ بی خط» با اشاره به تبدیل شعر به فیلم اظهار داشت: «تبدیل شعر به فیلم امری محال است، چون میلیون‌ها شعر در دنیا وجود دارد، ولی کسی از روی آن‌ها فیلم نساخته است. البته ممکن است فیلمی با مفهوم شعر ساخته شده باشد، ولی فیلمی که شعری را به تصویر تبدیل کرده باشد، نداریم. شاید هم در آینده کسی بتواند چنین کاری انجام دهد. سینما هنری است که ذهنیت را به عینیت تبدیل می‌کند، ولی شعر برعکس است. در یک فیلم به اندازه یک زندگی می‌توانیم به لحظات شعرگونه برخورد کنیم ولی اینکه می‌گویند فیلم شاعرانه، حرف مُفت است.»


او درباره خاطرات سریال «دایی جان ناپلئون» بیان کرد: «آشنایی ساده‌ای با پزشک‌زاد نویسنده کتاب «دایی جان ناپلئون» داشتم و زمانی که قرار شد این فیلم را بسازم خیلی اصرار کردم که خودش نقش اسدالله میرزا را بازی کند، چون ویژگی‌های این نقش را داشت، اما بعد به طور اتفاقی «نقشینه» را دیدم و از آنجا که نمی‌شناختمش، برادرم را فرستادم تا او را دنبال کند و بعد برای این نقش از او دعوت کردم. زمانی که مشغول انجام تحقیقات کارهایی برای ساخت فیلم فرش ایران بودم، ایرج گرگین از تلویزیون تماس گرفت و گفت تصویب کرده‌اند که فیلم «دایی جان ناپلئون» را از روی کتابی که پزشک‌زاد نوشته، من بسازم در حالی که از چاپ داستان «دایی جان ناپلئون» در مجله فردوسی به صورت پاورقی، اصلا خبر نداشتم.»


وی ادامه داد: «برای نوشتن فیلمنامه از پزشک زاد دعوت کردم تا همکاری داشته باشیم و خواستم هر آنچه را حذف کرده یا نتوانسته بنویسد، به من بگوید، اما در هیچ موردی با او به توافق نرسیدم و او هم گفت خودت فیلمنامه را بنویس. با این حال بهترین آدرس را از شخصیت‌های داستان به من داد.»


در بخش دیگری از این مستر کلاس تقوایی در خصوص زبان فارسی گفت: «امروز زبان فارسی زبان فقیری شده است. ما در طول تاریخ و از دوران اسلامی به بعد دو حکومت فارسی زبان داریم یکی زندیه و دیگری پهلوی. به غیر از این دو، بقیه ترک‌زبان بوده‌اند و من هرگز این گمان را نکرده‌ام که جماعت ترک‌زبان در ایران از فارسی‌زبان کمتر بوده‌اند، اما زبان فارسی به این علت زبان رسمی باقی ماند که قدرت ارتباط با هر زبان دیگری را داشت، آن هم به خاطر وجود ادبیاتی که پشت سر خود دارد. زبان فارسی هرگاه واژه‌ای نداشته از یکی از اقوام خود گرفته است و نمی‌دانم اینکه می‌گویند واژه‌های عربی که در فارسی وجود دارد، پس از اسلام آمده، از کجاست؟ در حالی که بخش مهمی از این مملکت عرب‌نشین بوده و هستند و حتی عربستانی که می گویند زمانی به خوزستان گفته می‌شد.»


او همچنین عنوان کرد: «جامعه‌ ما به شناخت وسیعی از خودش احتیاج دارد. باید ببینیم زبان فارسی قبل از رودکی در کجاست، رودکی از کجا فارسی را یاد گرفته؟ ریشه‌ی زبان فارسی کجاست؟ امروزه، فرهنگ، روی زبان بنیان گذاشته می‌شود و همان طور که زبان لاتین می‌تواند دنیا را بگرداند، زمانی هم زبان فارسی در منطقه‌ی خودش چنین کارکردی داشت اما آن قدر آن را ضعیف کرده‌ایم که دیگر این طور نیست و این چند قومی بودن، عیب ما شده است. پس کمی این دوربین‌هایتان را بردارید و در این مملکت راه بروید و وضعیت آن‌ها را ضبط کنید ولی ما چسبیده‌ایم به فیلم‌های تخیلی و این موضوعات را نادیده می‌گیریم.»